دو شنبه 30 مه 2011
خانم نوشین احمدی خراسانی در مقاله ای تحت عنوان «مانکن های ایرانی، برقع پوشان اسلامی» از جمله به گروه کاری مقابله با حجاب نیز پرداخته اند و خواهان گفتگویی به دور از شعار در مورد حجاب شده اند.
من ابتدا تصویری که ایشان از ما گروه کاری مقابله با حجاب داده اند را می آورم و به اینکه شعار بودن یک گفته یا نوشته با چه معیاری سنجیده می شود کاری ندارم. ایشان بخشی از فعالان جنبش زنان را کسانی تصویر کرده است که با احساس شرم از گذشتۀ سیاسی و اجتماعی خود با افراط و تعصب از آن طرف بام افتاده اند و با نفرین کردن، به تخاصم و مقابله با اساس یک نوع پوشش روی آورده اند. من فعلا به روانکاوی متقابل فمینیست های داخل کشور نمی پردازم و چند نکته مقدماتی را اشاره می کنم تا شاید اگر گفتگویی درگرفت زمینه هایی داشته باشد.
زنان فعال سیاسی و اجتماعی در زمان انقلاب اساسا در درون گفتمانهایی مردانه و در سازمانهای سیاسی مردانه به فعالیت مشغول بودند و اصولا چیزی به نام جنبش زنان به معنای امروزی آن وجود نداشت. پس جنبشی که هنوز متولد نشده بوده نمی تواند شرمگین آن زمان باشد. جنبش کنونی زنان ایران با همه ی گوناگونی اش با فاصله گرفتن از آن گذشته شکل گرفته است. قطعا این یا آن فرد خودش می تواند شرمگین یا سربلند باشد. بخشی از جنبش زنان خارج از ایران از جمله گروه کاری مقابله با حجاب، پوشش را فقط یک تیکه پارچه نمی بیند و در این رابطه قصدش روشنگری می باشد. برای نمونه می توان به پالتاکهایی که ما در این زمینه برگزار کردهایم رجوع کرد. سخنرانی پروین ثقفی در مورد ریشه ی تاریخی حجاب و رابطه اش با قدرت های حاکم و پدر- مردسالاری، بعنوان یک نمونه، و مقاله ی مژده نورزاد در رابطه با حجاب در اسلام، نمونه ای دیگر از کارهایی است که افراد این گروه انجام داده اند. از کارهای دیگر معرفی کتاب خانم سیران آتش است که او خود را یک زن مسلمان ولائیک می داند. ما هم بعنوان بخشی از جامعه مدنی ایران با سخنرانی ها و بحث و گفتگو به نقد این نمادهای قدرت پرداخته ایم که خانم خراسانی هم آنها را زن ستیزانه می داند و در این زمینه به روشنگری پرداخته. حالا من می پرسم کدامیک ازاین کارها غیرمدنی بوده یا از ابزارهای غیرمدنی استفاده شده؟ ایشان می گوید مسئله اش ماهیت پوشش نیست بلکه شیوه برخورد قدرت ها با آن است. اگر گفتگویی می خواهد شروع بشود تعیین مسئله هم جزیی ازآن است. برای من شخصا اصل حجاب مسئله است و در مورد آن به روشنگری و نقد می پردازم و نه فقط به شیوه ی برخورد دولت ها. البته امیدوارم به مرور و به ترتیب در مورد مقولاتی هم چون جامعه مدنی، ایدئولوژی، سیاست زدایی از جنبش زنان و بحث حجاب، هم گرایی و واگرایی، دوستان دیگر در این گروه کاری یا بیرون از آن وارد گفتگو شوند. برای اینکه گویا خانم خراسانی احکام و پیش فرضهای خود را در مورد این مقولات بعنوان بدیهیات تلقی کرده است. ایشان توجه نکرده است که اگر پوستۀ بیرونی بدیهیات ایشان را خراش دهیم، ایدئولوژیک بودن بسیاری از آنها به وضوح دیده خواهد شد. به امید اینکه بتوانیم بر مبحث مهم حجاب که یکی ازپایه ای ترین مباحث فمینیستی درکشورهای به اصطلاح اسلامی است، نوری بیافکنیم.
کلن29.5.2011
من ابتدا تصویری که ایشان از ما گروه کاری مقابله با حجاب داده اند را می آورم و به اینکه شعار بودن یک گفته یا نوشته با چه معیاری سنجیده می شود کاری ندارم. ایشان بخشی از فعالان جنبش زنان را کسانی تصویر کرده است که با احساس شرم از گذشتۀ سیاسی و اجتماعی خود با افراط و تعصب از آن طرف بام افتاده اند و با نفرین کردن، به تخاصم و مقابله با اساس یک نوع پوشش روی آورده اند. من فعلا به روانکاوی متقابل فمینیست های داخل کشور نمی پردازم و چند نکته مقدماتی را اشاره می کنم تا شاید اگر گفتگویی درگرفت زمینه هایی داشته باشد.
زنان فعال سیاسی و اجتماعی در زمان انقلاب اساسا در درون گفتمانهایی مردانه و در سازمانهای سیاسی مردانه به فعالیت مشغول بودند و اصولا چیزی به نام جنبش زنان به معنای امروزی آن وجود نداشت. پس جنبشی که هنوز متولد نشده بوده نمی تواند شرمگین آن زمان باشد. جنبش کنونی زنان ایران با همه ی گوناگونی اش با فاصله گرفتن از آن گذشته شکل گرفته است. قطعا این یا آن فرد خودش می تواند شرمگین یا سربلند باشد. بخشی از جنبش زنان خارج از ایران از جمله گروه کاری مقابله با حجاب، پوشش را فقط یک تیکه پارچه نمی بیند و در این رابطه قصدش روشنگری می باشد. برای نمونه می توان به پالتاکهایی که ما در این زمینه برگزار کردهایم رجوع کرد. سخنرانی پروین ثقفی در مورد ریشه ی تاریخی حجاب و رابطه اش با قدرت های حاکم و پدر- مردسالاری، بعنوان یک نمونه، و مقاله ی مژده نورزاد در رابطه با حجاب در اسلام، نمونه ای دیگر از کارهایی است که افراد این گروه انجام داده اند. از کارهای دیگر معرفی کتاب خانم سیران آتش است که او خود را یک زن مسلمان ولائیک می داند. ما هم بعنوان بخشی از جامعه مدنی ایران با سخنرانی ها و بحث و گفتگو به نقد این نمادهای قدرت پرداخته ایم که خانم خراسانی هم آنها را زن ستیزانه می داند و در این زمینه به روشنگری پرداخته. حالا من می پرسم کدامیک ازاین کارها غیرمدنی بوده یا از ابزارهای غیرمدنی استفاده شده؟ ایشان می گوید مسئله اش ماهیت پوشش نیست بلکه شیوه برخورد قدرت ها با آن است. اگر گفتگویی می خواهد شروع بشود تعیین مسئله هم جزیی ازآن است. برای من شخصا اصل حجاب مسئله است و در مورد آن به روشنگری و نقد می پردازم و نه فقط به شیوه ی برخورد دولت ها. البته امیدوارم به مرور و به ترتیب در مورد مقولاتی هم چون جامعه مدنی، ایدئولوژی، سیاست زدایی از جنبش زنان و بحث حجاب، هم گرایی و واگرایی، دوستان دیگر در این گروه کاری یا بیرون از آن وارد گفتگو شوند. برای اینکه گویا خانم خراسانی احکام و پیش فرضهای خود را در مورد این مقولات بعنوان بدیهیات تلقی کرده است. ایشان توجه نکرده است که اگر پوستۀ بیرونی بدیهیات ایشان را خراش دهیم، ایدئولوژیک بودن بسیاری از آنها به وضوح دیده خواهد شد. به امید اینکه بتوانیم بر مبحث مهم حجاب که یکی ازپایه ای ترین مباحث فمینیستی درکشورهای به اصطلاح اسلامی است، نوری بیافکنیم.
کلن29.5.2011
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر