وحید وحیدی
واژه هایم را رها کنید
های! خدایان ِ نظم و عقل!
دفترهای خط کشی شده تان را لعنت!
خیابان های یکسان را
انسان های یکسان را
عبادتگاه های کور،
ازدواج ها: هرزگی های رسمی را!
خط کشی های هرروزه تان را لعنت!
های ! دیوانگان ِ پشت میز؛ با امضاهای مغرورانه
کتابهای قانونتان را لعنت!
های! افسار به دست ها،
کانال های تلویزیونتان را لعنت!
واژه هایم را رها کنید،دفترهای خط کشی شده تان را نمی خواهم!
روی پیراهنم می نویسم،کج
روی سنگها! معوج!
با واژه های مست تلو تلو میخورم...
عقل ِ دیوانه تان را لعنت...
های! خدایان ِ نظم و عقل!
دفترهای خط کشی شده تان را لعنت!
خیابان های یکسان را
انسان های یکسان را
عبادتگاه های کور،
ازدواج ها: هرزگی های رسمی را!
خط کشی های هرروزه تان را لعنت!
های ! دیوانگان ِ پشت میز؛ با امضاهای مغرورانه
کتابهای قانونتان را لعنت!
های! افسار به دست ها،
کانال های تلویزیونتان را لعنت!
واژه هایم را رها کنید،دفترهای خط کشی شده تان را نمی خواهم!
روی پیراهنم می نویسم،کج
روی سنگها! معوج!
با واژه های مست تلو تلو میخورم...
عقل ِ دیوانه تان را لعنت...
وحید جان شعرهایت عالیست سعی میکنم در کانون شعر در تهران برای دوستان بخوانم با درور م-ع
پاسخحذف