۱۳۹۰ اسفند ۱۵, دوشنبه

جمشید صفاپور: گیلان سبز زیر چکمه های حکومتیان و سودجویان

نمونه عینی آنرا می توان در منطقه جنگلی فوق العاده زیبا و بکر سرولات مشاهده کرد که اینک به صورت بهشت زمینی برای مرفه های تهرانی و دیگر شهرها درآمده است. ویلاهایی که شاید دو سه جمعه بیشتر در سال از انها استفاده نشود اما به جنگل ها زخم عمیقی زده است ….



گیلان با وسعتی حدود ۱۴۰۰۰ کیلومتر مربع ( کمتر از یک درصد کل مساحت ایران ) یکی از کوچکترین استانهای کشور است ( بعد از استان قم ) . در عین حال با جمعیتی معادل دو و نیم میلیون نفر نسبت به وسعت خود یکی از پر جمعیت ترین استانهای کشور است ( بعد از استان تهران ) .
جمعیت زیاد در وسعت کم, موقعیت طبیعی خاص, آن را تبدیل به یکی از شکننده ترین استان ها از نظر زیست محیطی کرده است.
حدود یک سوم خاک گیلان, جلگه حاصلخیز سطح و دارای اراضی کشاورزی بسیار بویژه مزارع برنج است. دو سوم بقیه کوهستان است که نیمی از آن خشک و فاقد پوش گیاهی همچون کوههای فلات ایران است. بنابر این تنها دو سوم خاک گیلان زیر کشت محصولات زراعی مثل برنج, چای و پوشش گیاهی جنگل یا مرتع است و این همان پرده سبز کذائی است که بیشتر چشم بسیاری از مسئولان مملکتی و نمایندگان غیر بومی آنها را کور کرده و نمی گذاشت به محرومیت پس پشتی آن توجه شود.
باری, حدود چهل در صد مساحت گیلان, جنگل و حدود بیست درصد آن مرتع است که روز به روز از وسعت آنها کاسته می شود. برای مراتع بکر جنگلی موجود, چه نگاههای هیز  و چه دندانهای تیز وجود داشته باشدخوب است؟ تجاوز انسان به حریم جنگل از نوع آگاهانه یا غیر آگاهانه ناشی از جهل و نیاز سیری ناپذیر است.
سوء مدیریت در جنگل و جنگلداری و عدم وفاداری به اصل حفظ آن بعنوان ثروت ملی از سوی صاحبان قدرت سیاسی و اقتصادی, جنگلهای گیلان و اصولا شمال ایران را بورطه نابودی کشانده است. قاچاق چوب از طریق باندهای مافیای جنگل که گاه با قتل جنگلبانان همراه است, چرای بی رویه احشام در اراضی جنگلی پائین دست و بالا دست بر اثر نیازهای اولیه زندگی جنگل نشینان, واگذاری مناطقی از اراضی جنگلی به بخش های ظاهرا خصوصی اما خودی و آشنا برای امحای جنگل های مخروبه به بهانه احیای مجدد آن و … که از یک برنامه مشخص و معین و مستمری برخوردار نیست, موجب شده تا جنگل های گیلان و بطور کلی شمال ایران بیشترین اسیب را در سالهای عمر جمهوری اسلامی ببیند و به محیط زیست آن خدشه وارد شود.
نابودی جنگل ها چنان سریع اتفاق می افتد که کافی است به فاصله های چند سال یکبار مناطق از پیش دیده شده, دوباره مورد بازدید قرار گیرد. تاسف بار تر اینکه این سالها خوره تازه ای به جان جنگل های گیلان افتاده که به سرعت در حال ویران کردن آن است و آن تب ویلا سازی در جنگل های شمال است.
مزارع دامنه کوهها و مناطق ییلاقی بسرعت از کاربری کشاورزی و دامداری خارج می شود و به جای آن ساختمانهای مسکونی بظاهر خوش ساخت و رنگ اما بیگانه و غریب با سنت منطقه به سبک ویلاهای چینی و ژاپنی شکل می گیرد و گویا قرار است بصورت مسابقه ای سراسر روستاهای جنگلی و مراتع ییلاقی گیلان را در بر گیرد.
نمونه عینی آنرا می توان در منطقه جنگلی فوق العاده زیبا و بکر سرولات مشاهده کرد که اینک به صورت بهشت زمینی برای مرفه های تهرانی و دیگر شهرها درآمده است. ویلاهایی که شاید دو سه جمعه بیشتر در سال از انها استفاده نشود اما به جنگل ها زخم عمیقی زده است.
گیلان حدود ۴۰ رودخانه دارد که بزرگترین انها سفیدرود, شاهرگ حیاتی گیلان یا به روایتی مادر گیلان است. این رود که از کوههای کردستان سرچشمه می گیرد تا سه دهه پیش خوان بی دریغ خود را به سوی گیلان گسترده بود اما اکنون دهها سد کوچک و بزرگ خاکی و بتونی بر سر راه آن  در کردستان, آذربایجان غربی و شرقی, همدان و زنجان بسته اند.
به منجیل که میرسد آب کم و نفسش بند می آید و آنچه هم بعد از سد سفید رود سرریز دشت گیلان می شود بر اثر برداشت حریصانه شن و ماسه محل به محل زیستگاههای آبزیان را بر هم زده و با ورود انواع الامیده های شیمیائی از مزارع و فاضلاب های صنعتی و شهری ابادی های سر راه وقتی به دریا می رسد صد در صد الوده است. رودخانه های نه چندان بزرگ پلورود در شرق و شفا رود در غرب هم به این وضع دچارند.
بدیهی است که رودخانه های کوچک تر در وضعیت شکننده تر و اسف بارتری سر می کنند. تجاوز به بستر رودخانه ها, مصرف حریم ساحلی و ساخت و سازهای بدون مجوز در ساحل آنها و الودن آب به هر طریق ممکن پدیده مذموم و زشتی است که امروزه از سر عادت بدل به فرهنگ شده و مشکل بتوان با ان مبارزه کرد. بویژه وقتی که هیچ مدیریتی بر ان نباشد و رودخانه ها نیز به حال خود رها شده باشند.
جلگه گیلان بسیار حاصلخیز است. دشت مرکزی گیلان که بیشترین اراضی زیر کشت برنج را در بر دارد و رشت بزرگترین شهر شمالی کشوربا نیمی از جمعیت استان را در خود جای داده به خاطر تراکم جمعیت بسیار بالا و فقدان زیرساخت های لازم و عدم مدیریت اب و فاضلاب جهنمی مجسم است.
جلگه گیلان چون مسطح است و شیب آن به سمت دریا در هر متر چند میلی متر بیشتر نیست با مشکل زه کشی کشاورزی و فاضلاب های شهری روبروست. شهر رشت مرکز استان گیلان از این منظر دیدنی و مثال زدنی است و عملیات حفاری در کوچه ها و خیابان های آن تمامی ندارد.تو گوئی تخلیه طاقها و لجن سبزی که به روش سنتی از آن بیرون کشیده و در کیسه ها ریخته میشود تا حمل گردد امری جاودانه است. کمترین باران بیشترین ابگرفتگی را به دنبال دارد.
هر فردی چه عادی و چه مسئول برای خلاصی از هر چه زباله و شیرابه و سم الامیده است متوسل به اب میشود و وارد رودخانه می گردد.
با تالاب انزلی با ان وسعت آبی بی نظیر و ابعاد اقتصادی فراوان تمامی فاضلاب های جلگه مرکزی گیلان به سمت آن هدایت میشود. تالاب انزلی که در بهترین موقعیت طبیعی قرار دارد و ثروت پایان ناپذیری برای استان و کشور است و ثبت بین المللی شده مکش تمام سموم و الامیده های کشاورزی و صنعتی, شیرابه های بیمارستان و پسمانده ضایعات و دور ریختنی هایی است که از هر طرف به تالاب انزلی سرازیر می شود و ارام ارام خفه اش می کند و مسئولین جمهوری اسلامی هیچ توجهی به این امر ندارند.
جمشید صفاپور
—————————————————–
منبع: سایت گزارشگران
http://p111272.typo3server.info

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر