طبق منشور سازمان ملل ، نه اسرائیل و نه آمریکا حق قانونی برای حمله پیشگیرانه به ایران را ندارند. آیا ما خواهان دنیایی هستیم که رهبرانش براحتی احساس کنند که میتوانند به کشورهای دیگر به این ساده گی به فرض اینکه قصد خصمانه و قدرت نظامی دارند، حمله نظامی نمایند؟
نوشته ل. مایکل هاگر
ترجمه : آمادور – اشتراک!
۱۸ آگست ۲۰۱۲
حال که گفتگو با ایران در باره برنامه هسته ایش به بن بست رسیده است، ما یکبار دیگر میشنویم که اسرائیل، با یا بدون شرکت آمریکا، قصد بمباران ایران را دارد.
هفته گذشته، معاون وزیر خارجه اسرائیل، دانی آیالون خواهان یک اعلامیه بین المللی شد که بگوید کوششهای دیپلوماتیک با تهران در ارتباط با متوقف ساختن غنی سازی اورانیوم «شکست خورده است».با چنین اظهاراتی، او میخواهد بقبولاند که «همه گزینه ها برای اسرائیل، آمریکا، و ناتو روی میز هستند.» خبرهای دیگر حاکی از آنست که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل» تصمیمش» را برای حمله به ایران در این پائیز گرفته است.
آنچه در حال حاضر با خطر مواجه است نه تنها تهدید به یک جنگ بزرگ در منطقه پر تلاطم، بلکه مهم تر از آن در دراز مدت، آینده خود پروسه صلح جهانیست.
در پاسخ به ترس و وحشت ناشی از جنگ جهانی دوم، کشورها تصمیم به ایجاد یک نظم بین المللی گرفتند، که بتواند ضامن حفظ صلح و امنیت بین المللی باشد. منشور مصوب سازمان ملل متحد در تاریخ ۲۶ ژوئن سال ۱۹۴۵، اشعار میدارد که تمام اعضا باید از «تهدید یا استفاده از زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشوری خودداری کنند». همزمان، منشور بعنوان یک استثناء، حق دفاع از خود را برسمیت میشناسد. قطعنامه ۵۱ میگوید:
«هیچ چیز در این منشور حق قانونی فردی یا جمعی دفاع از خود عضو سازمان ملل را در صورت مواجه با حمله مسلحانه، تا زمانیکه شورای امنیت سازمان ملل متحد اقدامات ضروری جهت برقراری صلح و امنیت بعمل آورد»، مختل نمیکند.
هدف این ماده منشور سازمان ملل متحد، جلوگیری از تبدیل شدن اختلافات بین المللی به درگیری های مسلحانه می باشد و طرفین را به یافتن راههای حل صلح آمیز اختلافات بطرق مذاکره، میانجی گری، و یا دیگر روش های صلح آمیز فرامی خواند.
براساس بیان صریح منشور، نه اسرائیل و نه آمریکا از حق قانونی برای حمله پیشگیرانه بر علیه ایران برخوردار نیستند. علاوه بر این، اگر آمریکا بدون تائید کنگره، در حمله به ایران شرکت کند و یا حمله نظامی نماید، در واقع، رئیس جمهور، قانون آمریکا و منشور سازمان ملل را که بخشی از قانون آمریکاست، زیر پا گذاشته است – بعبارت دیگر، نقض کرده است.
از آنجائیکه قانون بین الملل در متن عملکرد بین الملل تعریف میشود، حمله باصطلاح پیشگیرانه- «دکترین بوش»- ماده قطعنامه ۵۱ را بشدت زیر ضرب برده و در معرض خطر قرار داده است.
هیچ چیز در منشور سازمان ملل توجیه گر حمله پیشگیرانه نیست، با اینحال جورج دبلیو بوش بر اساس گزارشات اطلاعاتی غیرواقعی- دروغ، مبنی بر اینکه صدام حسین سلاحهای کشتار جمعی در اختیار دارد، در سال ۲۰۰۳، به حمله «ترس و وحشت» علیه عراق دست زد.
بخاطر بیاورید سخنرانی کالین پاور را در سازمان ملل بتاریخ ۵ فوریه ۲۰۰۳ که پافشاری میکرد که عراق پناهگاه سلاحهای کشتار جمعی است و اشاره کرد که صرف داشتن سلاحها، به تنهایی توجیه گر یک حمله پیشگیرانه است. در پی حمله ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، طراحان جنگ عراق بسادگی ماده ۵۱ را نادیده گرفته و کهنه بحساب آوردند.
هیچ جای تعجب نیست که برنامه ریزان اسرائیلی حتی اگر منطق خود را برای حمله به ایران به تنهایی بر این فرض که ایران دارای ظرفیت ساختن بمب هسته ای است و قصد هم ندارد آن را علیه اسرائیل بکار ببرد، استوار سازند، تصور می کنند که اختیار حقوقی تام برای بمباران ایران دارند.
سوال کلیدی این است که آیا تاکید بر»حمله مسلحانه» در دفاع ملی از خود به عنوان چک سفید در دست دولتها باقی می ماند. اساسی تر این است که آیا منشور سازمان ملل متحد به عنوان یک مکانیسم عملی برای حفظ صلح بین المللی کوشش میکند.
طرح این سئوالات در شرایط عملی:
آیا ما دنیایی میخواهیم که رهبرانش آزادند برمبنای یک فرض ساده به کشورهای دیگر که مقاصد خصمانه و قدرت نظامی دارند، حمله های نظامی پیشگیرانه بکنند ؟
آیا ما با یک واژه که تجاوز را با» دفاع از خود پیشگیرانه » می پوشاند، راضی میشویم؟
وقت برای پرزیدنت اوباما هست که به اسرائیلیها بگوید «نه»– کمک نظامی بیشتر، نه! ( الان بیش از ۳ میلیارد دلار در سال است) اگر آنها به ایران حمله نظامی بکنند. او باید علنی و بطور قاطع امکان شرکت آمریکا در عملیات نظامی را رد نماید.
.درباره نویسنده:
ل.مایکل هاگر از بنیانگذاران و مدیر کل سابق سازمان توسعه قانون بین المللی در رم، ایتالیا است.
این مقاله ابتدا در سی اس ام منتشرشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر