۱۳۸۹ بهمن ۲۱, پنجشنبه

گزارشگران: این چهره ها را برای فردای پیروزی مردم ایران بخاطر بسپارید

تردیدی نداشته باشید! اینها که می بینید تمامی از دستهایشان خون میچکد و از چشمانشان کینه به فرزندان پاک و آگاه کشورمان شعله می کشد. قتل و غارت و چپاول را بنام قانون زمینی و وحی آسمانی پیشه خود کرده اند و خواهند کرد. ته ریش عمومی آنها نه نمایانگر قداست و پاکباختگی و خدمت به ملت و میهن که ابزار اندوختن سرمایه و دفاع از آن حتی به قیمت اعدام جوانان و فرهیختگان و به گستردگی دزدیدن نان از سفره کارگران و بزندان و سیاهچال انداختن نمایندگان آنان است. نه در رنج بلکه بدنبال گنج, خود فروخته اند و دیری نخواهد پائید که در برابر دادگاههای مردمی خواهند نشست و حدیث درهم شکستن استخوانهای مخالفین سیاسی خود را بازگوئی خواهند کرد.
برچیده باد بساط ستم و دیکتاتوری
گزارشگران

فرمانده ناحیه مقاومت بسیج دشتستان،. سرهنگ یدالله مرادی
فرمانده ناحيه مقاومت شهيد بهشتي بسیج و که در زمان عملیات مرصاد فرماندهی گردان مسلم لشگر ‌٢٧ محمد

معاون اجتماعي نيروي انتظامي جمهوري اسلامي سردار بهمن کارگر از فرماندهان سابق نیروی هوایی سپاه که ابتدا مسئول اداره نظام وظیفه گردید و هم اکنون معاون نیرو می باشد . گفتنی است برادر نامبرده سرهنگ قاسم کارگر از فرماندهان سابق لشگر 27 سپاه و از فرماندهان فعلی قرارگاه ثارالله ( فرمانده ناحيه مقاومت شهيد بهشتي ) می باشد و در سرکوب مردم به واسطه هماهنگ نمودن لباس شخصی ها با قرارگاه نقش عمده ای دارد. 
فرمانده بسيج زرند
سرهنگ 'اكبر يزدي زاده
سردار یعقوب سلیمانی مسئول سازمان اردوئی،راهیان نور وگردشگری بسیج
معاون روابط عمومی و تبلیغات سپاه قمر بنی هاشم
سرهنگ پاسدار حمیدرضا توسلی
سرهنگ فضیلت پناه فرمانده ناحیه مقاومت بسیج دزفول
سرهنگ پاسدار محمد ناظری فرمانده ناحیه مقاومت بسیج شهرستان زابل
سردارجليل بابازاده قانع فرمانده سپاه حضرت عباس (ع) استان اردبيل
فرمانده سپاه ناحیه عشایری سرهنگ پاسدار منوچهر قلی زاده

۳ نظر:

  1. از بهمن انقلاب تا فروردین آزادی/ ایرانیان به پیش
    خلافت کنندگان فراجنایتکار اسلامی اخوندی سپاهی بازاری

    خامنه ای ! سرکفتار خرد ومچاله و مغلوب

    اشغالگران،شکنجه گران، جلادان، ادمکشان، چپاولگران، منحط و تباه کنندگان لحظه لحظه جان و مال و حیات وشان و ارج میلیونها انسان،قتل عام گران مستمر سه ده ملت وملک وتمدن ایران و ایرانی ،!
    تخریب وکشتارگران نامی ، مرگ و جنگ و اتش افروزان شهره ی صد مرز و گستره، هزار گوشه جهان!
    ننگین انسان-درندگان چنگ و دندان ریخته ؛ شرب و شراب تان خون و، شکنجه و تجاوز!
    گراز راهزنان سیراب ناپذیر خورد و/ چریدن و چرا، بلع و بلعیدن و سپوختن !اختاپوس زادگان تشنگی ناپذیر دارایی زر وزور و امتیاز و نام
    عجوزگان و اهریمنان فاش و رسوا والوده و بویناک ! بزم تان بر گور. معبدتان گورستان. معبود و معشوقتان جسد جنازه ومرده / رقص و نوا و نی تان زوزه و ضجه و شیون/
    شمایان آرمانتان انهدام بشریت، ادمیت، انسانیت ومهرو زیبایی و شادی و افرینش، کسب و کارتان ویرانی و سوحتن و کشتن و ربودن دقایقتان مکر سالوس و دروغ و دروغ و دروغ، حاشا و انکار و طفره
    کفتاران ، همد ستان ،آستان بوسان ،جیره خواران، روبهکان بی مقدار لاشخوار وپسله لیس، آرایندگان وارایشگران بارگاه پلشت و پلیدی و پلشتا !
    همگان تان اکنون نیک دانسته اید که امواج طوفان این اقیانوس آبی مرز و قاره شکن / اتشفشان این دماوند از خواب هزاره گان برامده /این البرز و زاگرس به صف شده / خیز وخیزاب و خروش شگرف وشگفت گام های برامدن غولی ست از آرمون شکست تلخ دریای انقلاب مشروطه برامده و از کوه و بیشه زار نبرد خونین انقلاب بهمن /انقلاب جمهوریخواه و آزادیخواهانه بخون و چرک وبربریت کشیده شده به دست شما قصابان آخوندی-اسلامی / برگذشته وسرانجام اکنون به باروت آزادی ودادگری و جمهوری به فلات انقلاب نوین و نهایی ایران فرود امده . همه توان همه تجربه همه رویینه. شما اهرمنان رویارو: رقت انگیز بی راه پیش وپس بی گزیر و گزینه و گذر و گذرگاه!
    هم میهن آیا نه چنین است ؟آیا میتواند بجز این باشد؟

    و تو خامنه ای ! سرکفتار خرد ومچاله و مغلوب
    پشمک و پیله ناچیز و زبون که سالها حتی یارای زدودن مدفوعت نیست، گرچه ترا و مدفوعت را با هم تفاوتی نیست . « گاو گند چاله دهان» چه کنی جز انکه کابوسی چنین را بخود و هشت و نه کرکس پشم و پشمینه سوخته ناچیز هنوزباقیمانده پیرامونت فکاهه و شوخی بدانی و بخوانی! به این « غول - آبی – زیبا » که اکنون حتی سنگینی سایه وگرمای دم اتشینش بر آستانه مغاکت فراز آمده ؛ بر در عرش اعلی جنایت تا غیرممکن بی نهایت خمینی و تو و دودمان اخوندی و اسلامی
    سه انقلاب همزمان بر در میکوبد.
    تو یکی اکنون هیچ کسی ، دیگر نیستی . غباری . پودی. تا نوبت دودمان همگنانت برسد نخست تو. سپس ..خواهد امد یکان یکان گله به گله
    هم میهن آیا چنین نیست ؟آیا ما خواهیم گذاشت که بجز این باشد؟

    پاسخحذف
  2. از بهمن انقلاب تا فروردین آزادی برای پایان ننگ سی و دوساله یکدم از پا ی نیایستی
    مردم ایران بس است این بارشعارهای الله ؛ شعارهای حزب الهی سبزالهی ندهید
    مردم بس است اینبار شعار ننگین الله ندهید



    اینک این ست هنگام واین جاست گران- آوردگاه رزم نهایی رهایی ایرانی
    اینک چهار شنبه شب سوری سرخ و سوزان و پر هیاهوی آبی- جامگان ایران
    در صفر یخ بسته نیم شب
    لا به لای شاخه شاخه خاک جنگل مه آلود آغشته به باران ومه و مهتاب
    اکنون هنگام و هنگامه فردوسی
    سراسر زاد و رود کار زار تدارک نوروز برگ رنگ
    تا بهار ایرانی پس از هزار سال ، بر آسمان برشود
    بهمن هنگامه همگان، همه یورش ، نبرد و این نوبه پیروزی آفتابین ایرانی
    سپیده دم گرم و روشن و دریا رنگ انقلاب
    تا آفتاب ازادی
    چشم در چشم/ چنگ در چنگ
    پایان داغ و دار و درفش
    تا پایان دیو و دد و دزد
    تا نابود پلید و پلشت و پلشتا
    تا فروردین رهایی بر گستره فلات و اقیانوس ایراناینک این ست هنگام واین جاست گران- آوردگاه رزم نهایی رهایی ایرانی
    اینک چهار شنبه شب سوری سرخ و سوزان و پر هیاهوی آبی- جامگان ایران
    در صفر یخ بسته نیم شب
    لا به لای شاخه شاخه خاک جنگل مه آلود آغشته به باران ومه و مهتاب
    اکنون هنگام و هنگامه فردوسی
    سراسر زاد و رود کار زار تدارک نوروز برگ رنگ
    تا بهار ایرانی پس از هزار سال ، بر آسمان برشود
    بهمن هنگامه همگان، همه یورش ، نبرد و این نوبه پیروزی آفتابین ایرانی
    سپیده دم گرم و روشن و دریا رنگ انقلاب
    تا آفتاب ازادی
    چشم در چشم/ چنگ در چنگ
    پایان داغ و دار و درفش
    تا پایان دیو و دد و دزد
    تا نابود پلید و پلشت و پلشتا
    تا فروردین رهایی بر گستره فلات و اقیانوس ایران

    پاسخحذف
  3. آذرخش آبی انقلاب را برافروزیم.



