خانه
تکانی عید رسم و سنتی است والا برای نوباوری و نواندازی و نوسازی. هر آنچه
کهنه است یا دور ریخته می شود و یا گرد دیرینه زمان از او ستانده می
شود.این فرهنگ تنها مختص به ایرانیان نیست. اغلب ملل در مناسبت های فرهنگی
سنتی و یا گاها مذهبی خود ایامی را به گردگیری و نوسازی اختصاص میدهند و
آنرا از دیرباز پاس میدارند. نیروی نهفته در این رسم و آئین چنان قوی است
که میتوان بسهولت آنرا به عرصه های مختلف زندگی و از جمله سیاست بسط داد.
بسیار مقالات سیاسی که با عنوان خانه تکانی کنیم تا کنون منتشر شده است و
گفتمانش عرصه های متنوع سیاسی تشکیلاتی بوده اند.
هم
از اینرو این نوشتار هم به زوایائی از مبارزه سیاسی نظر داشته و خواهان
تغییر است. تغییری که میتواند جامه زنگ زده تشکل های سنتی را از پیکر آنها
بزداید و مختصاتی نوین و تازه را به آنها اهدا کند. کرختی, جمود بودن و
خمود و عدم راهیابی برای پاسخگوئی به نیازها و مطالبات جامعه سیاسی و وقایع
مربوطه گویای موجودیت و حفظ سنت های دیرینه آنها بوده است و آنچه میتواند
خانه تکانی معنا شود در همین ارتباط قرار می گیرد.
چنانچه به تاریخچه بخش اعظم تشکلهای سنتی بنگریم
بندرت شاهد تکان بوده ایم. انشعاب ها نیز نه از زاویه تلاطم های خانه
تکانی که اغلب از زوایای مکانیسم های داخلی و تشکیلاتی صورت گرفته است.
اختلافات نظری در انشعاب ها بندرت برگ اصلی مباحثات و جدائی ها بوده است.
به کارکرد و جهت گیری های سیاسی بخش های منشعب اگر با دقت نگاه کنیم تفاوت
چندانی نخواهیم دید.
موضوع, جداسری
ها صفبندی های درونی آنها بوده است که در زبان منتقدین گروه بندی ها ,
صفبندی ها, تیم بندی ها و فرقه سری های درون آنها بوده است. آنچیز که در
این اثنا فراموش میشود. خانه تکانی در معنی و مفهوم نو نگری ها, طرح های نو
و خروج از خمود و جمود سیاسی است.
طیف
سرنگونی طلبان را میتوان در جرگه بی توجهان به خانه تکانی های نوبه ای
بشمار آورد. اما خوشبختانه در سال گذشته استثنائی را شاهد بوده ایم. بخش
غالب چپ سرنگون طلب که تقریبا بیست و چند سازمان و نهاد هستند در یک خانه
تکانی جمعی شرکت جستند و بنابر گزارشات و نقل قول ها گامهائی جدی برای آغاز
اقدامات مشترک سیاسی برداشته اند.
امید
که این روند مثبت و سازنده و تکان دهنده! با موفقیت ادامه یابد. اما این
همه قضایا نیست. گفته میشود که بخش اندکی از این طیف گسترده بدلائلی در
تلاش است تا مجموعه مصمم این اتحاد را از ریل خارج کند. هر چند ممکن است
استدلالی نیز در پشت آن نهفته باشد اما هیچ استدلالی در دفاع از روند
درازمدت بی عملی و خمودگی سازمانهای تاکنونی سنتی مقبول نخواهد افتاد.
هم
از اینرو میتوان گفت که دو نظر موجودند. نظر اول در دفاع از گذشته است و
دیگری در رد آن و نگاه به آینده و واقعیات حضور چپ در صحنه سیاسی بعنوان یک
نیروی مقتدر و اثر گذار. نیروهای منفرد چپ که تعلقات تشکیلاتی ندارند و تا
کنون از صحنه این مباحثات دور نگه داشته شده اند اما وظایفی سنگین خواهند
داشت. وظایفی که دوره های تاریخی به آنها یادآوری خواهد کرد. از جمله این
دوره ها امروز است که با دخالت و اثرگذاری بر نزدیکی این نیروها با فرقه
گرائی های معمول و اشتراک گریزان این طیف گسترده مرزبندی نموده و آرزویی
دیرینه برا قدرت یابی چپ را عینیت ببخشند.
امروز
دفاع از این مجموعه که سرمایه چپ کشورمان و به تبع آن دفاع از دمکراسی و
برابری خواهی است, دفاع از حقانیت مبارزات رادیکال جاری در کشورمان میباشد.
سالها
نقد کردیم و ناله که چرا چپ پراکنده فکری به حال خود نمیکند؟ تا کی در پشت
دیوارهای سازمانی خود پنهان میشوند تا آسیبی نبینند. چگونه همسایه های خود
را نمی بینند؟ تا کی رهبران, رهبران می مانند و مو هم لای درزشان نمی رود؟
و ... امروز اما با توجه به تلاشهای صورت گرفته و به هر دلیلی نمیتوان نقد
را به همان شیوه سابق روان داشت. نقادان هم میباستی خانه تکانی کنند و نوع
نقد خویش را با حقایق کنونی هم ساز سازند. حمایت فعالین جنبش و بویژه
فعالین مستقل و منفرد چپ قطعا میتواند این روند را تسریع نماید.
به امید روزهای بهتر برای همه تشکل ها و نهادهای دخیل در این امر خیر سیاسی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر