برای دیدن 22 عکس مربوط به تظاهرات آنارشیستها لطفا روی این کلیک کنید.
طبق گزارش های رسیده 10 نفر از آنارشیستها توسط پلیس دستگیر شدند و پس از عکس گرفتن از آنها و پرونده سازی آزاد شدند که به احتمال زیاد در ماه های آینده محاکمه خواهند شد و جریمه نقدی باید بپردازند. در عکس ها خشونت پلیس تا حدی دیده می شود بر اساس گفته های شاهدان عینی بر اثر خشونت پلیس و زدن سر یکی از رفقای زن آنارشیست به دیوار سر او به شدت شکست و روانه بیمارستان شد که امیدواریم آسیب مغزی ندیده باشد.رفقای آنارشیستی که از شهرهای اطراف آمده بودند و دستگیر شدند به احتمال زیاد دیگر اجازه نخواهند داشت به این قسمت شهر کلن بیایند.
درتظاهرات امروز اول ماه مه نیز آنارشیستها با گرایشات مختلف آنارشیستی به شکل یک بلوک حضور داشتند.
یک هفته پس از برگزاری تظاهرات اول ماه مه 2011 , آنارشیستها با برگزاری درونی چندین جلسه کوچک ( به دلایل امنیتی ) عمدتا چند نفره , که در مکانهای مختلف برگزار می شد, برای چگونگی تظاهرات اول ماه مه 2012 تصمیم گرفتند که برخلاف هر ساله که فقط روز اول ماه از جلوی اتحاديه سراسرى کارگران آلمان (د. گ. ب) تظاهراتی آرام و سنتی برگزار می شود برای یک روز قبل از اول ماه مه 2012 اعلام تظاهراتی مستقل کنند و در سایتهای خود و فیس بوک مکان تظاهرات را اعلام کردند ولی هیچگونه اجازه ای از پلیس برای تظاهرات نگرفتند و اینک نیز صفحه فیس بوک که مربوط به این حرکت بود را پاک کردند. ساعت 19.00 امروز دوشنبه اعلام تظاهرات شده بود که من ساعت 19.00 به محل تظاهرات رسیدم ولی تعداد کمی آنجا بودند که بر روی نیمکت های کنار خیابان نشسته بودند و اوضاع عادی نبود و پلیس در تمامی خیابانهای اطراف مستقر شده بود.پلیس طبق معمول کاملا آماده بود.من بر روی نیمکت کنار یکی از آنارشیستها که می شناختم نشستم و او آرام کمی به سمت من آمد و لباس ورزشی پوشیده بود و گفت که تظاهرات اینجا نیست و 1 ساعت دیگر در آنطرف رود راین برگزار می شود و آدرس و توضیحات لازم را داد و من چند قدم از آنجا دور شدم و در نزدیکی آنجا بر روی صندلی های کنار خیابان یک کافه نشستم و فکر کردم که به بهانه چائی خوردن اگر از آنجا آشنایی رد شد خبر دهم چراکه در یک برنامه همبستگی با کارگران ایران این تظاهرات را اعلام کرده بودیم ولی هیچ ایرانی را در آنجا ندیدم که البته شاید به احتمال کم با تاخیر آمده باشند و من به هر حال ندیده باشم.کم کم آنارشیستها تکی یا دو نفره می آمدند و بیشترشان لباسهای معمولی داشتند ولی چهره ها آشنا بود. حدودا ساعت 19.15 تصمیم گرفتم که از مترو زیر زمینی که در آن نزدیکی بود استفاده نکنم و از ایستگاه بعدی بروم که پلیس متوجه حرکت و جابجائی ما نباشد و در مسیر نیز شاید آشنایی را ببینم و خبر دهم که فقط یک رفیق آشنای آنارشیست را دیدم که به محل تظاهرات می رفت که می خواستم توضیح بدهم به او که دیدم در جریان است و گفت که من اونور آب نمی روم و در همینجا می مانم که دیدیم چندین ماشین پلیس آژیر کشان به سمت محل تظاهراتی که در سایتها اعلام شده است می روند و رفیق ما گفت که ظاهرا همه چیز شروع نشده تمام شد و احتمالا پلیس حمله کرده به اونجا و شاید هم درگیری چیزی با پلیس پیش آمده باشد که البته نمی دانم چون در آنجا نبودم ولی چون پلیس آژیر کشان به اون سمت می رفت شاید اتفاقی افتاده باشد که نمی دانم ولی باید فردا بپرسم از کسانی که آنجا بودند به هر حال از همدیگر خداحافظی کردیم و او به سمت مسیر اول تظاهرات که پلیس ها می رفتند ادامه داد و من هم به سمت محل دوم تظاهرات .ساعت 19.40 به محل رسیدم که دیدم کنسرت خیابانی کوچکی است در میدان و تعدادی از آنارشیستها آنجا بودند که دیدم یکی از ایرانی های نسل اول هم اونجاست. پرچمهای آنارشیستی را کاملا پوشانده بودند و در کیسه های رنگی قرار داده بودند و پرچم ها را بدون دسته در ساکهای دستی گذاشته بودند و خود من نیز از دسته های جارو و طی استفاده می کنم و خود پرچم را بدون دسته آن در کیف خودم قرار می دهم و هر جا که پلیس شروع به دستگیری می کند من چوب جارو را در خیابان می گذارم و پارچه پرچم را جمع می کنم و گاهی فقط پرچم را در کیفم دارم و در مسیر تظاهرات با خریدن یک دسته جارو از آن به عنوان دسته پرچم استفاده می کنم البته از این به بعد دسته جارو را همراه با سر جارو با خود می برم و زمانی که تظاهرات شروع شد سر جارو را باز می کنم و تبدیل به پرچم می کنم و هر وقت فضا پلیسی شد پرچم را جمع می کنم و سر جارو را وصل می کنم .چراکه یک فردی که جارو نو به همراه دارد بیشتر طبیعی جلوه می کند و بارها با خرید از اولین فروشگاه توانسته ام از سد پلیس عبور کنم چراکه کسی که کیسه خرید یک فروشگاه را دارد کاملا طبیعی جلوه می کند بنابراین باید محل تظاهرات در مراکز خرید باشد که هم بازتاب خبری خوبی پیدا کند و هم در بین جمعیت بتوان در صورت لزوم خود را استتار کرد و از محاصره پلیس خارج شد.امروز ساعت 20.00 تظاهرات شروع شد و یکی, یکی پرچمها از کیف های دستی خارج شد و لباسهای سیاه پوشیده شد و صورتها با دستمال پارچه ای و کلاه ,بسته و استتار شد( البته نه همه ) و یکی, یکی از میان جمعیت خارج شدیم و به تظاهرکنندگان پیوستیم و مسیر تظاهرات به سمت اداره پلیس آغاز شد و یکدفعه اداره پلیس با یک تظاهرات آنارشیستی آن هم مقابل اداره پلیس روبرو شد که 2 پلیس با تعجب به جمعیت تظاهر کننده نگاه می کردند . در طول مسیر تعدادی از تظاهرکنندگان ترقه و فش فشه می زدند و به سمت پلیس هایی که دم در ایستاده بودند یک ترقه زدند که آن 2 پلیس خیلی ترسیدن و از جا پریدن و دستشان نزدیک اسلحه کمری بود با اینکه می دانند خطری آنان را تهدید نمی کند و تظاهرکننده ها صلح آمیز تظاهرات می کنند . بعد از رد شدن از مقابل پاسگاه پلیس به اولین خیابان پشت اداره پلیس رفتیم و در واقع مسیری را که آمده بودیم تا اندازه ای از خیابان دیگری برگشتیم و در مسیر تظاهرات بر علیه سرمایه داری و فاشیسم و دولتها و سیاستهای رفرمیستی د گ ب که وابسته به احزاب دولتی است شعار داده شد به اضافه شعار همبستگی جهانی و....پلیس کاملا قافلگیر شده بود. به گفته یکی از رفقا حدود 70 تا 80 نفر در محل اولیه تظاهرات بودند و همین تعداد نیز در تظاهرات دوم بودند.از آنجائیکه پلیس در خیابانهای اطراف محل اعلام شده متمرکز شده بود و محل دوم و مسیری که طی شد نامشخص بود پلیس کاملا غافلگیر شده بود و نمی دانست که به کدام سمت خواهیم رفت و چگونه می تواند ما را در محاصره قرار بدهد.بعد از 15 دقیقه اولین ماشین پلیس به پشت سر ما رسید که بعد از 20 دقیقه که از آغاز تظاهرات گذشته بود بر تعداد ماشین های پلیس در اطراف ما افزوده شد و فضا بسیار پلیسی شد و یکی از رفقا با دوچرخه خودش را به ما رساند و گفت که همه جا را دارند می بندند که با رسیدن به اولین کوچه به دو قسمت تقسیم شدیم و ما از خیابان اصلی به کوچه فرعی رفتیم و در طول مسیر رفقا شروع کردند به تغییر و تعویض لباس های خود و من نیز باید در تظاهراتهای بعدی اینچنینی یک لباس با رنگ دیگری با خودم داشته باشم تا بتوانم آن را عوض کنم.البته رفقای دختر راحتر بودند و برخی با درآوردن لباس سیاه و داشتن لباس شیک و تابستانی بسیار طبیعی تر به نظر می رسیدن و براحتی از بین پلیس رد می شدند.البته من هم به دلیل خارجی بودن کمتر مورد شک پلیس واقع می شوم و همیشه در تظاهراتها ظاهری معمولی دارم و در بین راه فورا در یک فروشگاه خرید می کنم و در دستم می گیرم.بعد از رسیدن به انتهای کوچه روبروی ما یک مغازه که دارای اجناس آفریقایی است در حال بستن بود و چند تا خانم از آشنایان مغازه دار دم در ایستاده بودند و متوجه ما 30 یا 40 نفر شدند که پلیس به دنبالشان است و کمی ترسیدن و خانم ها با زبان خودشان فریاد زدند که در مغازه را ببندید و کسی را راه ندهید که من به سمت آنها آمدم و گفتم که دوستان من هستند و نترسید چراکه به هر حال گاهی بعضی از خارجی ها در چنین مواقعی می ترسند که نکند ضد خارجی باشند و وقتی من را دیدند خیالشان راحتر شد ولی با اینحال من را راه دادند و در مغازه را بستند که به دنبال تظاهرکنندگان پلیس وارد مغازه نشود که البته در حال بستن مغازه نیز بودند و من کمی برای آنها توضیح دادم و یک قوطی آب میوه آفریقایی خریدم و از مغازه خارج شدم که همان موقع یک ماشین پلیس سر رسید ولی خارجی بودن من و نوشیدنی که در دست داشتم و لباس معمولی باعث شد که به من شک نکنندو در همان نزدیکی سوار اتوبوس شدم و پلیس در آنجا شروع به کنترل کسانی کرد که در خیابان بودند و اتوبوس در همین مسیر حرکت کرد و من بعد از یک استگاه پیاده شدم.پلیس به مقدار زیاد در تمام خیابانها دیده می شد و چندین برابر ما پلیس بود و ترامواها حرکت نمی کردند و باید پیاده از آن منطقه دور می شدیم.من دوباره به درون یک فروشگاه بزرگ شدم و مدتی را مشغول خرید کردن شدم و با خرید یک گلدون گل, خربزه , نوشیدنی و خرید یک کیسه پلاستیکی فروشگاه از منطقه پلیسی عبور کردم و مرتب از هر خیابانی ماشین پلیس عبور می کرد و بدنبال دستگیری آنارشیستها بودند که البته چنانچه کسی دستگیر شود معمولا پس از چند ساعت آزاد می شوند و قائدتا جریمه مالی می شوند و برایش پرونده درست می کنند.
در طول مسیر تظاهرات بعضی از رانندگان برای ما بوق می زدند و ما را تشویق می کردند و دست تکان می دادند و بعضی از عابرین پیاده نیز ما را تشویق می کردند
ساعت 21.30 به محل اول تظاهرات رفتم که اگر کسی آنجاست به آنها بپیوندم که کسی آنجا نبود. به هر حال این دومین تجربه من هست که این همه آنارشیست که شدیدا تحت نظر پلیس هستند توانستند به یکدیگر با اشکال گوناگون خبر رسانی کنند بدون آنکه پلیس متوجه شود و تازه پلیس را هم غافلگیر کنند و تجربه دیگر در رابطه با كنسولگري جمهوري اسلامي در فرانکفورت آلمان بود که با زنجیر انسانی و قفل بسته شد.به هر حال با اینکه اینهمه کنترل پلیس وجود دارد می توان با تشکیل گروه های بسیار کوچک و ارتباطات خاص و سبک کار آنارشیستی دست به اقدامات سیاسی تاثیر گذار زد.متاسفانه به دلایل امنیتی نمی توان به بسیاری از شیوه های کار اشاره کرد تا بتوان از تجربیات یکدیگر استفاده کنیم و در نوشتن همین متن به بسیاری از مسائل عمدا اشاره نکرده ام.
متن بالا گزارش یک شاهد عینی در تظاهرات است
طبق گزارش های رسیده 10 نفر از آنارشیستها توسط پلیس دستگیر شدند و پس از عکس گرفتن از آنها و پرونده سازی آزاد شدند که به احتمال زیاد در ماه های آینده محاکمه خواهند شد و جریمه نقدی باید بپردازند. در عکس ها خشونت پلیس تا حدی دیده می شود بر اساس گفته های شاهدان عینی بر اثر خشونت پلیس و زدن سر یکی از رفقای زن آنارشیست به دیوار سر او به شدت شکست و روانه بیمارستان شد که امیدواریم آسیب مغزی ندیده باشد.رفقای آنارشیستی که از شهرهای اطراف آمده بودند و دستگیر شدند به احتمال زیاد دیگر اجازه نخواهند داشت به این قسمت شهر کلن بیایند.
درتظاهرات امروز اول ماه مه نیز آنارشیستها با گرایشات مختلف آنارشیستی به شکل یک بلوک حضور داشتند.
یک هفته پس از برگزاری تظاهرات اول ماه مه 2011 , آنارشیستها با برگزاری درونی چندین جلسه کوچک ( به دلایل امنیتی ) عمدتا چند نفره , که در مکانهای مختلف برگزار می شد, برای چگونگی تظاهرات اول ماه مه 2012 تصمیم گرفتند که برخلاف هر ساله که فقط روز اول ماه از جلوی اتحاديه سراسرى کارگران آلمان (د. گ. ب) تظاهراتی آرام و سنتی برگزار می شود برای یک روز قبل از اول ماه مه 2012 اعلام تظاهراتی مستقل کنند و در سایتهای خود و فیس بوک مکان تظاهرات را اعلام کردند ولی هیچگونه اجازه ای از پلیس برای تظاهرات نگرفتند و اینک نیز صفحه فیس بوک که مربوط به این حرکت بود را پاک کردند. ساعت 19.00 امروز دوشنبه اعلام تظاهرات شده بود که من ساعت 19.00 به محل تظاهرات رسیدم ولی تعداد کمی آنجا بودند که بر روی نیمکت های کنار خیابان نشسته بودند و اوضاع عادی نبود و پلیس در تمامی خیابانهای اطراف مستقر شده بود.پلیس طبق معمول کاملا آماده بود.من بر روی نیمکت کنار یکی از آنارشیستها که می شناختم نشستم و او آرام کمی به سمت من آمد و لباس ورزشی پوشیده بود و گفت که تظاهرات اینجا نیست و 1 ساعت دیگر در آنطرف رود راین برگزار می شود و آدرس و توضیحات لازم را داد و من چند قدم از آنجا دور شدم و در نزدیکی آنجا بر روی صندلی های کنار خیابان یک کافه نشستم و فکر کردم که به بهانه چائی خوردن اگر از آنجا آشنایی رد شد خبر دهم چراکه در یک برنامه همبستگی با کارگران ایران این تظاهرات را اعلام کرده بودیم ولی هیچ ایرانی را در آنجا ندیدم که البته شاید به احتمال کم با تاخیر آمده باشند و من به هر حال ندیده باشم.کم کم آنارشیستها تکی یا دو نفره می آمدند و بیشترشان لباسهای معمولی داشتند ولی چهره ها آشنا بود. حدودا ساعت 19.15 تصمیم گرفتم که از مترو زیر زمینی که در آن نزدیکی بود استفاده نکنم و از ایستگاه بعدی بروم که پلیس متوجه حرکت و جابجائی ما نباشد و در مسیر نیز شاید آشنایی را ببینم و خبر دهم که فقط یک رفیق آشنای آنارشیست را دیدم که به محل تظاهرات می رفت که می خواستم توضیح بدهم به او که دیدم در جریان است و گفت که من اونور آب نمی روم و در همینجا می مانم که دیدیم چندین ماشین پلیس آژیر کشان به سمت محل تظاهراتی که در سایتها اعلام شده است می روند و رفیق ما گفت که ظاهرا همه چیز شروع نشده تمام شد و احتمالا پلیس حمله کرده به اونجا و شاید هم درگیری چیزی با پلیس پیش آمده باشد که البته نمی دانم چون در آنجا نبودم ولی چون پلیس آژیر کشان به اون سمت می رفت شاید اتفاقی افتاده باشد که نمی دانم ولی باید فردا بپرسم از کسانی که آنجا بودند به هر حال از همدیگر خداحافظی کردیم و او به سمت مسیر اول تظاهرات که پلیس ها می رفتند ادامه داد و من هم به سمت محل دوم تظاهرات .ساعت 19.40 به محل رسیدم که دیدم کنسرت خیابانی کوچکی است در میدان و تعدادی از آنارشیستها آنجا بودند که دیدم یکی از ایرانی های نسل اول هم اونجاست. پرچمهای آنارشیستی را کاملا پوشانده بودند و در کیسه های رنگی قرار داده بودند و پرچم ها را بدون دسته در ساکهای دستی گذاشته بودند و خود من نیز از دسته های جارو و طی استفاده می کنم و خود پرچم را بدون دسته آن در کیف خودم قرار می دهم و هر جا که پلیس شروع به دستگیری می کند من چوب جارو را در خیابان می گذارم و پارچه پرچم را جمع می کنم و گاهی فقط پرچم را در کیفم دارم و در مسیر تظاهرات با خریدن یک دسته جارو از آن به عنوان دسته پرچم استفاده می کنم البته از این به بعد دسته جارو را همراه با سر جارو با خود می برم و زمانی که تظاهرات شروع شد سر جارو را باز می کنم و تبدیل به پرچم می کنم و هر وقت فضا پلیسی شد پرچم را جمع می کنم و سر جارو را وصل می کنم .چراکه یک فردی که جارو نو به همراه دارد بیشتر طبیعی جلوه می کند و بارها با خرید از اولین فروشگاه توانسته ام از سد پلیس عبور کنم چراکه کسی که کیسه خرید یک فروشگاه را دارد کاملا طبیعی جلوه می کند بنابراین باید محل تظاهرات در مراکز خرید باشد که هم بازتاب خبری خوبی پیدا کند و هم در بین جمعیت بتوان در صورت لزوم خود را استتار کرد و از محاصره پلیس خارج شد.امروز ساعت 20.00 تظاهرات شروع شد و یکی, یکی پرچمها از کیف های دستی خارج شد و لباسهای سیاه پوشیده شد و صورتها با دستمال پارچه ای و کلاه ,بسته و استتار شد( البته نه همه ) و یکی, یکی از میان جمعیت خارج شدیم و به تظاهرکنندگان پیوستیم و مسیر تظاهرات به سمت اداره پلیس آغاز شد و یکدفعه اداره پلیس با یک تظاهرات آنارشیستی آن هم مقابل اداره پلیس روبرو شد که 2 پلیس با تعجب به جمعیت تظاهر کننده نگاه می کردند . در طول مسیر تعدادی از تظاهرکنندگان ترقه و فش فشه می زدند و به سمت پلیس هایی که دم در ایستاده بودند یک ترقه زدند که آن 2 پلیس خیلی ترسیدن و از جا پریدن و دستشان نزدیک اسلحه کمری بود با اینکه می دانند خطری آنان را تهدید نمی کند و تظاهرکننده ها صلح آمیز تظاهرات می کنند . بعد از رد شدن از مقابل پاسگاه پلیس به اولین خیابان پشت اداره پلیس رفتیم و در واقع مسیری را که آمده بودیم تا اندازه ای از خیابان دیگری برگشتیم و در مسیر تظاهرات بر علیه سرمایه داری و فاشیسم و دولتها و سیاستهای رفرمیستی د گ ب که وابسته به احزاب دولتی است شعار داده شد به اضافه شعار همبستگی جهانی و....پلیس کاملا قافلگیر شده بود. به گفته یکی از رفقا حدود 70 تا 80 نفر در محل اولیه تظاهرات بودند و همین تعداد نیز در تظاهرات دوم بودند.از آنجائیکه پلیس در خیابانهای اطراف محل اعلام شده متمرکز شده بود و محل دوم و مسیری که طی شد نامشخص بود پلیس کاملا غافلگیر شده بود و نمی دانست که به کدام سمت خواهیم رفت و چگونه می تواند ما را در محاصره قرار بدهد.بعد از 15 دقیقه اولین ماشین پلیس به پشت سر ما رسید که بعد از 20 دقیقه که از آغاز تظاهرات گذشته بود بر تعداد ماشین های پلیس در اطراف ما افزوده شد و فضا بسیار پلیسی شد و یکی از رفقا با دوچرخه خودش را به ما رساند و گفت که همه جا را دارند می بندند که با رسیدن به اولین کوچه به دو قسمت تقسیم شدیم و ما از خیابان اصلی به کوچه فرعی رفتیم و در طول مسیر رفقا شروع کردند به تغییر و تعویض لباس های خود و من نیز باید در تظاهراتهای بعدی اینچنینی یک لباس با رنگ دیگری با خودم داشته باشم تا بتوانم آن را عوض کنم.البته رفقای دختر راحتر بودند و برخی با درآوردن لباس سیاه و داشتن لباس شیک و تابستانی بسیار طبیعی تر به نظر می رسیدن و براحتی از بین پلیس رد می شدند.البته من هم به دلیل خارجی بودن کمتر مورد شک پلیس واقع می شوم و همیشه در تظاهراتها ظاهری معمولی دارم و در بین راه فورا در یک فروشگاه خرید می کنم و در دستم می گیرم.بعد از رسیدن به انتهای کوچه روبروی ما یک مغازه که دارای اجناس آفریقایی است در حال بستن بود و چند تا خانم از آشنایان مغازه دار دم در ایستاده بودند و متوجه ما 30 یا 40 نفر شدند که پلیس به دنبالشان است و کمی ترسیدن و خانم ها با زبان خودشان فریاد زدند که در مغازه را ببندید و کسی را راه ندهید که من به سمت آنها آمدم و گفتم که دوستان من هستند و نترسید چراکه به هر حال گاهی بعضی از خارجی ها در چنین مواقعی می ترسند که نکند ضد خارجی باشند و وقتی من را دیدند خیالشان راحتر شد ولی با اینحال من را راه دادند و در مغازه را بستند که به دنبال تظاهرکنندگان پلیس وارد مغازه نشود که البته در حال بستن مغازه نیز بودند و من کمی برای آنها توضیح دادم و یک قوطی آب میوه آفریقایی خریدم و از مغازه خارج شدم که همان موقع یک ماشین پلیس سر رسید ولی خارجی بودن من و نوشیدنی که در دست داشتم و لباس معمولی باعث شد که به من شک نکنندو در همان نزدیکی سوار اتوبوس شدم و پلیس در آنجا شروع به کنترل کسانی کرد که در خیابان بودند و اتوبوس در همین مسیر حرکت کرد و من بعد از یک استگاه پیاده شدم.پلیس به مقدار زیاد در تمام خیابانها دیده می شد و چندین برابر ما پلیس بود و ترامواها حرکت نمی کردند و باید پیاده از آن منطقه دور می شدیم.من دوباره به درون یک فروشگاه بزرگ شدم و مدتی را مشغول خرید کردن شدم و با خرید یک گلدون گل, خربزه , نوشیدنی و خرید یک کیسه پلاستیکی فروشگاه از منطقه پلیسی عبور کردم و مرتب از هر خیابانی ماشین پلیس عبور می کرد و بدنبال دستگیری آنارشیستها بودند که البته چنانچه کسی دستگیر شود معمولا پس از چند ساعت آزاد می شوند و قائدتا جریمه مالی می شوند و برایش پرونده درست می کنند.
در طول مسیر تظاهرات بعضی از رانندگان برای ما بوق می زدند و ما را تشویق می کردند و دست تکان می دادند و بعضی از عابرین پیاده نیز ما را تشویق می کردند
ساعت 21.30 به محل اول تظاهرات رفتم که اگر کسی آنجاست به آنها بپیوندم که کسی آنجا نبود. به هر حال این دومین تجربه من هست که این همه آنارشیست که شدیدا تحت نظر پلیس هستند توانستند به یکدیگر با اشکال گوناگون خبر رسانی کنند بدون آنکه پلیس متوجه شود و تازه پلیس را هم غافلگیر کنند و تجربه دیگر در رابطه با كنسولگري جمهوري اسلامي در فرانکفورت آلمان بود که با زنجیر انسانی و قفل بسته شد.به هر حال با اینکه اینهمه کنترل پلیس وجود دارد می توان با تشکیل گروه های بسیار کوچک و ارتباطات خاص و سبک کار آنارشیستی دست به اقدامات سیاسی تاثیر گذار زد.متاسفانه به دلایل امنیتی نمی توان به بسیاری از شیوه های کار اشاره کرد تا بتوان از تجربیات یکدیگر استفاده کنیم و در نوشتن همین متن به بسیاری از مسائل عمدا اشاره نکرده ام.
متن بالا گزارش یک شاهد عینی در تظاهرات است