    « گداخت جان که شود کار» ما « تمام و نشد»
    هزار سال« بسوختیم دراین آرزوی » ناب« و نشد»




    مهر آرزو مایه پیامی /هشدارنامه ای/ در نوطوفان تاریخی آغاز شده / تنها و فقط / به همگی هم سرزمینان جوان و نوجوان میهن/ این تاکنون زندگی سوخته –باختگان بتمامی بی تقصیر که همچنان و هنوز درخطر آنانند که در گرداب ، دربیراهه کژگفتار و کردار و پندار، برکج راه و جاده طوع وترس و تسلیم وتزویر بزرگسالان این زاد و بوم – یکبار دیگر پژمرده و پرپر و بریشیده، تلف و تباه وتلاشیده شوند
    همدلانه پیامی بویژه به دانش آموزان و دانش جویان و دانایی آموختگان در تلاش زاد و رود زندگی / در خون ومبارزه / در جنگ و گریز/ برای رهایی وبهزیستی وبهروزی

    نازنینان جوان و نوجوان ایرانی ! شما این روزها در هرجا و هر کس که هستید دست کم بخوبی دریافته اید که رویدادی غیرعادی در کشور و کوچه و خیابان و خانه، زمانی ست همه چیزوکس را بشکلی ناگهانی، تند و شدید میتوفد و دگرگون میکند . اندکند کسانی از شما که اسمش را ندانند یا نشنیده باشند: انقلاب . من برایم بسیار حیاتی ست حتی برای ان کسان از شما که اولین بار در اینجا با نام ان آشنا میشوند از ان سخن بگویم؛ گرچه در تب و تاب انقلابی چنین/ به دوره و به تاریخی چنین / اندیشه و خرد ، نقد ومیزان و محک ،تدبیرو سخن و گفتگو را/ مجال و میدان ظهورو راهکار،سامان و سازمان چندان نیست و این همه - درکار و زار کوره اتشین اقدام و جنبش و پویش ، در هیاهوی نبرد و فریاد و فراز، در شعر و شعار، درزخم و شکنجه و گلوله وزندان، در تنگی و تنگنا وجنگ و گریز ،میان دروغ و تحریف و تحمیق و تحکم- گم و گنگ وسرگردان و آمیخته میماند.
    هم میهنانان خردسال و برنا / کوشش این پاره نوشتار، همچون پرتاب نشانه وپیام غریق به جزیره افتاده ای به دریا / به مقصد و مقصود بردگان و بندگان سالیان دیده وسالخورده ایرانی، یا جان بدربردگانی که نسل ما بوده ایم نه ، که همه به پروا و پیمان رویینه کردن و افزودن توش وتوان پیکارتاریخ ساز شما، شما جوانان برای بودن و شدن و زندگی وهستی ست . به بازآگاهی و هشیارمندی، به پادزهرافزایی، به از بیخ و بن کنی طاعون سی ساله حکومت و حاکمیت ذبح اسلامی ایرانیان است . این دشوار تلاشی ست انجا که حتی مقاومتگران و رویارویگران دلاور و دلیر صف پیشین و واپسینش و نیز کنونی اش، خود به غرقاب سکون و وپوسیدگی ذاتی شان و ساطور ترور اخوندی- اسلامی – سپاهی فروغلطیده به پور وگور فروشدند و هرگز ونیز اکنون ، گستره و پهنا و ژرف و ژرفای ظلمانی انچه بر تاریخ ما سایه فرافکند را بدرستی ندانستند و یا اندک فرامایه هوشیارشده گانشان از تاریخ وتجربه رویارویی و دلاوری خاطره شستند!
    دوران و تاریخی که معصوم ترین وبیش ترین قربانیانش سرانجام شما جوانان و نوجوانان کودک دیروز بوده اید که سراسر عمرتان زیر چنان اسمان و خاک و ادمیان وجنایتکده ای سراپا جذامی ، به تلف و تباهی مطلق گذشت: ساعتی از زندگی شما طبیعی ، انسانی، مدنی نبود . فرزند هرکه که بوده اید ودرهر ناز ونعمتی که زیسته اید در حصارجان سوز و روان نژند حکومت جنایت سالاران ابتذال ورذالت، لجن بویناک ضد بشری ضد اموزش و پرورش وتمدن کش انان ،بامداد تا شامگاه روح وگوش و چشم وپوست واندام تان بر تخت شلاق اذان و روضه و تاسوعا و عاشورا با زوزه و نعره و مرگ، در چنگال سلطه لشگر پلشتینه جانوارانی هیچ کجاآبادین به زبان و اموزه ای جهان و ایران بیگانه و دوزخ آبادین سپری شد. ایرا ن دیو آباد
    بر همه چیز و همگان در جغرافیای عفونت بار انباشته از توحش وبربریتی بی حد و مرز درانحطاطی بی نمونه سی سال کابوسین به روزمرگی زیستند ؛ ایران و ایرانی ازتاریخ بیرون شد و بود. قلمروی ازگندابگاه و گندابیان، درچرخه زاد و رود ی نازل تر از گیاه و جانور و حشره با حکمرانانی گندزیست و گنداب ساز وگندابه خو. توحشکده ای تاکنون نادیده ، توحشگرانی هرگز ناشنیده در زیست و ساز و چرخ و گردش نظم ونظامی همه فراهذیانی - فرا کابوسی
    پاک جانان نوجوان و جوان دانشجو بگذارید بگویمتان بر ما چرا و چگونه چنین گذشت ، اکنون چه میگذرد تا نگذارید پس از این هم چنان و همچنان بگذرد

    پاسخحذف