عاشقان از صحرای عشق بی پروا گذشتند
تشنه لب و دیوانه وار، آرام گذشتند
عاشقان را محارب و گوساله خواندند
خود را مبرا از قتل و کشتار نشاندند
عاشقان , دژخیمان خود آنچه بود پاره کردند
پاره کرده را بر گردن ، مردم نهادند
عاشقان را به جرم عاشقی بر دار کشیدند
آفتابه بر گردن ، بی محابا در شهر کشاندند
عاشقان را ، پای میز محاکمه بکشاندند
بر هر آنچه که خود ، یکجا بکرده بودند
تشنه لب و دیوانه وار، آرام گذشتند
عاشقان را محارب و گوساله خواندند
خود را مبرا از قتل و کشتار نشاندند
عاشقان , دژخیمان خود آنچه بود پاره کردند
پاره کرده را بر گردن ، مردم نهادند
عاشقان را به جرم عاشقی بر دار کشیدند
آفتابه بر گردن ، بی محابا در شهر کشاندند
عاشقان را ، پای میز محاکمه بکشاندند
بر هر آنچه که خود ، یکجا بکرده بودند
عاشقان را ، همه به بند و مسلخ کشاندند
خود را بر مصدر مذهب و قضات نشاندند
عاشقان را نهیب یا روسری یا تو سروی بدادند
با باتوم خود بر سر روسری سران نهادند
عاشقان را با امر به معروف و نهی از منکر، بکردند
خود هر آنچه که نهی کردند بر ما ، یکجا بکردند
عاشقان را زنانه ، مردانه جدا بکردند
در سیه چل ، بر زنده و مرده ما ، آن بکردند
عاشقان را به گلوله همی بستند و خود بگریستند
دیگر زنده گان را همی خود به دار بشکستند
خود را بر مصدر مذهب و قضات نشاندند
عاشقان را نهیب یا روسری یا تو سروی بدادند
با باتوم خود بر سر روسری سران نهادند
عاشقان را با امر به معروف و نهی از منکر، بکردند
خود هر آنچه که نهی کردند بر ما ، یکجا بکردند
عاشقان را زنانه ، مردانه جدا بکردند
در سیه چل ، بر زنده و مرده ما ، آن بکردند
عاشقان را به گلوله همی بستند و خود بگریستند
دیگر زنده گان را همی خود به دار بشکستند
لوگو مربوط به وبلاگ نویسان علیه اعدام میباشد
موفق و پيروز
پاسخحذفمايل به تبادل لينك هستم
http://mahoor1.wordpress.com/