روز 5شنبه 11.10.2012 ساعت 4 صبح به برلین رسیدم تا چند روزی را به کمپ پناهجویان بروم تا بتوانم از نزدیک شاهد مشکلات آنان باشم تا بتوانم بدرستی و عملا درک کنم که در چه شرایط سختی آنها و فعالین سیاسی حامی آنان بسر می برند و در واقع چند روزی در کنار آنان در این چند روز در مبارزاتشان سهیم باشم یا لااقل چنین حسی را داشته باشم.در ایستگاه بزرگ قطار برلین تعداد کمی مسافر به طور پراکنده بودند که به طرف یکی از آنان رفتم تا بپرسم که چگونه می توان به سمت میدان پناهجویان اعتصابی رفت که 2 پلیس متوجه من شدند که با توجه به سئوالی که از یک رهگذر کردم پس بنابراین غریبه هستم و به همین خاطر به طرف من آمدند و گفتند که آیا می توانیم کمک کنیم و قبل از دادن آدرس ابتدا از من کارت شناسائی خواستند و سپس یکی از آنها با مرکز پلیس تماس گرفت(پلیس دیگر نیز مرتب با من حرف می زد که حواس من را از شنیدن مکالمه همکارش با اداره پلیس پرت کند) و من را در واقع شناسائی کردند ومشخص شد برایشان که چه کسی هستم و به کجا می روم و به لحاظ سیاسی چه کسی هستم که البته خوب ظاهر خطرناکی هم داشتم چراکه با دو عصا در دستانم به سختی راه می رفتم و می توانستم موردی خطرناک باشم!شاید هم سئوال پرسیدن یک خارجی عصا بدست می توانست نشانه یک خارجی غریبه و بی اقامت باشد !حدودای ساعت 4.30 صبح به کمپ رسیدم که دیدم چند چادر خیلی بزرگ و چندین چادر کوچک زده شده است و همه خواب هستند بجز چند نگهبان از فعالین آلمانی که در چادر اصلی نگهبانی بیدار بودند و به دور خود پتو پیچیده اند و با شمع دماغ خود را گرم می کنند و از شدت سرمایی که بعد از چند ساعت به بدن آنها نفوذ کرده است یکی از رفقا به شوخی گفت :" حتما انقلاب را باید در تابستان انجام داد و نه در زمستان"
حدودای قبل ازساعت 6 صبح کم کم رهگذران ,ورزشکاران ,شاغلین و.....تعداد بیشتری شروع به رفت و آمد کردند و مراجعینی به چادر نگهبانی که چادر اطلاع رسانی بود می آمدند و بعضی شماره حساب برای کمک مالی می گرفتند و عده ای با خریدن صبحانه از نانوایی ها و همچنین آوردن قهوه داغ از نگهبانان حمایت می کردند نگهبانانی که 4 ساعت نگهبانی می دادند و از خواب خود می زدند و در سرما می لرزیدن که از پناهجویان حمایت کرده باشند.
حدودای ساعت 7 صبح یک راننده کامیون فاشیست در حال حرکت از آنطرف خیابان شروع به فحاشی به آنتی فاشیست ها کرد که در واقع منظورش رفقای آلمانی آنارشیست ,چپ رادیکالی و..... بود که در چادر نگهبانی بودند.
حدودای ساعت 9 صبح پنجشنبه کم کم پناهجویان و فعالین سیاسی مستقر در کمپ از خواب بیدار می شدند و دوستان و رفقای عمدتا ایرانی و آلمانی که یکدیگر رامی شناختیم همدیگر را در آغوش می کشیدیم و خوشحال از اینکه مجددا توانسته ایم همدیگر را در مبارزات عملی دیدار کنیم و به مبارزات مشترک خود در این راه ادامه دهیم.
در جلسات درونی پناهجویان (پلنوم ) در آن چند روزبحثهای مفصلی در مورد افزایش یا عدم افزایش تعداد مطالبات عمده و اصلی پناهجویان و تاثیرات سیاسی آن و برررسی موضوعات و اخبار مربوط به مبارزات کمپ و شیوه های آتی اعتراضی و مبارزاتی کمپ و بررسی چگونگی برخورد دولت و سیاستمداران با این حرکت اعتراضی درجریان بود وهمچنین خبر خودکشی یک پناهجوی دیگر به کمپ رسید که دوباره همه را متاثر کرد.
روز شنبه 13.10.2012 تظاهرات چند هزار نفری پناهجویان و حامیان آنها آغاز گشت که مسافت 10 کیلومتری را طی کردند تا به مقابل پارلمان رسیدند که ساختمان پارلمان دیده می شد و اطراف آن محوطه بازبزرگی است که اطراف آن سیم کشی شده و مملو از پلیس بود و در قسمت دیگری از محوطه تعدادی از فاشیستهای معترض به حضور پناهجویان بودند.پس از پایان تظاهرات صدها فعال سیاسی پناهجویان را در راه بازگشت به کمپ همراهی کردند تا به لحاظ امنیتی مشکلی برای آنها از طرف فاشیستها و پلیس ایجاد نشود و پس از طی چند کیلومتر به خلوت ترین ایستگاه مترو رسیدیم تا همه همزمان بتوانند سوار شوند تا امنیت پناهجویان حفظ شود.
در طول تظاهرات درگیری با پلیس پیش نیامد و فقط یک درگیری کوچک بین چند نفر از تظاهرکنندگان آلمانی با سرنشینان فاشیست یک ماشین پارک شده پیش آمد که عمدا در مسیر پارک کرده بودند و بعد از این درگیری کوچک فرار را برقرار کردند.
ضمنا در آغاز تظاهرات یک پلیس ایرانی نیز حضور داشت به بهانه حفظ امنیت و ارتباط از طرف اداره پلیس که در واقع برای جمع آوری اطلاعات برای اداره پلیس آنجا حضور داشت و درتظاهراتهای مختلف در دیگر شهر ها ی آلمان نیز قبلا پلیس های ایرانی دیده شده اند که قطعا مطالب فارسی توسط پلیس های ایرانی دولت آلمان رصد و کنترل می شوند به غیر از استفاده از مترجم های همکار با اداره پلیس, پلیس های آلمانی که فارسی آموخته اند و استفاده از تکنولوژی ترجمه زبان توسط امکانات پیشرفته امنیتی در حوزه اینترنت و.......
به هر حال مبارزه و تلاش برای زندگی انسانی تر پناهجویان غیر قانونی نیست و امنیت هیچ دولتی را به خطر نمی اندازد و نیاز به کنترل پلیسی و امنیتی جنبش پناهجویی نیست.
پناهجویان معترض و اعتصابی 3 مطالبه اصلی و اساسی دارند1- عدم دیپورت( چرا که هیچ انسانی غیر قانونی نیست و حق انتخاب محل زندگی یک حق شناخته شده حقوق بشری است و همانطور که یک پرنده مهاجرمی تواند مهاجرت کند و حق اوست باید همین حق را برای انسان نیز برسمیت شناخت و مهاجرت معلول است و علت مهاجرت عملکرد غلط دولتها و سیاستهای آنها و منافع نظام سرمایه داری است که به نابرابری ها دامن می زند و سیاست دولتها را مستقیم یا غیر مستقیم در جهت منافع سرمایه تعیین می کند) 2 - عدم محدودیت تردد ( چراکه انسان را درجه دو می کند و آزاد بودن در تردد حق هر انسانی است همانطور که حتی آزادی حرکت حیوانات را نیزباید برسمیت شناخت ودر قفس ,باغ وحش و خانه خود ,آزادی آنها را سلب نکرد ) 3- برچیده شدن هایم های پناهجویی( چون انسانها را بیمار می کند و پس از چند سال اگر در هایم خودکشی نکنند انسانهای بیمار را تحویل جامعه می دهند و باز انسان را درجه دو می کند و از حقوق برابر شهروندی برابر بهره مند نمی شوند پس نه زندان و هایم برای انسانها و نه قفس و باغ وحش یا خانه اجباری یا غلاده برای حیوانات)