۱۳۹۱ تیر ۱۰, شنبه

شبیه سازی حمله ایران علیه اسرائیل – چرا؟:آلن هارت،ترجمه از آمادور – اشتراک!


شبیه سازی حمله ایران علیه اسرائیل – چرا؟
آلن هارت
ترجمه از آمادور – اشتراک
مترجم: از آنجائیکه آمریکا در همه حال از زمان تاسیس نامشروع اسرائیل ، پیوسته حامی و همکار اسرائیل در کشتار فلسطینی ها بوده، در جنگهای اسرائیل علیه اعراب، همواره در کنار اسرائیل بوده است و تقریبا تمام قطعنامه های سازمان ملل بر علیه اسرائیل را وتو کرده است و هیچوقت، هیچکدام از رؤسای جمهور آمریکا ترورهای اسرائیل در داخل و خارج از فلسطین را نه فقط محکوم نکرده اند، بلکه پشتیبانش هم بوده اند. لذا یاد آوری میشود که بر خلاف گفته آقای آلن هارت مبنی بر اینکه آمریکا هیچ چاره ای بغیر از رفتن به جنگ با ایران و یا سوریه و یا هر دو و پشتیبانی از اسرائیل و یا بقولی، جز به آتش کشیدن و نابودی خاورمیانه و فراتر از آنرا ندارد، آمریکا میتواند و باید از جنگ با ایران و سوریه و یا هر کشوری که نه به آمریکا و نه به اسرائیل حمله برده است، خود داری نموده وآنها را در صف دوستان خود بداند و نه دشمنان خود. بدون تردید مردم آمریکا خواهان جنگی دیگر در خاورمیانه و یا هیچ جای دیگر دنیا نیستند و ترجیح میدهند که مخارج جنگ را که از جیب مالیات دهندگان آمریکائی هزینه می شود، برای تحصیل و بهداشت شهروندان، برای فقیر و فقرای آمریکایی صرف شود، نه برای جنگ و به جیب جنگ طلبان از هر نوعش.
آمادور – اشتراک
طبق گزارشات در روزنامه های اسرائیلی، کمی قبل از تصمیم رای دهندگان آمریکایی برای رأی دادن به دوره دوم ریاست جمهوری اوباما و یا اینکه بجای وی، میت رومنی را به کاخ سفید بفرستند، آمریکا و اسرئیل تصمیم گرفته اند در ماه اکتبر، بزرگترین تمرین نظامی انجام دهند. این عملیات، ظاهرا برای پاسخ به حملات همزمان سوریه و ایران ، شامل هزاران سرباز وپیشرفته ترین سیستمهای دفاع ضد موشکی میشود.
با توجه به اینکه هیچ چشم اندازی مبنی بر اینکه ایران آغازگر حملات موشکی یا هرگونه عملیات نظامی دیگر علیه اسرائیل باشد، دیده نمی شود– منظورم اینست که فقط در پاسخ به حملات اسرائیل و یا آمریکایی – و- اسرائیلی- مقصود واقعی از این عملیات آینده چیست؟
حدس میزنم احتمالا اوباما آنرا برای مصرف در سیاست داخلی آمریکا بنفع خودش تصویب کرده است. رامنی از حزب جمهوریخواه، اوباما را رئیس جمهوری می خواند که در برابر ایران نرمش نشان می دهد و به اندازه کافی عمل نمیکند تا جلوی دستیابی ایران به سلاح هسته ای را بگیرد و با ممانعت از اسرائیل برای حمله به ایران، در مورد اسرائیل ریسک میکند. در یک رقابت بسیار تنگ و یا نزدیک برای رفتن به کاخ سفید، که به طور کامل توسط لابی صهیونیستی و متحدان مسیحی- انجیلی آن مورد سوءاستفاده قرار میگیرد، تاکید جمهوری خواهان بر این موضوع که اوباما تهدیدی برای اسرائیل است، بمعنی برهم زدن و یک طرفه کردن این توازن به نفع رامنی است.
با این احتمال در ذهن او، اوباما ممکن است دستور عملیات شبیه سازی حملات موشکی ایران و سوریه به اسرائیل را صادر کرده باشد، زمانی که عملیات در جریان است، در مقابل اتهام جمهوریخواهان علیه او تبلیغات حزبی بیهوده است. با استفاده از فیلم های تلویزیونی عملیات در پس زمینه پشت سر او، تقریبا می توان شنید که اوباما چیزی شبیه به این میگوید که:
«هیچ رئیس جمهور آمریکایی، دمکرات یا جمهوریخواه، حفاظت و امنیت اسرائیل را بیشتر و بهتر از من تضمین نکرده است».
این مدعا همچنین میتواند بدین معنی باشد که اوباما تصور می کند که اینچنین تظاهر به پشتیبانی از امنیت اسرائیل در پایان دور اول ریاست جمهوریش، می تواند در اتاق فکر یهودیان آمریکایی به همان اندازه اعتبار برای او ایجاد کند که در دور دوم اجازه ادامه ممانعت از اسرائیل در حمله به ایران میدهد.
اما احتمال دیگری هم وجود دارد. اوباما میترسد که در صورت شکست مذاکرات برای حل مسئله هسته ای از طریق دیپلماسی، هرکسی که به کاخ سفید راه یابد، جلوگیری از حمله اسرائیل به ایران در یک مقطع مأموریتی، امر غیرممکنی باشد.
حمله اسرائیل به ایران میتواند منطقه را به آتش بکشد و آمریکا چاره ای جز این ندارد که بطور کامل وارد جنگ بشود. با این سناریوی احتمالی در ذهنش، ممکن است اوباما تصور کرده که عملیات آینده با اسرائیل به نیروهای آمریکایی کمک میکند تا برای روز قیامت در خاور میانه و یا فراتر از آن آماده باشند.
خواهیم دید.
*********************************************
درباره نویسنده:
آلن هارت برای نزدیک به ۴۰ سال … با حوادث خاورمیانه و عواقب جهانی وپیامدهای وحشتناک آن درگیر بوده است – احتمال تصادم تمدنها، یهودی- مسیحی بر علیه اسلام، و در طول راه، چرخش بزرگ دیگری علیه یهودیان – آلن نویسنده «صهیونیسم : دشمن اصلی یهودیها».
Alan Hart has been engaged with events in the Middle East and their global consequences and terrifying implications – the possibility of a Clash of Civilisations, Judeo-Christian v Islamic, and, along the way, another great turning against the Jews – for nearly 40 years… Alan is author of «Zionism: The Real Enemy of the Jews» - http://www.alanhart.net
******************************
؟Simulating an Iranian Attack on Israel – Why
By Alan Hart
June 28, 2012 «Information Clearing House» — According to reports in Israeli newspapers, the U.S. and Israel are going to hold their largest ever joint military exercise in October, shortly before American voters decide whether to give Obama a second term in the White House or replace him with Mitt Romney. The exercise, involving thousands of soldiers and the most advanced anti-missile defense systems, will simulate simultaneous attacks from Iran and Syria
Given that there is no prospect of Iran initiating missile strikes or other military action against Israel – I mean that it will only fire in response to an Israeli or an American-and-Israeli attack – what is the real purpose of the forthcoming exercise?
My speculation is that President Obama may have approved it for a self-serving reason of (American) domestic politics. Romney’s Republican Party is painting Obama as a president who is putting Israel at risk by being soft on Iran – by not doing enough to prevent it acquiring nuclear weapons and by restraining Israel from attacking Iran. In a very tight or close race for the White House, and fully exploited by the Zionist lobby and its evangelical Christian allies, the Republican assertion that Obama is a threat to Israel just could tip the balance in Romney’s favour.
With that possibility in his mind, Obama might well have approved the exercise to simulate Iranian and Syrian missile attacks on Israel in order to have, when the exercise is underway, a headline-grabbing way of exposing the Republican charge against him for the partisan propaganda nonsense it is. With television footage of the exercise in the background behind him, I can almost hear Obama saying something like, “No American president, Democrat or Republican, has done more than me to best protect and guarantee Israel’s security.”
It could also be that Obama has calculated that such a demonstration of his support for Israel’s security at the end of his first term will give him enough credibility in the bank of American Jewish opinion to allow him to continue to prevail on Israel not to attack Iran in his second term.
But there is another possibility. It could be that Obama fears that in the event of failure to resolve the nuclear crisis by diplomacy, stopping Israel from attacking Iran at some point will be a mission impossible whoever is on watch in the White House.
An Israeli attack on Iran could set the region on fire and leave the U.S. with no choice but to become fully engaged militarily. With that possible scenario in his mind, Obama may have concluded that the forthcoming exercise with Israel will assist U.S. forces to be best prepared for a doomsday situation in the Middle East and possibly far beyond.
We shall see.
Alan Hart has been engaged with events in the Middle East and their global consequences and terrifying implications – the possibility of a Clash of Civilisations, Judeo-Christian v Islamic, and, along the way, another great turning against the Jews – for nearly 40 years… Alan is author of «Zionism: The Real Enemy of the Jews» - http://www.alanhart.net
 

۱۳۹۱ تیر ۹, جمعه

کمپانی مترو گلدوین مایر پس از حوادث استکهلم ، آرم خود را از شیر به شترمرغ تغییر داد



کمپانی مترو گلدوین مایر پس از حوادث استکهلم ، آرم خود را از شیر به شترمرغ تغییر داد.

پای نوشت :مطلب طنز است و واقعی نیست

عکسی از پلیس دموکرات و حامی دموکراسی دولتهای مدعی حقوق بشر


عکسی از پلیس دموکرات و حامی دموکراسی دولتهای مدعی حقوق بشر
 منبع عکس فیس بوک

رژه گارد جاویدان شترمرغی



رژه گارد جاویدان شترمرغی 

محمد حسن زاده کلالی از پناه جویان اعتصابی به بیمارستان منتقل شد








محمد حسن زاده کلالی پناه جوی ایرانی که صد و چهار روز علیه قوانین و شرایط ضد انسانی پناهنده گی در آلمان مبارزه کرد و در طول این مدت سه بار که جمعا 51 روز از ان را در اعتصاب غذای تر به سر می برد امروز بعد از دو روز اعتصاب غذای خشک بر اثر وخامت حال جسمانی به بیمارستان منتقل شد.از تمامی انسان های حق طلب و وجدان های اگاه خواستاریم صدای محمد و این اعتراض انسانی باشند.

۱۳۹۱ تیر ۸, پنجشنبه

بهروز سورن: ساعاتی در میان بازماندگان و خانواده های قربانیان دهه شصت در زندانهای جمهوری اسلامی


بیش از هر زرق و برق بین المللی و آوازه شخصیت های حاضر در این دادگاه, شعف دیدار دوستانی چند و حضور در میان قربانیان کشتار جمهوری اسلامی در زندانها و بویژه دهه شصت برایم جذابتر بود. ناباوری به نیات خیر!! شخصیت ها و نهادهای بین المللی دهه هاست که با من زندگی میکند. از همان زمان که در زندانها حلق آویز میکردند و تنابنده ای صدایش در نمی آمد. این را هم میدانستم که  پای صحبت و دردنامه های عزیزانی مینشینم که از گفتارشان سنگ نیز میترکد و اشکها سرازیر خواهند شد. دیوارها به صدا در خواهند آمد و ضربان قلبها را میتوان شنید و شمرد.
تجمع این عزیزان و در این ابعاد قطعا از نادر اتفاقاتی است که میتواند در تبعید رخ دهد. آنهم در شرایطی که بسیاری از قربانیان لب به سخن نمی گشایند. بسیاری دیگر ترجیح میدهند تا فراموش کنند و روال عادی زندگی شان را تحمل پذیر نمایند. بخشی دیگر نیز متاسفانه در میان ما نیستند. تازه با خبر هم شدم که طیفی از زندانیان سیاسی آندوران و خانواده هایشان نیز از موضع تحریم در این جلسه شرکت نمیکنند. اگر چه هم شاهد میتوانستم باشم و هم از خانواده های داغدار که در یک زمان  8 عضو خانواده اش چه سببی و چه نسبی در زندانهای رژیم با مرگ و نیستی دست و پنجه نرم می کردند اما بعلت ناروشنی های این نشست که ناشی از کمبودهای اطلاعاتی ام بود, تنها برای تهیه گزارش و خبر ساعاتی را در میان این قربانیان و مادران و برادران و خواهران داغدار حضور یافتم.
خانواده ها و قربانیانی که پس از گذشت دهه ها اما با عشقی وصف ناپذیر به از دست رفته گانشان و حس عدالتجوئی و فراموش ناشدنی نسبت به عاملین و آمران آن جنایتها ایستاده اند و فراموشی پیشه نمی کنند. بارها و بارها در میان شهادت هایشان اذعان کردند که سکوت جامعه بین الملل در آندوران هراس و وحشت, به یاری جمهوری اسلامی آمد و بارها دیگر گفتند که آنرا نیز فراموش نکرده اند.
گفتند که دول غربی علیرغم آگاهی به ظرفیتهای انسان ستیزانه رژیم حاکم اما اولویتهای قراردادهای اقتصادی و تعلق جامعه بین الملل برای منافع ملی را هم بخوبی بیاد می آورند که چگونه سکوتی نفرت انگیز رسانه های غربی را در برگرفته بود و دستان رژیم را در قتلعام زندانیان بی دفاع سیاسی باز گذاشتند. اشاره شد که در همان شرایط کشتار در زندانهای جمهوری اسلامی چه و چه قراردادهای اقتصادی هنگفتی میان دول غربی با حکومت وقت ایران بسته میشد و چگونه جهان بر این کشتار گسترده زندانیان سیاسی در ایران چشم بربست؟
 اسناد جنایات نیز بوفور ارائه و پیشنهاد شد و مجالی برای تامل و تردید برای گردانندگان دادگاه نگذاشت. اینجانب بی خبر از چگونگی شکل گیری و برگزاری این دادگاه اما به اعتبار برخی از چهره های شناخته شده و معتبر سیاسی  به مرکز حقوق بشر لندن رفتم. دوستانی اندک و آشنا در میانشان یافتم و لذت دیدارشان را ساعاتی بردم.
 تاسف خوردم که بسیاری از چهره های آشنا و شناخته شده در طیف زندانیان سیاسی را ندیدم. برخی که در بنیاد برومند قفل خورده اند و آن نهاد را به منابع مالی پرابهام بخیه میزنند, آنانی که در رسانه بی بی سی امپریالیستی  و صدای آمریکا فعالیت خانگی می کنند!! آخر تریبونال هم اگر به جریانهای مالی بسته بود قطعا قبیح تر و آلوده تر از نهادهای ذکر شده نمیتوانست باشد.
 درد ما درد رقابت و برتری جوئی نیز هست. برخی از زندانیان سیاسی سابق به برکت امکانات عدیده ای که در اختیارشان قرار گرفته است و معمولا از سازمانها و تعلقات طیفی خود آنهاست. بمرور زمان خویشتن را چهره کرده اند. بر کشتار سراسری سال شصت و هفت پا میفشارند زیرا خود از آن مهلکه با کمال خوشوقتی رهیده اند. مهلکه ای که بسیاری با بخت بالا زنده مانده اند و همه ما بدان واقفیم و شاد که تاریخچه آن دوران سیاه و کبود را این عزیزان یازگو می کنند. این طیف تلاش دارند که کشتار عمومی و سراسری دهه شصت ( سالهای پیش از 67 ) را در درجه دوم گفتار و کردارشان قرار دهند. کمتر سخن بگویند و طبل پر صدای عدالتجوئی آنرا در شهریور و مرداد سال 67 بکوبند. در این زمینه نیز اگر به بنیادهای برومند و امثالهم اتصال داشته باشند باکی نیست!!
آن پاره دیگر از قربانیان ( دهه شصت ) اما دفتری دیگر باز کرده اند. دفتری که میرود تلاشهای چندین و چند ساله را به ثمر برساند و در دادگاه لاهه تلاشهای تا کنونی اش را به ثبت برساند. این موفقیت در درگاه  دادگاه لاهه ایستاده است. آنچیز که قطعی است اینکه پس از برگزاری دادگاه دوم در لاهه و موفقیت آمیز بودن آن فصلی جدید در پرونده فعالیت اپوزیسیون در این زمینه باز خواهد شد که در نوع خود بی نظیر بوده است. بی تردید نتیجه موفقیت آمیز این دادگاه در تاریخچه مبارزات زندانیان سیاسی سابق و خانواده قربانیان ثبت خواهد شد.
پذیرش حکم دادگاه لاهه مبنی بر محکومیت قتلهای سیاسی بمثابه جنایت علیه بشریت نه تنها در تاریخچه و ادبیات زندانها ثبت خواهد شد بلکه این حکم در وسیعترین ابعاد داخلی و بین المللی انعکاس خواهد یافت. چنانچه بپذیریم که قربانیان جنایات جمهوری اسلامی در زندانها در تمامی تنوع و رنگارنگی خود بوده اند و این فاجعه و صاعقه شوم تنها بر سر طیف چپ فرود نیامده است سپس میتوان نتیجه گرفت که دفاع و یادواره های متنوع آنها خصلتی دمکراتیک دارد.
بلحاظ عرفی واکنش ها و نقد ها نیز پیش از هر چیز میبایستی خاستگاهی غیر سازمانی - ایدئولوژیکی داشته باشد زیرا که مقوله دادخواهی از آنان فرا سازمانی بوده است. اما چرا و به کدام علت برخی از سازمانهای چپ تشکیلاتی بسرعت در برابر این اقدام جمعی بخشی از قربانیان زندانهای رژیم موضع خصمانه گرفته اند؟ چگونه میتوان در برابر بخش بزرگی از بازماندگان آندوران سیاه و خانواده جانباختگان چنین نمود؟ حقیقت اینست که هر تجمع بزرگی سرشار از تنوع است. دعوت های عمومی نیز نمیتواند همراه با طیف گرائی باشد. بعنوان نمونه میتوان گردهمائی چهارم زندانیان سیاسی در گوتنبرگ سوئد را نام برد که به هرحال تعدادی از سبزها را در خود جای داده بود و و ابهامات و انتقاداتی را بدنبال داشت. چرا ابهامات گردهمائی چهارم زندانیان سیاسی و حضور سبزها و اصلاح طلبان چنین اعتراضاتی را بر نیانگیخت؟ با وجود اینکه بارها و بارها در اینموارد تذکر داده شده بود؟ این نمونه ها اندک نیستند و از حوصله این سیاهه خارج است.
و اما:
جای تاسف است که هنوز باید بر این طبل بکوبیم که منافع عمومی دارای اهمیت بیشتری نسبت به منافع سازمانی است. زندانی سیاسی , زندانی سیاسی است. مهر چپ یا سازمان خاصی را بر پیشانی ندارد همانطور که مهر راست, ملی و یا مذهبی! ندارد.
متاسفانه طی ساعاتی که در یکی از روزهای این دادگاه حضور داشتم بکرات شاهدان بر گرایشات سازمانی خود تاکید داشتند و تبلیغات طیفی خود را که بی ربط با اهداف و شرکت کنندگان برنامه بود جایگزین فرصتی میکردند که میتوانست در خدمت افشای هر چه بیشتر جمهوری اسلامی قرار گرفته شود. بنظر من بزرگترین دستاورد مبارزات زندانیان سیاسی سابق و خانواده قربانیان آندوره میتواند تلاش برای بازگو کردن جنایات رژیم در آندوران و مبارزه با فراموشی و بزرگترین آنها و قطعا محو مقوله ای بنام زندانی سیاسی و نهادینه کردن آن در افکار مردم کشورمان باشد.

28.6.2012

صد و چهار روز از اعتراضات و اعتصاب غذای وورتسبورگ گذشت




امروز مورخه 28.06.2012 روز پنج شنبه محمد حسن زاده کلالی پناه جوی ایرانی که بعد از صد و سه روز اعتراض در خیابان و عدم رسیدگی به پرونده اش در دادگاه رگنزبورگ وارد اعتصاب غذای خشک شده بود،بخاطر رسیدگی به پرونده اش در وزارت کشور اعتصاب غذای خشک خود را که از دو روز پیش اغاز کرده بود شکست و تا رسیدن به خواسته های عمومی پناهنده گی و رسیدگی فوری به پرونده های همرزمانش و دیگر پناه جویان چادر وورتسبورگ در اعتصاب غذای تر می ماند.

برای اطلاعات بیشتر می توانید به صفحه فیس بوک پناهجویان وورتسبورگ مراجعه کنید .

 Cosmo TV  با پناهجویان وورتسبورگ اعتصاب کننده مصاحبه کرده است که در لینک زیر می توانید ویدئو مربوطه را تماشا کنید.
 
 http://www.wdr.de/tv/cosmotv/sendungsbeitraege/2012/0624/asylpolitik.jsp

۱۳۹۱ تیر ۵, دوشنبه

بلند کردن فرتور شترمرغ برای اولین بار در استکهلم


بلند کردن فرتور شترمرغ برای اولین بار در استکهلم

پای نوشت: این مطلب طنز می باشد و واقعی نیست.
این مطلب طنز کنایه ای است به شرکت شاهپرستان با عکس رضا پهلوی در تظاهراتی است که در حمایت از زندانیان سیاسی توسط گروه های دیگر در استکهلم سوئد سازماندهی شده بود و به جای اینکه از زندانیان سیاسی حمایت کنند آگاهانه با بالا بردن فرتور رضا پهلوی موجب بهم زدن تظاهرات شدند و شعار امروز فقط اتحاد سر می دادند و عملا این شعار با حرکت تفرقه آمیز آنان در تضاد بود که البته شاید منظورشان اتحاد با رضا پهلوی است تا بتوانند حکومت سلطنتی بر باد رفته خاندان پهلوی را دوباره احیا کنند.

۱۳۹۱ تیر ۲, جمعه

محسن مشهدی از پناهجویان لب دوخته در بیمارستان بستری شد


محسن مشهدی که چندی پیش با لب های دوخته با آکسیون اعتراضی علیه قوانین پناهنده گی در شهر وورتسبورگ پیوسته بود بر اثر اعتصاب غذا و وخامت حال جسمانی اش امروز به بیمارستان منتقل شد.او خواهان رسیدگی فوری به پرونده پناه جویی خود می باشد.او هنوز در بیمارستان بستری است.

مهدی سجادی از پناهجویان لب دوخته از بیمارستان مرخص شد

مهدی سجادی پناه جوی ایرانی معترض که 12 روز پیش اعتصاب غذای خود را در وورتسبورگ با لب های دوخته آغاز کرد و به اکسیون اعتراضی وورتسبورگ پیوست امروز برای بار دوم با حال جسمانی وخیمی به بیمارستان منتقل شد ولی حتی به اصرار پزشکان نیز لب های خود را باز نکرد و اعتصاب خود را نشکست.
 با تماس تلفنی با اعتصاب غذا کننده گان وورتسبورگ با خبر شدم که خوشبختانه مهدی سجادی از بیمارستان مرخص شده است.


۱۳۹۱ خرداد ۳۰, سه‌شنبه

ضرورت مبارزه انقلابی ما در سوریه و ایران و پیوستن به مبارزین مستقل سوری


2 هفته پیش گروههای مخالفان مسلح در سوریه از تشکیل یک جبهه انقلابی و اتحاد با یکدیگر علیه حکومت بشار اسد خبر دادند. یکی از رهبران مخالفان ضمن اعلام این خبر گفت که این اتحاد در ‌‌نهایت منجر به تشکیل جبهه آزادی بخش ملی می شود و تا سرنگونی رژیم بشار اسد ادامه خواهد داشت.البته مشخص نیست که چنین اتحادی کدام نیروها را در بر می گیرد?
در بین تعدادی از کمونیستها و آنارشیستهای ایران مباحثی برای شرکت در مبارزات جاری سوریه در جریان است و افرادی با گرایشات آنارشیستی و افرادی با گرایشات کمونیستی در پی شرکت در یک حرکت انقلابی هستند که به کمونیستها و آنارشیستهای سوریه بپیوندند چنانچه نیروهای انقلابی کمونیست و آنارشیست سوریه عملا در مبارزات جاری و جنگ داخلی سوریه به طور مستقل شرکت داشته باشند و در واقع به عنوان جبهه سوم مستقل بتوانند با رژیم اسد مبارزه کنند و صفی مستقل از اسلامگرایان داشته باشند که البته ظاهرا توازن سیاسی و نظامی در سوریه با دخالت ایران ,چین و سوریه از یکطرف و دخالت عربستان ,ترکیه و....و دفاع از جریانات اسلامی ,لیبرال و ناسیونالیست از طرفی دیگر به سرعت در حال تغییر است.

مانور مشترک مسکو، تهران، پکن و دمشق در خاک سوریه پس از پاکسازی این کشور کمتر از یک ماه دیگر برگزار می شود

( خبرگزاری "فارس" به نقل از منابع غیر رسمی خبر داده است که قرار است رزمایش بزرگ مشترک روسیه، ایران، چین و سوریه با حضور 90 هزار نیرو در خاک و آب های سوریه پس از پاکسازی کامل این کشور از معترضان برگزار شود.

این خبرگزاری همچنین به نقل از "شام لایف" گزارش داده که این رزمایش قرار است تا کمتر از یک ماه دیگر یعنی اوائل ژوئیه ماه آینده میلادی برگزار شود.


گفته می‌شود این رزمایش شامل نیروهای زمینی، دریای و هوایی و پدافند هوایی و موشکی می‌شود و چین موفق شده است موافقت رسمی مصر را برای عبور 12 ناو چینی از کانال سوئز بگیرد که حامل ادوات نظامی دریایی و هوایی خواهد بود که تا دو هفته دیگر به سواحل لاذقیه و طرطوس سوریه می‌رسد.


همزمان با این اقدام چین، ناو اتمی روسیه و ناو هواپیمابر و زیردریایی و مین‌روب روسیه و «نبردناو»ها و زیردریایی‌های ایران نیز وارد آب‌های سوریه خواهد شد.


خبرگزاری روسی "اینترفاکس" سه شنبه گزارش داد که دو ناو نظامی روس عازم بندر طرطوس سوریه شده اند.


خبرگزاری فارس در ادامه گزارش خود از مانور نظامی ادامه داده است: "قرار است موشک‌های دفاع ساحلی و پدافند هوایی سوریه در این رزمایش آزمایش شود."


گفته می‌شود، 90 هزار نیروی نظامی از چهار کشور در این رزمایش حضور دارند و از 400 هواپیما و 1000 تانک و صدها موشک در این رزمایش استفاده خواهد شد.)

 
همانطور که در جنگ داخلی اسپانیا از سال ۱۹۳۶ تا سال ۱۹۳۹ کلیهٔ عناصر جناح چپ، یعنی جمهوری خواهان، سوسیالسیت‌ها، آنارشیست‌ها و کمونیست‌ها دست به دست هم دادند و یک جبهه در برابر سلطنت طلبان، روحانیون، افسران ارتش و فاشیسم  تشکیل دادند ما نیزمی توانیم چنین جبهه ای را تشکیل دهیم و از آنجائیکه مبارزات انقلابیون در سوریه ادامه دارد ما می توانیم از حلقه ضعیفتر که سوریه است شروع کنیم و سپس بر سر ایران متمرکز شویم.

 ائلوار قلی وند  و  صادق رضایی در مقاله ای تحت نام کمونیستهای ایران و بحران سوریه می نویسند : (حفظ منطقه ، ثبات برای سوریه ، یا مداخله دول غربی برای ساقط کردن اسد ؟ حکومت سکولار بعثی یا اسلامگرایان اخوان – سلفی ؟ همگرایی قومی ، مذهبی یا افتراق و تنش و کشتار قبیله ای – دینی ؟ ایران – روسیه – چین ، یا آمریکا ، ترکیه ، عربستان ؟ منطق و گفتمان به ظاهر غالب این است که باید بین این دو شق مخالف یکی انتخاب گردد و تلی از مدافعه و مقابله از طرفهای منتفع و متخاصم فضای سیاسی رسانه ها را پر کند . ما جواب به غایت ساده تری داریم : " هیچکدام " . 
 با نظر به واقعیاتی که ارائه می دهند " هیچکدام " جوابی انتزاعی به نظر می رسد . سفره سیاسی از قبل چیده شده ، چهارچوبهای مشخص و دوستان و دشمنان سوریه انتخاب شده است . مفسرین و تحلیل گران سیاسی تنها باید میان داده های تحمیلی موضع بگیرند و صف طویل خود را با پلشتی تمام نظم ببخشند . " هیچکدام " نمی تواند خود را شقی دیگر ، راه و گفتمان و تحلیلی دیگر و یا شاید مبارزه ای از نوع دیگر نشان دهد و اعلام موجودیت بکند . اما باید گفت که کمونیست ها جز گزینه هیچکدام نمی توانند راهی دیگر و ایده ای دیگر پیشنهاد دهند . ما با ادعای اینکه انتخاب دیگری نیز می تواند باشد بر هیچکدام تاکید و بر روی آن پافشاری می کنیم تا آلترناتیو واقعی و پنهان بحران سوریه مرئی تر شود .
 کمونیستهای ایرانی در منجلاب انتخاب بین اسد سکولار و موضوع اشغال و بقدرت رسیدن سلفی ها مانده اند با حساب اینکه از دو موضوع نسبت اشکار داد سخن می زنند که یکی آنکه از تجربه پرهزینه دیگری چون اشغال عراق و فجایع بعد از اشغال می ترسند و آن یکی رشد دوباره اسلامگرایان تندرو در خاورمیانه . اما باید گفت هر دو ترس آنان یک ترس محافظه کارانه و بیشتر متمایل به دست راستی هاست . کمونیست ها تنها باید از این گفتمان و تحلیل غالب پرهیز کنند و به آرمانهای خود بازگردند ....... از طرف دیگر با ظهور اپورتونیسم گورباچفی در دهه 80 احزاب چپ سوریه دچار انشعابهای گوناگونی می شوند و چنان ویروس کثرت گرایی شدت می یابد که دیگر عملن جزء قدرت و فشار جدی علیه دولت حاکم به حساب نمی آیند . این تکثیر انشعابی باعث می شود بیشتر آنها خانه نشین ، تبعیدی ، ملی گرا و تئوریسین های فکری / فرهنگی قلمداد گردند .....این پیشامدها نشان می دهد که اپوزسیون چپ سوریه عملن منفعل باشد و اخوان به عنوان تنها نیروی سیاسی و اپوزسیون مخالف دولت ، فضای سیاسی سوریه را اشغال کند ..... چپ های سوریه نیز بیشتر چون انگل سیاسی به اسد چسبیده اند و در ساختمان فرسوده او دنبال هویت می گردند و اپوزسیونهای قلابی دوستداران سوریه نیز چون زامبی ها با اخوان همکاسه اند . این جنگ داخلی و خارجی بین راست هاست . کمونیستها کجا هستند و چه می خواهند ؟
یک اسپانیای دیگر در همسایگی ما وارد جنگ داخلی شده است . کمونیستهای منطقه یک فرصت خوب برای سربازگیری پیدا کرده اند . تاکید بر پایان بحران تاکید بر سرکوب مخالفان دولت است . ما به مبارزه تاکید می کنیم و جنگ داخلی فرصتی ست تا کمونیستها بتوانند پتانسیل سیاسی و انقلابی خود را سازمان ببخشند و خود را به عنوان وارثان اصلی انقلاب مطرح نمایند . اگر کمونیستهای خاورمیانه بتوانند این نیروهای پراکنده و یا پنهان را درست رصد کنند و هسته های متراکم خود را متشکل از تمامی طیفهای چپ سازمان ببخشند به اصلی ترین نیروی محرکه انقلاب تبدیل خواهند شد . سوریه اینک ضعیف ترین حلقه خاورمیانه مترصد آغاز انقلابهای کمونیستی ست و می تواند چهره خاورمیانه را به نفع خود تغییر دهد . به سوریه بروید و انقلاب را نجات بدهید .)

به هر حال باید ابتدا با نیروهای انقلابی آنارشیست و کمونیست سوریه تماس گرفت و نظر و تحلیل آنها را جویا شد و همچنان اوضاع سیاسی و نظامی و تغییر تحولات و توازن قوا و نیرو و میزان دخالت قدرت ها را رصد کرد و سپس بعد از ارزیابی دقیق پیوستن یا نپیوستن به نیروهای مترقی انقلابی سوریه را مورد تجریه و تحلیل و ارزیابی دقیق قرار دهیم تا بتوانیم بدرستی تصمیم گیری کنیم

۱۳۹۱ خرداد ۲۵, پنجشنبه

بهروز سورن: قبح امپریالیسم ریخته شده است!! پاسخ به چند نقد بجا و بی جا_مونیتورها کدامند و نقش آنها چیست؟


محمود خلیلی بنظر من یکی از طلایه داران, شاهدان و زخم خوردگان دوران جنایت جمهوری اسلامی است. قطعا اعتراض ایشان زنگ خطری است برای هر رسانه مستقل تا بازبینی بر عملکرد خود داشته باشد. بی تردید نقد ایشان میتواند بر کوره راه های خبر رسانی گزارشگران روشنگری کند. حتما در آینده به نکات طرح شده از سوی محمود خلیلی توجه بیشتری خواهد شد. همانطور که میگویند: در کنار اینها چهار گردهمائی سراسری در باره کشتار زندانیان سیاسی در ایران از طرف جمعی از جان بدر بردگان کشتارهای جمعی برگزار گردید. در کنار نقدها و انتقادات بجا و درست ما شاهد یک سلسله برخوردهای هیستریک و سازمان یافته از طرف دوستان نا آگاه و دشمنان آگاه به این گردهمائی های سراسری بوده و هستیم.
........................
مونیتور معنای فارسی اش نمایشگر است و بزبان بین المللی معانی مختلفی را در بر می گیرد از جمله توجه کردن, ثبت کردن و نظارت داشتن بر یک پروسه در جریان. مونیتور یا بزبانی دیگر مانیتور غالبا از دریچه نگاه و نظارت یک فرد و یا یک جریان مطبوعاتی به وقایع موجود طرح و بیان میشود.
در دنیای پیشرفته کنونی بلحاظ تکنولوژیک و امکان دستیابی نسبتا عمومی به اینترنت, این مونیتورها فضای قابل دسترس تری نسبت به گذشته یافته اند. اگر زمانی فیگارو, تایمز و رویتر و سایر کمپانی های توانمند مالی - رسانه ای در حد و حدودی وظیفه مونیتورینگ خبری و سیاسی را بعهده داشتند, امروزه  تکنولوژی پیشرفته ابزار لازم را در اختیار کانون یا کانون های کوچکتر و محدود تر هم قرار داده است تا بر تحولات سیاسی اجتماعی نظارت داشته باشند.
در مقام مقایسه مینیاتوری و محلی میتوان نقش مونیتورهای ایرانی را در دوران پیش از پیدایش اینترنت در کشورمان بررسی کرد. مونیتورهای وطنی و بومی و بویژه در سالهای اولیه تغییر نظام پهلوی به جمهوری اسلامی,  منابع و نهادهای خبری سیاسی بودند. در این میان میتوان روزنامه های خودرو و مستقل , اطلاعیه ها و نشریات سازمانها و تشکلها, در مواردی رادیو ها, روزنامه آیندگان و......را نام برد.
امروزه و با پیشرفت نکنولوژی و ابزار نوین ارتباطی, یک منبع فردی و با استعداد میتواند در سطح بین المللی عرض اندام کند و حتی در روند تغییرات سیاسی اجتماعی در چارچوب یک کشور یا محدوده جغرافیائی نقش مهمی ایفا نماید. نگاهی به تاثیرات نظری نوام چامسکی و یا فعال فیس بوکی در مصر و یا وبلاگ فعالین زنان در همه جا نشان میدهد که دستکم گرفتن قلم و مونیتورینگ تنها خطای فاحشی است که چشم بر واقعیات و توانائی های انسانی در عصر جدید می بندد.
در اندازه های کوچکتر نیز میتوان این وسایل را در دستهای افراد نیز مشاهده کرد. رسانه های فعال, چهره های سیاسی, وبلاگنویسان, فیلم برداران, عکاس ها, گزارشگران, فعالین حقوق بشر و امنستی و ... از جمله مراکزی هستند که نقش مونیتور یا مانیتور را در ارتباطات سیاسی اجتماعی انجام میدهند.
هم از اینرو برای دستیابی به حقیقت و واقعیت اتفاقات مهم در سطح کشورها و حتی بلحاظ بین المللی اهمیت مونیتورها و بویژه مونیتورهای مستقل و غیر وابسته دو چندان است. برخی از این منابع بلحاظ خبری و آن دیگری از زاویه سیاسی و منبع دیگر در زمینه ثبت حقایق مشغول اند.
این مقدمه برای توضیح نوع فعالیت سایتهائی است همانند گزارشگران که تحولات سیاسی اجتماعی در تبعید و ایران را دنبال میکند. به زبانی دیگر این نوع رسانه ها در پی طرح نظرات خود نیستند و هم و غمشان تمرکز بر تحرکات نیروهای تبعیدی است بدون آنکه سرمقاله های سیاسی خبری مهم و روزانه را چشم پوشی کنند.
این مقدمه و صغری کبری کردن از اینجهت است که رسانه هائی همانند گزارشگران در قد و اندازه های خودشان وظا یفی را بعهده گرفته اند که چشم پوشی از آنها نقض غرض و تهی شدن از محتوی خواهد بود. این وظایف همانا انعکاس نظرات و اندیشه های متفاوت و رنگارنگ در جامعه ایرانیان و بویژه در تبعید است. با عباراتی دیگر میتوان مختصات سیاسی خبری بودن این نشریه را تعریف کرد.
گزارشگران سیاسی است بدین شکل که فعالیت و تلاش خودش را در عرصه سیاسی میفهمد. گردانندگان آن سیاسی هستند و حتی تعلق خود را با رد کردن بسیاری از تبلیغات پولساز, نشان داده اند. گزارشگران فراز و نشیبهای زیادی داشته است اما از هسته مرکزی و علل وجودی خود پس نیافتاده است. بدانها باور داشته و تدام کار خود را تنها در آن می بینید.  
از آنجا که انعکاس هر متن و نظری پیامدهای انتقادی در برخواهد داشت و بسیاری از متون مندرجه در سایت گزارشگران از دریچه ای گرایشی یا فردی پژواک دارد, این رسانه همواره مورد نقد واقع شده است. از نقد کتبی و علنی تا تهدیدات و فحاشی های نامه نگاری ( امیل ) و گاها فشارهای شکایت و دادگاهی کردن مسئولان این سایت همیشه مشغله ما بوده است.
صد البته ما بکار خود ادامه داده ایم و هم اکنون نزدیک به یک دهه از فعالیت آنلاین و سیاسی خبری ما در تبعید میگذرد. دوستان بسیاری یافته ایم و عزیزان زیادی را نیز در متن فعالیتمان از کف داده ایم. در همینجا به تمامی آنها درود میفرستیم و سپاس و قدردانی ما ضمیمه این کلمات است.
باری به هر جهت روزها و ماهها و سالها راشکافتیم و با تمامی معضلات و سنگلاخ های موجود خود را در آستانه گذراندن این رسانه از یک دهه تجربه و فعالیت می بینیم. یک دهه تلاطم و تکامل سیاسی اجتماعی در تبعید و در داخل کشورمان در اندازه های خود منتشر کردیم و امروزه بدان غره ایم.
شاید این بهانه ای شد برای پاسخگوئی به برخی انتقادات و برخی نکات که با آن درگیر بوده یا هستیم. شاید هم نوشته دوست گرامی آقای محمود خلیلی ما را بر انگیخت تا این کوتاه را نیز بنویسیم.
محمود خلیلی بنظر من یکی از طلایه داران, شاهدان و زخم خوردگان دوران جنایت جمهوری اسلامی است. قطعا اعتراض ایشان زنگ خطری است برای هر رسانه مستقل تا بازبینی بر عملکرد خود داشته باشد. بی تردید نقد ایشان میتواند بر کوره راه های خبر رسانی گزارشگران روشنگری کند. حتما در آینده به نکات طرح شده از سوی محمود خلیلی توجه بیشتری خواهد شد. همانطور که میگویند: در کنار اینها چهار گردهمائی سراسری در باره کشتار زندانیان سیاسی در ایران از طرف جمعی از جان بدر بردگان کشتارهای جمعی برگزار گردید. در کنار نقدها و انتقادات بجا و درست ما شاهد یک سلسله برخوردهای هیستریک و سازمان یافته از طرف دوستان نا آگاه و دشمنان آگاه به این گردهمائی های سراسری بوده و هستیم. براستی این همه کینه و عداوت برای چه؟ کدام هدف و راه کار برای تداوم مبارزه طبقاتی نشان گرفته شده؟ به مسلخ کشیدن زندانیان سیاسی سابق و تلاش برای کشتار اندیشه بهترین هدیه به رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی است چه آگاهانه و تعمدا" و چه نا آگاهانه و غیرعمدی، ایجاد جو تهمت و افترا و به سخره گرفتن زندانیان سیاسی سابق برای رد گم کردن و مخدوش کردن واقعیات  با هر توجیه و توسط هر کسی  یکی از خواسته های رژیم جمهوری اسلامی ایران است. کسانی که تحت لوای دمکرات منشی در پخش و نشر این اراجیف مشارکت می کنند، با جنگ روانی ای علیه جان بدربردگان دستیاری می کنند، که هدف آن به حاشیه راندن ابعاد خوفناک سلاخی رژیم جمهوری اسلامی و به سکوت کشاندن شاهدین زنده مانده از آن کشتارهای بزرگ در زندان های رژیم هستند. افترا زنی و انتشار اخبار صریحا دروغ درباره بازماندگان از کشتارها، علنی کردن اطلاعات، آدرسها و زندگی شخصی فعالین ربطی به دمکراسی و تبادل نظر سیاسی و اجتماعی ندارد. این را هر تازه وارد در عرصه مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی می داند و بعید است افراد و رسانه هایی که خود را در مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی پیگیر می دانند، نفهمند یا ندانند.  
 البته خود این افراد می دانند با بیان اینکه این نوشته متعلق به اِل یا بِل و جیمبِله است، نمی توانند از زیر بار مسئولیت این عمل شانه خالی سازند
تا جائی که بخاطر دارم بحث هائی در سالهای اخیر حول و حوش دریافتهای مالی از دول و نهادهای امپریالیستی مختلف صورت گرفته است. این مباحث با گذر زمان از تاریخچه فعالیت های تبعیدیان در خارج از کشور از میان نمیروند. زخمهائی باز و در پی مرحم هستند. این دریافتهای مالی بخشا با سیاست گذاری های سازمانهای سیاسی از جمله سازمان مجاهدین, چریکهای فدائی ( اقلیت ) – شهرزاد نیوز و برخی از رسانه ها همانند رادیو زمانه و ... بوده است. درباره بی بی سی, صدای آمریکا و دویچه وله, رادیو فردا و... قبلا نوشته شده است.
بحث های جنجالی پس از گردهمائی چهارم را هنوز بیاد داریم. آیا این مباحثات حل شدند؟ آیا سکوت منتقدین که نامه هایشان میتواند از آرشیوها مجددا خارج شود و زخمها را نشان دهد. کسانی که هنوز بزعم خودشان از ناملایمات آندوران مینویسند. از ارتباطات با نهادهای سوئدی و یا همنشینی ها با برخی از سخنرانان اصلاح طلب آیا مشکلشان حل شد؟ آیا بخود نقد کردند؟ تلاش گفتگوها برای مرحم سازی چه بوده است؟ بخشی از این دوستان از درون خود شما بوده اند و برخی دیگر از جنس منتقد شما هستند.
انحصار طلبی و سکتاریسم جوهره هر انحراف مارکسیستی است. البته از مارکسیست هایی گفتگوست که با امپریالیستهای دسته دوم و سوم چرتوپ بازی نمیکنند. و فعلا هنوز بازی گلف را در نظر ندارند.
سایت گزارشگران با پیشنهاد یکی از عزیزان گفتگوها مسئولیت تبلیغات برگزاری جهارمین گردهمائی در گوتنبرگ را بعهده گرفت. بر طبق آمار هنوز موجود در این زمینه اثر گذارترین رسانه در زمینه های تبلیغاتی برگزاری این نشست بود. اینجانب با اطلاع قبلی و با نیتی پاک و بدون خس و خاشاک به دوستان مطرح کردم که کار نوشتاری و یک ساله خود را در شش قسمت در اختیار گردهمائی قرار میدهم که  بر دامنه انعکاس و کیفیت گردهمائی افزوده شود. نمامی این جزوات را که نزدیک به هشتصد صفحه میشد به گردهمائی چهارم هدیه کردم. سکتاریسم و دگماتیسم و فرقه گرائی سنتی چپ مانع از طرح و تبلیغ این مجموعه شد. این مجموعه حاصل کار 3 رسانه و پرشماری از فعالین سیاسی بود. دریغ از یک اشاره!؟
در برنامه بود اما از برنامه حذف شد؟
تا جائی که بخاطر دارم محمود گرامی در مراسم شرکت نداشتید اما پرسیدید که چه کسانی معرفی تلاشهای گزارشگران را حذف کردند و انگیزه هایشان چه بود؟ آیا سکتاریسم و فرقه گرائی هنوز در تعیین برنامه ریزی ها و ترکیبها مهر بدست در تردد هستند؟؟
ابهامات در منابع مالی و طیف دعوت شدگان در آن گردهمائی را بعهده کسانی باید گذاشت که از درون خودتان و مسئولیت سازماندهی گردهمائی را بعهده داشتند و نقد خود را در متونی پر شمار بازگو کردند
خم ابرو نشان دادن به راست های شهر وین که از نیروهای چپ و رادیکال در هر نوعش در هراسند, یار غار اصلاح طلبانند و تنها برای شمردن جمعیت به آکسیونهای ما می آیند از برای چه بود؟؟
گفته میشود و شده است که گفتگوهای زندان خلوتگاه سازمان فدائی است. پاسخی دارید؟
چرا گفتگو ها شروعی زیبا داشت و امروزه رو به دنیای ابهام و تاریکی فرو میرود؟
اگر کسی نظر مرا برای دریافتهای مالی از امپریالیستها جستجو کند میتواند در این لینک ها بیابد!
این نوشتارها در راستای روشنگری حول و حوش رسانه های امپریالیستی و تعلقات و جذابیت های برخی سازمانهای سیاسی وبویژه چپ و بلحاظ صوری رادیکال تنظیم شده است. برخوردی دو جانبه است. نقد به گزارشگران و نقد گزارشگران به تحرکات و جابجائی های سیاسی ( اعلان نشده ) موجود و در جریان که محسوس بوده است.
نشست خودمانی آقای بهزاد و فرخ نگهدار شاید کاتالیزاتور پخش انتقادهای اخیر بوده است. اینجانب بدلائلی که در نوشتارهای پیشین عرض کردم. این نشست در خانه خبری امپریالیستی بی بی سی فارسی را مخالف آمال و اندیشه های فدائی میدانم. شبح سعید سلطانپور و محمود مستعان و سایرین مرا تنها نمی گذارند. اگر آنها خیره به اعمال این طیف یا هسته هایشان   باشند؟ چه واکنشی نشان میدهند؟ لبخند میزنند و یا شوریده اند؟ رویشان را بر میگردانند و یا آرزوی پیروزی و بهروزی می کنند؟
چنانچه از خواستگاهی مردمی متناسب با منافع مردم حرف میزنیم میدانیم که مبارزه با امپریالیسم جدا از میارزه با جمهوری اسلامی نیست. همانطور که در مقطع دهه شصت همه دول امپریالیستی و نهادهایشان خفه شدند و لام تا کام نگفتند. بنابر این توسل به نهادهای دولتی امپریالیست ها مورد نکوهش قرار می گیرد.
چه گفتگوهای زندان و چه سازمانها و هسته هایشان که از خواستگاهی چپ و رادیکال نمایش میدهند نمیتوانند با یک دست از امپریالیستها تغذیه شوند و با دست دیگر علیه آنها اقدام کنند. کمکهای این دولت ها قطعا بدون شرط و شروط و بایدهای آشکار صورت نمی گیرد. همانطور که رسانه های انها بلندگوی مفت و مجانی به هیچیک از فعالین چپ نمی دهند. حال رسانه ای مثل رادیو زمانه باشد و یا سازمانی چپ یا هسته هایشان و یا نشریه ارش که لولا کاری میان جبهه های نا متجانس اپوزیسیون چپ میکند.
به یاد دارم در کمیته ای پناهندگی تامین مالی سالانه آن از سوی وزاتخانه ای در اتریش منوط به عدم اعتراض و برگزاری تظاهرات علیه وزارت داخله آن شد و پرهیز از واکنش علیه سیاست های ضد پناهندگی ان کشور که همین موضوع خروج برخی از ما از آن نهاد پناهندگی را موجب شد. در حالی که بیشترین سیاستهای ضد پناهندگی از سوی دولت اتریش صورت میگرفت و همچنان در بر همان لولا می چرخید.
سالها پیش بحث شکل گیری و تغذیه مالی شهرزاد نیوز در میان نیروهای اپوزیسیون مطرح شد. هنوز پرونده این نهاد باز است و میتوان از لابلای مطالب ثبت شده بیرون کشید. دریغ از اعلام موضع صریح برخی از نیروهای سازمانی چپ که در حواشی خود از این وصلت ذینفع بودند.
طبیعی است که پرونده ها باز میماند. شکی نیست که زخم هائی در اعماق هستند که مرحم نیافته اند و نخواهند یافت. سازمان هائی از این نوع نمی توانند با این نگاه به غیر سازمانی ها بنگرند که نسبت به تردد آنها میان خوب و بد, جبهه نیک و جبهه شر, نهادهای مستقل و نهادهای امپریالیستی, نیروهای غیر وابسته و دگراندیشان و نگران سکوت کنند و هیچ نگویند. آنهم سازمانی که یکی از چهل تکه جنبش فدائی بوده است و امروز حتی نمی تواند بعنوان نماینده ان جنبش طرح شود.
منتقدان از جنس خود ما و شما هستند. خفه کردن آنها راه علاج بیماری چپ نیست. اینکه گزارشگران به یک وبلاگ یا سایت لینک مستقیم میدهد در فرهنگ مطبوعاتی پیش از اینکه حمایت کننده آن مطلب باشد, خبر میدهد که آن دیگری آنطور دیگر می اندیشد. این بمعنای تائید آن نظریه و یا تفکر نویسنده اش نیست. چنانچه گزارشگران به سایت گفتگوها لینک مستقیم داده است که وافر بوده است و یا به سایتهای داخل کشور که حکومتی هستند آیا معنا و مفهومش تائید محتوی آن رسانه هاست؟ نیات ما در لینک مستقیم دادن یا جنبه خبری داشتن آن موضوع است و یا جنبه افشاگری آن است. به بیانی دیگر متونی که با نام گزارشگران منتشر میشود منطبق با اندیشه های ماست و همچنین متونی که از جانب نویسندگان سایت انتشار می یابند.
سایت گزارشگران در موارد بسیاری و در طول فعالیت خود این امکان را داشت که تامین مالی و گسترش امکانات خود را بعهده نیروهائی از اپوزیسیون قرار دهد. قطعا اگر چنین میکرد میتوانست دامنه اثرگذاری خود را بشکل تصاعدی افزایش دهد. صرفنظر کرد تا مستقل بماند و متعهد مالی نشود. خوشحالیم از این موضوع  و کماکان غیر وابسته می مانیم.
درک ما از فعالیت رسانه ای مبتنی بر تجربیات چندین ساله خود در این رسانه است. انتشار مطالب متنوع و کیفی و آموزنده آن بخش از فعالیت ماست که غالبا با نظرات گردانندگان سایت همخوانی دارد. نه در تمامی جزئیات بلکه در کلیات آن. قرار هم نیست که پژواک دهنده تمامی گرایش های سیاسی باشیم. خود ما نیز تبعیدی هستیم و آگاهیم که چرا اینجا در غربت نشسته ایم.
خبری هستیم از آنسوی که انتقال روزانه اخبار جهان و بویژه کشورمان را از دریچه نگاه چپ دمکرات مستقل معنی می بخشد. تلاش های وافری هم در تشکیل رسانه ای مستقل با نهادهای دیگر و مشابه انجام داده است. تنها در یکی از جلسات غیر علنی سازماندهی شده نزدیک به پنجاه دست اندر کار رسانه ای متنوع حاضر شدند که متاسفانه پس از یکدوره بحث ها بی نتیجه ماند. حال آنکه ضرورت تداوم اینگونه ایده ها و کوشش هاهنوز پابرجاست. و این ضرورتها ما را همواره به شروعی دوباره تحریک می کند.

بنظر من قبح امپریالیسم در میان چپ افتاده است – اینچنین ادامه می یابد
بهروز سورن
13.06.2012

 منتشر شد:


۱۳۹۱ خرداد ۲۴, چهارشنبه

۱۳ پناهجو در اعتصاب غذای وورتسبورگ و ۸ نفر از آنان با لب‌های دوخته

 
در حالی‌ که در سکوتی معنی‌ دار از سو‌ی‌ دولت آلمان به اعتراض پناهندگان ایرانی در شهر وورتسبورگ به شرایط غیر انسانی‌ پناهندگی در آلمان و همچنین درخواست رسیدگی هرچه سریعتر به پرونده‌های پناهندگی آنها رسانه‌های خبری آلمان از پوشش این اکسیون خود داری میکنند، امروز ۱۳/۰۶/۲۰۱۲ (۲۴ خرداد ۱۳۹۱) یک نفر دیگر به نام محسن مشهدی از شهری دیگر با لب‌های دوخته شده به این آکسیون اعتراضی پیوست.این اعتصاب که از ۲۷ اسفند آغاز و در حال وارد شدن به ۳ ماه می‌باشد با اعتصاب غذا پناهندگان شروع شد که پس از ۲۷ روز با وعده‌های دولت آلمان ۱۰ پناهجوی معترض اعتصاب را شکستند،اما با کار شکنی در پرونده‌های آنها و همچنین تلاش‌های دولت برای به شکست کشاندن این اعتراض روبرو شدند.

از تاریخ ۰۴/۰۶/۲۰۱۲ با دوختن لبهای ۲ پناهجو و اعتصاب غذا تر وارد مرحله جدیدی شد که تا به امروز ادامه دارد.

در حال حاضر ۱۳ پناهجوی معترض که ۸ نفر از آنان با لب‌های دوخته در اعتصاب غذا به سر میبرند که ۱ خانوم جوان نیز در میان آنان است.

طی‌ تماس هایی که با کمیته اعتصاب صورت گرفته سطح نارضایتی از شرایط پناهندگی به قدری بالاست که با وجود بایکوت خبری دولت آلمان پناهجویان بسیاری به قصد حمایت و اعتراض از این پناهجویان قصد پیوستن به این اکسیون را دارند

۱۳۹۱ خرداد ۲۳, سه‌شنبه

39 عکس از تظاهرات 4 ماهه دانشجویان مونترال

دستگیری بی دلیل زنان و خشونت توسط پلیس مونترال

دستگیری بی دلیل زنان و خشونت توسط پلیس مونترال

از اعتصاب غذای پناهجویان وورتسبورگ حمایت کنیم





 امروز12.06.2012 هشتاد و هفتمین روز اعتراض و اعتصاب پناهجویان در خیابانهای وورتسبورک آلمان است و در طی این مدت  سه بار دست به اعتصاب غذا زده اند که بار اول 18 روز و بار دوم 8 روز و این بار در روز نهم آن به سر می برند. برخلاف گذشته اینبار لبان خود را نیز دوخته اند. از روز ۱۹ ماه مارس پناهجويان ايراني در مرکز شهر وورتسبورگ با برپايي يک چادر و يک نمايشگاه عکس از جنايات حکومت اسلامي ايران٬ به اعتراض عليه سياستهاي ضد پناهندگي دولت آلمان دست زدند و با مبارزه مستمر خود توانستند روند مبارزه برای حق پناهندگی را متحول و وارد فاز جدیدی کنند که رادیکال و پی گیر است. در روز ۱۱/۰۶/۲۰۱۲ سه پناهجوی دیگرازشهرهای مختلف آلمان به نام های آژین اسدی از وورتسبورگ، مهدی سجادی از آکسبورگ و خانوم ماندانا همت اصفه از بایروت نیز به اعتصاب غذا پناهجویان در وورتسبورگ پیوسته اند. تعداد پناهجویان معترض به سیاستهای پناهندگی دولت آلمان از روز 2شنبه هفته گذشته با اعتصاب غذا تر دو نفر آغاز گشت هم اینک به 6 نفر، 5 مرد و یک زن گسترش یافته است. 6 نفری که لبهای خود را دوخته اند عبارتند از آقایان آرش دوست حسین، محمد حسن زاده کلالی، رضا فیضی، آژین اسدی، مهدی سجادی و خانم ماندانا همت و روز 4شنبه 13.06.2012 نیز محسن مشهدی لبهای خود را خواهد دوخت که به این ترتیب تعداد آنان در روز 4شنبه  به 7 نفر خواهد رسید. 3 نفر دیگر نیز فقط در اعصاب غذا شرکت دارند. در مجموع از این 10 پناهجو 8 نفر قبول نشده اند و 2 نفر با اینکه قبلا قبول شدند ولی برای همبستگی همچنان در کنار دیگر دوستان خود در این اعتصاب غذا شرکت دارند.
همچنین از شهرهای مختلف پناهجویان اعلام آمادگی کردند که به این حرکت بپیوندند ولی به دلیل امکانات محدودی که پناهجویان اعتصابی در وورتسبورگ دارند نمی توانند به خواست آنها پاسخ گویند تا تعداد بیشتری بتوانند لبهای خود را بدوزند و یا در این اعتصاب غذا شرکت کنند. رضا فیضی از شهر آوب با وجود نارسایی کلیوی - تنها یک کلیه - به این حرکت اعتراضی پیوسته است و لبهای خود را دوخته است.
این پناهجویان خواهان تغییرات اساسی در شرایط غیر انسانی پناهنده گی در آلمان می باشند. در یکی ازاعلامیه های پناهجویان اعتصابی آمده است:


"ما ماجراجو هستیم. اما نه از آنهایی که برای اثبات شجاعت‌شان زندگی را به بازی می‌گیرند. ما به دنبال مرگ نمی‌گردیم، اما احتمال رویارویی با آن وجود دارد.
پس از نزدیک به سه ماه مبارزه آگاهانه سیاسی بر علیه شرایط و قوانین ضد انسانی پناهنده گی، و برای تغییر دادن وضعیت موجود و پایان دادن به بی تفاوتی دولت ها نسبت به جان انسان ها و احقاق حقوق کسانی که شرایط غیر انسانی پناهنده گی را که توسط دولت ها به انها ...تحمیل می شود و برای دفاع از حق تمام کسانی که بی صدا و خاموش در هایم های پناهنده گی به مرگ تدریجی از بین می روند و با اپارتاید هویتی زندگی می کنند به خیابان آمدیم و برای اینکه ثابت کنیم که انسان قرن بیست و یکم هستیم و رنسانس ها را پشت سر گذاشتیم تن به هیچ نابرابری نخواهیم داد و در این بیاینه اعلام می کنیم که در جهت رادیکال کردن اعتراض خود و نشان دادن جدیت و عزم راسخ مان برای مبارزه ای هدف مند و آگاهانه در سلامت کامل جسمانی و روانی و در عین حفظ پرنسیب سیاسی و با اراده شخصی و به صورت داوطلبانه و با اتکا به خرد جمعی اقدام به دوختن لب های خود کرده ایم و تا رسیدن به اهدافمان در اعتصاب غذای تر به سر خواهیم برد.
-ما می خواهیم که
هایم های پناهنده گی که تنها قرنطینه ای هستند که انسان را به سمت خودکشی و بیماری های روانی سوق می دهند فورا باید تعطیل شوند.
-دیپورت تمام ملیت ها به بهانه های واهی و قرار دادهای شرم آور که بین دولت ها وجود دارد که مصداق همان فرستادن قربانی به قتل گاه می باشد باید فورا متوقف شود.
-قانون کرایس که ناقض تمام آزادی های فردی و اجتماعی می باشد و تفاوتی با قلاده حیوانی ندارد باید فورا ملغی شود.
و در نهایت اداره بوندس آمت باید فورا ما را به عنوان پناهنده درجه یک سیاسی که انرا حق خود می دانیم به رسمیت بشناسد.
دیگر حرفی برای گفتن وجود ندارد،همه حرف ها گفته شده است.
جهانی بهتر ممکن است..
این اغاز راه است..."
 

در روز شنبه ۱۶ ژوئن ۲۰۱۲ نیز پناهنجویان فراخوان به تظاهرات دادند که در اعلامیه فراخوان نوشته اند:

"فراخوان عمومی‌ به برپایی تظاهرات در روز شنبه ۱۶ ژوئن ۲۰۱۲ در اعتراض به سیاستهای ضّد انسانی‌ و ضّد پناهندگی دولت آلمان

ما اعتصاب کنندگان وورتسبورگ نزدیک به ۳ ماه است که در خیابان بر علیه سیاستهای راسیستی و ضّد حقوق بشری دولت آلمان در اعتراض به سر می‌بریم
پناهندگانی که در کمپ‌های پناهندگی بی‌ صدا و خاموش به مرگ تدریجی‌ وادار شده اند و این جنایت به صورت رسمی‌ یک جنایت دولتی و تحمیل شده از سوی دولتهایی است که بوق حقوق بشری که میزنند گوش دنیا را پر کرده است ،اما حتی به قراردادهای بین المللی که امضا کرده و منشور جهانی‌ حقوق بشر که خودشان تصویب کرده اند پای بند نیستند و با ما پناهندگان همچون دوران قرون وسطی به صورت انسان درجه۲ و با شرایط نابرابر با دیگر شهروندان رفتار میکنند.

برای اعتراض گسترده به این شرایط که به همه ما تحمیل شده در روز شنبه ۱۶ ژوئن ۲۰۱۲ یک تظاهرات اعتراضی و در حمایت از پناهندگان در شهر وورتسبورگ توسط فعالین آلمانی‌ سازماندهی شده
به تمام پناهندگان و پناهجویان همچنین گروه‌ها و سازمانهای سیاسی و یا مدافع حقوق بشر و حق پناهندگی اعلام می‌کنیم: برای روز شنبه در شهر ورتسبورگ اعتراض خود را به این سیاستها اعلام و برای هرچه قوی تر برگزار کردن آن در میان ما باشید

وورتسبورگ ایستگاه مرکزی ترن ساعت ۱۴

کمپ‌های پناهندگی باید برچیده شود

دیپورت تمام ملیتها باید غیر قانونی‌ شود

قانون محدوده تردد باید لغو شود

اعتصاب کنندگان در ورتسبورگ آلمان"
پناهجویان اعتصابی تقاضا دارند که چنانچه راه های دیگری برای اعتراض وجود داشته باشد به آنها پیشنهاد دهید .
 ما چپهای کلن و جمعی از آنارشیستهای شهر کلن و وورتسبورگ از حرکت پناهجویان و خواستهای آنان حمایت می کنیم و خود را در کنار آنان می دانیم و امیدواریم حمایت بیشتری از خواستهای پناهجویان صورت گیرد.
چپهای کلن
صدای آنارشیسم - کلن
صدای آنارشیسم -وورتسبورگ

۱۳۹۱ خرداد ۱۹, جمعه

فراخوان عمومی‌ به برپایی تظاهرات در روز شنبه ۱۶ ژوئن ۲۰۱۲



فراخوان عمومی‌ به برپایی تظاهرات در روز شنبه ۱۶ ژوئن ۲۰۱۲ در اعتراض به سیاستهای ضّد انسانی‌ و ضّد پناهندگی دولت آلمان

ما اعتصاب کنندگان وورتسبورگ نزدیک به ۳ ماه است که در خیابان بر علیه سیاستهای راسیستی و ضّد حقوق بشری دولت آلمان در اعتراض به سر می‌بریم
پناهندگانی که در کمپ‌های پناهندگی بی‌ صدا و خاموش به مرگ تدریجی‌ وادار شده اند و این جنایت به صورت رسمی‌ یک جنایت دولتی و تحمیل شده از سوی دولتهایی است که بوق حقوق بشری که میزنند گوش دنیا را پر کرده است ،اما حتی به قراردادهای بین المللی که امضا کرده و منشور جهانی‌ حقوق بشر که خودشان تصویب کرده اند پای بند نیستند و با ما پناهندگان همچون دوران قرون وسطی به صورت انسان درجه۲ و با شرایط نابرابر با دیگر شهروندان رفتار میکنند.

برای اعتراض گسترده به این شرایط که به همه ما تحمیل شده در روز شنبه ۱۶ ژوئن ۲۰۱۲ یک تظاهرات اعتراضی و در حمایت از پناهندگان در شهر وورتسبورگ توسط فعالین آلمانی‌ سازماندهی شده
به تمام پناهندگان و پناهجویان همچنین گروه‌ها و سازمانهای سیاسی و یا مدافع حقوق بشر و حق پناهندگی اعلام می‌کنیم: برای روز شنبه در شهر ورتسبورگ اعتراض خود را به این سیاستها اعلام و برای هرچه قوی تر برگزار کردن آن در میان ما باشید

وورتسبورگ ایستگاه مرکزی ترن ساعت ۱۴

کمپ‌های پناهندگی باید برچیده شود

دیپورت تمام ملیتها باید غیر قانونی‌ شود

قانون محدوده تردد باید لغو شود

اعتصاب کنندگان در ورتسبورگ آلمان

۱۳۹۱ خرداد ۱۸, پنجشنبه

بهروز سورن: شش میلیون کارگر ایرانی قربانی سودجوئی سرمایه داران و حکومتیان


معمولا در جوامع انسانی که جوانان بیشترین ارقام جمعیتی را تشکیل میدهند میتوان انتظار داشت که تقاضا برای کار افزایش یابد و کارجویان بعنوان نیروی تازه نفس در تولید و ایجاد ارزش به بازار کار هجوم بیاورند. جامعه ای که بر اساس ممیزات دمکراتیک بنا نهاده شده باشد قبلا با بررسی  و ارزیابی پیشین این نکته پروژه های جدید و متناسب با نیازهای جامعه را در برنامه میگذارد تا این نیروی سازنده و مفید برای کشور را جذب بازار کار نموده و بیشترین بهره را از آن دریافت نماید. این نیرو چه در زمینه های یدی و یا فکری نیروی بالنده هر جامعه ایست و تضمینی برای کارکرد مفید و روند رو به جلوی آن محیط خواهد بود.
در یک کلام این پدیده که جوامع جوان خوانده میشوند را میبایستی به فال نیک گرفت. جمهوری اسلامی از آنحا که بر تئوری چاق کردن و پر و بال دادن دلالان و آقازاده ها و بازار مصرفی در کشورمان اتکا دارد, هجوم نسل جوانتر به بازار کا ر را همانند هیولائی نامطلوب ارزیابی کرده و در اقدام اولیه خود طرح قراردادهای سفید را در برابر آنان قرار داده است.
پر واضح است که در حضور ناهنجاری اجتماعی بنام بیکاری, این طیف برای تامین خود و خانواده به هر قرار دادی تن میدهد.
پر واضح است که جمهوری اسلامی با علم به این نیاز نه تنها در پی حل معضل نیست بلکه از وجود چنین شرایطی نهایت استفاده را خواهد کرد. بیهوده نیست که مجلس جمهوری اسلامی به این معضل عمومی بی توجهی میکند و طرح و بررسی آنرا به تعویق میاندازد.
زمانی که از شش میلیون کارگر ایرانی صحبت می شود قطعا میتوان ارقام بسیار بالاتری را ارائه داد. بدین نحو که اگر اعضا خانواده هر یک از این نان آوران را نیز بدان اضافه کنیم رقمی حدود حداقل پانزده میلیون را میتوان حدس زد. در نظر بگیریم که بیش از نیمی از جمعیت هفتاد میلیونی کشورمان زیر سن بلوغ ( 18 سال ) هستند و کل کارگران ایران بر طبق آمار های دولتی 6 تا 8 میلیون برآورد میشود,سپس میتوان حدس زد که چه جمعیت انبوهی از زحمتکشان کشورمان محکوم به بی افقی و ناامنی شغلی هستند که تحت عنوان قراردادهای سفید معرفی و اعمال می شود.
قرار داد سفید به کارفرمایان و سودجویان این امکان را میدهد که هر لحظه و ارادی کارگران شاغل را به اردوگاه بیکاران بفرستند, بدون آنکه بلحاظ قانونی مورد مواخذه قرار بگیرند. آنها میتوانند کارگران شاغل را به هر بهانه ای بدون حقوق و مزایا اخراج کنند.
نکته جالب توجه اینست که مدتهای طولانی قرار بوده است که پرونده قراردادهای موقت کار توسط فراکسیون کارگری مجلس حاکمان اسلامی مورد بررسی و پیگیری قرار گیرد. بخش بزرگتری از نمایندگان مجلس خود از جمله سرمایه داران و سودجویان هستند وهر بار که بحث بررسی این قرار داها مطرح میشود با رای منفی خود بررسی این موضوع را به تعویق می اندازند تا چند صباحی دیگر امنیت خود را در چپاول کارگران کشورمان تضمین کرده و به سودجوئی بیشتر بپردازند.
بدون شک چنانچه این قرارداد در مجلس جمهوری اسلامی به بحث و تصمیم گیری نهاده شود شکوفه ای جدید نخواهد داد زیرا که خانه از پای بست ویران است. از حاکمیتی که بیشترین جنایت ها را برای حفاظت از امنیت و آسودگی منافع متمولان و حفظ نظم سرمایه داری انجام داده و میدهد, معجزه ای بر نخواهد خواست.
افسار گسیختگی صاحبان مال و سرمایه با برخورداری از حمایتهای مالی, تبلیغاتی و نظامی حاکمان اسلامی شرم و حیائی نمیشناسد. نه دستهای پینه بسته کارگران را می بیند و نه کمر خمیده زحمتکشان کشورمان را و آنچه برایشان اهمیت دارد حساب های بانکی و املاک و افزایش درآمد آنهاست.
قانون سرمایه داران قانون فشار است و فریب و پر واضح است که کارگران در برابر این بی حقوقی و بی عدالتی به دو محور و موضوع نمیتوانند بی توجه باشند. همبستگی و ایجاد تشکلهای متناسب  و سپس اعمال فشار همگانی به اردوی حامیان سرمایه که جنایات اقتصادیشان بی حد و مرز است.

بهروز سورن
7.6.2012

منتشر شد: