شمشیر اصلاحات در جمهوری اسلامی از بدو حکومتش فقط و فقط تکفیر و سلاخی زندگی آزادی خواهی بوده و بس. باندها و احزاب دولتی و انگلی اسلامی، ملی لیبرالی، ملی مذهبی سرمایه داری با انواع سیاست های کارشناسی توطئه و خیانت دول غربی و روسی، خمینی را از فرانسه وارد ایران کرده و بر اریکه قدرت دولتی نشاندند و تمامی مطالبات و اهداف آزادیخواهی را که مردم بخاطرش علیه دیکتاتوری شاه و ساواکش به مبارزه برخاسته بودند زیر پا له و لورده کردند. احزاب به قدرت رسیده با قصاوتی کم نظیر با همکاری مزدورانی چون حزب توده و فدایی اکثریت، زیر پرچم اسلام سرمایه به سرکوب جنبش زنان، ملیت ها، دانشگاه ها، رسانه های آزادی خواهی و نهایتا پاک سازی و تصفیه جامعه از مبارزین و آزادی خواهان برآمدند. سرمایه داری در هیچ دولتی هرگز خودش را بنفع جامعه اصلاح نکرده حتا در صورت مجبور شدن به عقب نشینی، باز جامعه را به نفع خودش اصلاح ساخته است یعنی ساختار سلطه همواره به نفع حفظ سلطه اش بر مردم عمل کرده است اگر غیر از این بود مبارزه مردم در طول تاریخ برای آزادی، برابری و عدالت، میبایست تا کنون دولت ها را حداقل دوستدار و خدمتگذارتر نسبت به مردمانشان کرده بود که هرگز چنین چیزی اتفاق نیفتاده است چنانکه شاهدیم امروزه در عصر جنایت مدرنیسم همچنان ریاضت اقتصادی و فرهنگ سلطه جویی و جنگ طلبی را به نفع سرمایه بر مردم جهان تحمیل میکنند. حتا انقلاب شورایی اکتبر 1917 روسیه متاسفانه در انحصار دیکتاتوری حزب بلشویکها برعلیه تصمیم گیری مشارکتی مستقیم شوراهای متنوع زندگی اجتماعی یعنی مناسبات آزادی جامعه به غارت رفت و دیکتاتوری سرمایه داری صنعتی، دولت کمونیستی نوینی را به رهبری لنین و تفاله هایش چون تراتسکی، دذرژینسکی، استالین، زینوویف، کامنف و غیره به ظهور رساند که تنها در شش سال اول دیکتاتوری لنین زیر نظر وزرات اطلاعات چکا و ارتش سرخش میلیون ها نفر زندانی، شکنجه و تیرباران شدند و یا به صورت دست جمعی قتل عام و به اردوگاه های کار مرگ آور تبعید شدند***. پس روند تجربه تاریخ گواه بر این است که نباید به شعارها و ایدئولوژی های پوچ آزادیخواهی احزاب دولتی ذره ای اعتماد کرد هشداری که همواره آزادیخواهان ضد سلطه و آنارشی به جنبش های مردمی گوشزد میکردند زیرا آن زمان که مردم از فزونی استبداد حکومتیان، خشمگینانه دولتی را سرنگون میساختند باز فراموش میکردند که جامعه را از طریق مناسبات ارتباط شورایی و همکاری شراکتی مستقیم خویش اداره کنند و اجازه ندهند دوباره دیوانسالاری دولتی بر بالای سر راه اراده و عمل تصمیم گیری خودشان قرار گیرد. حال امروزه ما با کوله بار سنگین و ارزشمندی از تجربه و پراتیک دول مستبد و سلطه گر کمونیستی و لیبرالی در دورانی قرار گرفته ایم که این چرخه بیمارگونه قدرت گیری از بالا می باید برای همیشه متوقف شود. آشکار است که اوضاع جهان تنها در انحصار چند درصد از قدرت های دولتی و سلاطین مالی، تسلیحاتی شیمیایی، قاچاق کودک و زن و مواد مخدر کاملا بهم ریخته وفضای زندگی اکو زیستی را به تخریب کشانده اند. این نه تنها قابل پیش بینی بود بلکه بسیاری از مردم .رنجدیده و استثمار شده انتظارش را هم داشتند که وضعیتشان زیر سلطۀ دول نئو لیبرال فاشیستی دنیا آن هم از هر نوعش بدتر بشه و بهتر نشه بخصوص در ایران از پی چپاول سرمایه داران با حمایت دولتِ سرکوب، اعدام و تجاوز شرایط اسفناکی را رقم زده است طبعا زن ستیزی، سانسور، گرانی، بیکاری، فقر، اعتیاد و درماندگی و بی ثباتی و بسیاری بلایای دیگر بیداد میکند و همه جامعه در ترس و نگرانی، سردرگمی وانتظار و خشمند؛ این به این معناست که انفجارات و شورش های بزرگی در پیش است زیرا بالایی ها نه تنها به بن بست و فساد رقت انگیزی رسیده اند بلکه از واکنش مردم و عاقبت خویش هراسناکند. 22 و 25 خرداد امسال سرانجام ناقوس مرگ اصلاحات سبز در خیال خام بازگشت به قانون اساسی ضد بشری خمینی را هم به صدا در آورد که تفرقه، توهم و ناخرسندی سنگین و دلخراشی را در بین مردم ایجاد کرده بود مطمئنن این بارطوفان خشمگین و یکدست تری از جانب مردم در راه است میتوان با شوق هر چه بیشتر به استقبال خیزش های نوید بخش آینده رفت چون پرده های فریب و دروغ پاره شده است و این بارگستردگی بازتابش قاره ها را به جوشش خواهد آورد زیرا تمامی دولت ها و احزاب در چشم جهانیان غیر قابل اعتماد وبی آبرو شده اند سرمایه داری در گندابش چنان مذبوحانه به دست و پا افتاده که مردم اروپا هم برای جدال بزرگتری آماده میشوند. تکان های التهاب آور واقعی، دیگر آغاز گشته و آتشفشان های انقلاب آفرین، خواهی نخواهی در پیش است. هیولای دمکراسی سرمایه، عریان تر از همیشه برای غارت بیشتر و جنگ طلبی به نفع سلطه گران و سرمایه داران نعره ها میکشد. کافیست یک کشور اروپایی دولتش را سرنگون کند و یا تحولات در پیش روی ایران حتا میتواند چاشنی لازم را برای دگرگونی غرب فراهم آورد حالا حقیقتا نسلی آگاه، تازه نفس و تشنه آزادی به دور از کلیشه های حزبی و تجارت سیاسی قدرت ها در دل این جوامع بحران زده آماده ایفای نقش تاریخ سازشان شده اند در واقع جنبش های رهایی بخش ضد سلطه و آنارشیک نیروی امیدبخش این رود خروشان هستند کمون های رنگینی که در ارتباطی جهانی ابتکار عمل را به دست گرفته و تجاربشان را مستقیما بدون سلسله مراتب انگلی حزبی و قدرتی در اختیار هم قرار میدهند. این جنبش ها از فرزندان طبیعت زیستی اند و نه تنها فرونشاندنی نیستند بلکه مدام گسترده تر میشوند زیرا از آب و باد و خاک و آتشند و نجات زمین عاشقی را فریاد میزنند اینان همان خدایان حقیقی گمشده زندگی هستند که در چنگال تاریخ خرافات پیامبران و سلاطین زن ستیز زر و زور زندانی شده بودند و سرانجام امروزه چون کمون میوه هایی، از فرایند تاریخ مبارزه غریزی آزادیخواهی تا به این جا سر بر کشیده اند و بی تردید ساختار هر دولت حکومتی ای را در مسیر برپایی این جامعۀ گلستانۀ جهانی به زیر خواهند کشید هرگز در توان شکوهمند این جنبش رنگین کُمون نمیتوان ذره ای شک کرد زیرا آنان زیبنده ترین عاشقان زمینی اند زنان و مردانی از نسل باد و خاک وآب و آتش با مشعلی از آزادی در دستشان
با درود ملک
****
عزیزان برای آشنایی بیشتر با دیکتاتوری دولت کمونیستی و وقایعی که در روسیه پیش آمد با وجود منابع بسیار محدود قابل اتکا درایران، میتوانند به این چند کتب ترجمه شده رجوع نمایند
آنگونه که من زیسته ام -اثر "اِما گلدمن"، ترجمه سهیلا بسکی نشر نیلوفر
آنارشیسم- نوشته کالین وارد
کا. گ. ب. دولتی در دولت- نوشته یوگنیا آلبتس، ترجمه مهدی پرتوی
باکونین آنارشیسم جمع گرا، نوشته برایان موریس، ترجمه سعید فیض اله زاده
دوستان همچنین میتوانند از طریق گوگل سایت های "صدای آنارشیسم"، " شاهین شهر"، "روزا آرشیو" و جغرافیای آنارشی و حتا سایت های دیگری را در ارتباط با آن بیابند به آرزوی جامعه آزاد و شورایی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر