۱۳۹۱ خرداد ۱۱, پنجشنبه

عذر خواهی موسوی اردبیلی کافی نیست و ما جنایات اسلامگرایان را هرگز فراموش نخواهیم کرد



 زندگی چند نسل را به همین راحتی با قوانین اسلامیتان به نیستی و نابودی کشاندید شما مردان خدا و دقیقا بر اساس آموزه های دینی تان چنین کردید که تازه خود شما مبلغ و مروج این دین بودید.
بهترین فرزندان مردم را در خیابان و زندان کشتید و یا در جنگ به کشتن دادید و ثروت هنگفت کشور را غارت کردید آن هم به قیمت فقر و بدبختی و فلاکت و آوارگی مردم و زمانی هم که 20 سال پیش مشخص شد که پول هنگفتی در حساب شماست گفتید که پول را مجاهدین به حساب من ریختند که من را بد نام کنند ولی نگفتید که مبلغ پولها چقدر بوده است و با آن پولها چه کردید ?
موسوی اردبیلی می گوید :" بالاخره روزگار عوض شده، مخاطبان، آقایان مردمی هستند که غالباً تحصیل کرده‌اند و شاید تحصیلات عالیه دارند. نباید فکر کنند علمای دین از دنیا بی‌خبرند. مرادم فقط اطلاع از مسائل جاری و سیاسی دنیا نیست، بلکه مسائل عمیق تر، مسائل فکری مردم که از قضا در زندگی آن‌ها هم تأثیر دارد و در دیانت آن‌ها تاثیرگذار است."
در جواب باید گفت که نه فکر نمی کنیم که علمای دین از دنیا بی‌خبرند بلکه مطمئن هستیم که هم متحجرند و هم از دنیا بی خبرند و هم بی سواد هستند و به عبارتی می دانیم که علمای دین شیاد هستند.

 موسوی اردبیلی می گوید :" اگر کسی اعتقادات ما را قبول ندارد، خوب نداشته باشد، ولی این مجوز اهانت و هتک حرمت نیست. آزادی بیان در هیچ منطق و فرهنگی به معنای آزادی اهانت نیست. در کشورهایی هم که خود را داعیه‌دار آزادی می‌دانند، گاهی اوقات برای اهانت به افراد مجازات‌هایی را در نظر می‌گیرند که شاید اگر فرد اهانت‌کننده به جای اهانت صدمه‌ای جسمی و جانی وارد کرده بود به آن مقدار مجازات نمی‌شد. مگر می‌توان گفت که اهانت به یک انسان مجاز نیست ولی اهانت به اعتقادات میلیون‌ها انسان مجاز و بی‌اشکال است. کدام عقل و منطقی این را قبول می‌کند؟!"

 در جواب باید گفت که جمهوری اسلامی هزاران نفر را در زندانها از جمله  سال 67 اعدام کرد فقط با یک سئوال که مسلمان هستید یا نه به جوخه اعدام سپرد و نه تنها نسبت به اعتقادات ادیان دیگر اهانت و هتک حرمت روا داشت بلکه آنها را شکنجه و اعدام کردند و دقیقا در دوران ریاست شما در قوه قضائیه اعضای محفل روحانی ملی بهایی کشته شدند.شما می گوئید آزادی بیان در هیچ منطق و فرهنگی به معنای آزادی اهانت نیست پس چرا جمهوری اسلامی به بی دینان و ادیان دیگر نه تنها اهانت کرده بلکه شکنجه و اعدام کرده است.خود شما علمای شیعه وقتی به اعتقادات بیش از یک میلیارد مسلمان سنی اهانت می کنید و به اعتقادات چند میلیارد مسیحی و یهودی و بهایی و....توهین و اهانت می کنید اشکال ندارد ?
موسوی اردبیلی عذر خواهی کافی نیست و برای ثبت در تاریخ باید به جنایات صورت گرفته اعتراف کنید. به جنایاتی که همچنان صورت می گیرد اعتراض نمی کنید البته نه به خاطرما بلکه به خاطر خودتان که کمی از عذاب وجدان احتمالی شما کاسته شود و کمی از خشم مردم نسبت به شما جنایتکاران کاسته شود ولی چون می دانید که مردم می دانند شما بر اساس آموزه های مذهبی و اجرای قوانین اسلامی جنایت کردید بنابراین انتظار افشاگری از شما غیر واقعی است و نمی خواهید تا آیندگان بدانند که بر مردم این سرزمین چه ها که نرفته است و شما مردان خدا چه جنایاتی که نکردید.موسوی اردبیلی, اشکالات و نارسائی‌هائی که شما می گوئید وجود دارد نامش جنایت و غارت ثروت ملی است که مسئولیت آن ,هم با شماست و هم دقیقا به اسلام کثیفتان ربط دارد.مذهبی که شما مراجع تقلیدش باشید که دزد و آدمکشید باید به آن مذهب رید.

 ما باید صدای آنانی باشیم که مظلومانه کشته شدند .ما از حق آنها که پایمال شده دفاع خواهیم کرد .ما باید برای روشن شدن عمق جنایات و زوایای پنهان آن تلاش کنیم

موسوی اردبیلی در اوایل انقلاب  رئیس دستگاه قضایی کشور بود و وظیفه تدوین قوانین کیفری، جزائی و حقوقی دادگستری و انطباق آن‌ها با موازین شرع و فقه اسلامی را داشت.موسوی اردبیلی دومین رئیس قوه قضائیه بعد از انقلاب بود. 

اولین محفل روحانی ایران

از ابتدای انقلاب تا نیمه سال ۱۳۵۹، اعضای محفل روحانی ملی به طور مستمر مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. در اسفند ماه ۱۳۵۸، دکتر حسین نجی، عضو محفل روحانی ملی، تلگرامی به آیت‌الله خمینی، رئیس جمهور بنی صدر، دادستان کل دادگاه انقلاب، آیت‌الله علی قدوسی و سازمان مرکزی نظام پزشکی فرستاد و در آن چندین فقره حمله به منزل مسکونی‌اش توسط افراد مسلح و دستگیری همسرش را شرح داد. وی خواستار توصیه در مورد چگونگی توقف این تعرضات شد. شکایت نامبرده چندان مورد توجه قرار نگرفت.[۴] هر نه عضو محفل روحانی ملی به همراه دو نفر از معاونین مشاوره قاره‌ای در یکی از جلسات محفل روحانی ملی در یک منزل شخصی، توسط افراد سپاه پاسداران انقلاب در ۳۰ مرداد ۱۳۵۹ و بدون رعایت تشریفات قانونی دستگیر شدند.[۵] خانواده‌های ناپدیدشدگان مصرانه مورد را از زمان ناپدید شدن این افراد تا بهمن ماه ۱۳۵۹، طی ملاقات با دادستان کل کشور، آیت‌الله قدوسی، رئیس قوه قضاییه، آیت‌الله محمد بهشتی و سخنگوی مجلس، اکبر هاشمی رفسنجانی دنبال کردند. در ملاقاتی در تاریخ نوزدهم شهریور ۱۳۵۹، رفسنجانی تأیید کرد که دستور دستگیری یازده بهایی صادر شده بود، اما گفت که اعضای خانواده زندانیان نمی‌توانند تا تکمیل مراحل بازپرسی با آنها ملاقات کنند. با این وجود، در تاریخ هفدهم مهر ۱۳۵۹، رفسنجانی حرفش را عوض کرد و مدعی شد که دولت هیچ عضو محفل روحانی را بازداشت نکرده‌است و در عوض قضیه ناپدید شدن بهاییان را به طور غیر قابل قبولی به یک گروه مستقل نسبت داد.
سرنوشت نه عضو محفل روحانی ملی و دو تن از معاونین مشاوره قاره‌ای نامعلوم باقی مانده‌است. اگر چه گزارشاتی مبنی بر اینکه این افراد در زندان اوین به مدت کوتاهی در بازداشت بوده‌اند وجود دارد، هیچ گونه خبری از آنها از تاریخ ۷ شهریور ۱۳۵۹ به دست نیامده و اکنون همگی متوفی تلقی می‌شوند.

دومین محفل روحانی ایران

در فاصله کوتاهی بعد از ناپدید شدن اعضای اولین محفل روحانی ملی، ایرانیان بهایی گرد هم آمدند تا اعضای جدید محفل روحانی ملی را انتخاب نمایند. اعضای دومین محفل روحانی ملی همگی واقف بودند که ممکن است سرنوشت پیشینیان خود را داشته باشند.
مسؤولین سریعاً اعضای جدید محفل را مرکز توجه خود قرار دادند. سازمان عفو بین‌الملل گزارش داد که در تاریخ ۲۲ آذر ۱۳۶۰، مقامات ایرانی هشت عضو از نه عضو محفل روحانی ملی را در خانه ذوق الله مؤمن دستگیر کردند.
دستگیرشدگان عبارت بودند از: مهدی امین امین، جلال عزیزی، عزت الله فروهی، ژینوس نعمت محمودی، محمود مجذوب، قدرت‌الله روحانی، سیروس روشانی و کامران صمیمی. آقای مؤمن و فریده صمیمی، همسر کامران صمیمی، منشی محفل، که در پذیرایی کمک می‌کرد نیز بازداشت شدند. سازمان عفو بین‌الملل، یادداشتی جهت واکنش فوری صادر کرد و خواستار فرستادن اعتراض توسط پست و تلگرام، مستقیماً به رئیس دیوانعالی کشور، آیت‌الله موسوی اردبیلی، معاون نخست وزیر، میرحسین موسوی و دادستان کل، مهدی ربانی املشی و درخواست اطلاعات راجع به محل نگهداری دستگیرشدگان، شد. سازمان عفو بین‌الملل همچنین خواستار ارسال اعتراض به وزارت امور خارجه و وزیر کشور شده بود.
در ۶ دی ۱۳۶۰، هشت نفر از نه عضو دومین محفل روحانی ملی ایران بدون محاکمه اعدام شدند. بعد از انکار ابتدایی این اعدامها، آیت‌الله اردبیلی، رئیس جدید قوه قضاییه، سرانجام اعلام کرد که هشت بهایی به جرم جاسوسی برای قدرتهای خارجیاعدام شده‌اند. اردبیلی به سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) گفت که هیچ انگیزه و مبنای مذهبی دلیل این اعدامها نبوده‌است. در اواخر همان ماه، آیت‌الله محمدی گیلانی، رئیس دادگاههای انقلاب مرکز، اعدام اعضای دومین محفل روحانی ملی را به این صورت توجیه کرد که عضویت در جامعه بهایی مترادف با جاسوسی برای سازمانهای استعماری است.
اگرچه اعدامها رسماً اعلام نشدند، بهاییان موفق به کشف محل دفن اجساد در بخش کافرین قبرستان خاوران شدند. بعضی از اجساد به صورت دسته جمعی دفن شده بودند. دختر ژینوس نعمت محمودی، گزارش داد که بعضی از خانواده‌ها برای اطلاع از محل اجساد عزیزان خود مجبور شدند که اول بهای گلوله مصرف شده برای اعدام را بپردازند.

سومین محفل روحانی ایران

در ۷ شهریور ۱۳۶۲، دادستان کل انقلاب، سید حسین موسوی تبریزی، تمام فعالیتهای جمعی و تشکیلاتی بهاییت در ایران را ممنوع اعلام نمود. این دستور انحلال سومین محفل روحانی ملی و حدود ۴۰۰ محفل روحانی محلی را الزامی می‌کرد. عضویت در هرگونه تشکیلات بهایی یا فعالیتی که باعث تشویق مذهب برای غیر بهاییان می‌شد به شدت ممنوع شده بود. دولت صدور این دستور را با این ادعا که تشکیلات بهائی محارب و توطئه گر شناخته می‌شوند و در فعالیتهای جاسوسی شرکت می‌کنند توجیه نمود.
موسوی تبریزی، دادستان کل انقلاب، در مصاحبه‌ای با کیهان هوایی، روزنامه وابسته به دولت، اظهار داشت: «جاسوسی می‌کنند برای دیگران و تحریک و اخلال در بعضی کارها می‌کنند ... این مسائل باعث شده که ما همین الآن اعلام کنیم که تمام فعالیتهای جمعی و تشکیلاتی بهاییت در ایران ممنوع و تا حال هم ممنوع بوده و دولت جمهوری اسلامی ایران و قانون اساسی اینها را به رسمیت نشناخته»
قبل از اینکه محفل روحانی ملی ممنوعیت را بپذیرد، در رد اتهامات دولت نامه سرگشاده‌ای به رهبران ایرانی نوشت . این نامه به اذیت و آزار بهاییان در جمهوری اسلامی اشاره کرد و از مردم ایران، دولت اسلامی و خدا خواست تا به رسمیت بشناسند . این نامه آخرین عمل محفل روحانی ملی قبل حقشان را به عنوان شهروند ایرانی و به عنوان انسان از انحلال داوطلبانه بود .
علیرغم انحلال داوطلبانه، مقامات جمهوری اسلامی به اذیت و آزار و ایجاد رعب و وحشت بین اعضای سابق محفل روحانی ملی و محلی و سایر مقامات اداری آن در سراسر ایران و نیز کسانی که این نامه سرگشاده را در دفاع از بهاییان امضاء کرده بودند ادامه دادند. در اواسط سال ۱۳۶۲، بیش از ۵۰۰ تن از بهاییان که اکثر آنها از اعضای سابق محفل بوده یا با این اعضا در ارتباط بودند بدون هیچ اتهامی دستگیر شدند.
در طول زمان، هفت عضو سابق اعضای سومین محفل روحانی ملی دستگیر و سرانجام توسط دولت اعدام شدند.
ادامه مطلب در ویکی پدیا 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر