تجربه مهاجرت گسترده انسانها نشان داد که زبانهای مادری و محلی تا زمانی که انسانها در همان محدوده جغرافیایی هستند راه گشا است ، اما به محض آنکه به هر دلیل از آن محدوده مشخص جغرافیایی خارج شوند آنگاه هر جه بیشتر به ناتوانی زبانهای مادری در برآورد کردن نیازهای انسان و ارتباط با انسانهای دیگر پی می بریم . با اینکه امکان ارتباط با جهان از طریق اینترنت وجود دارد ولی مشکل زبانی باعث عدم ارتباط می شود ، هر چند شاید مشکل بشر و وجود هزاران زبان را پیشرفت تکنولوژی بتواند تا حدی حل کند ، ولی باید به دنبال فقط یک زبان مشترک بود . از آنجا که زبان وسیله ارتباطی بین انسانهاست ، بنابراین وجود فقط یک زبان مشکل بشر را حل خواهد کرد. بدلیل وجود صدها زبان ، نمی دانیم که در عرصه سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی ، خبر ، اندیشه و... در سطح جهان چه می گذرد.
برای من نام های امروزین کشورها نشان دهنده مشخصات جغرافیایی کنونی است وصرفاً یک نام است که بدانیم راجع به کجا صحبت می کنیم و نه چیزی بیشتر از آن ( امیدوارم روزی به جای مناطق جغرافیایی ملی یا زبانی بتوانیم با برداشتن مرزها و برداشتن حاکمیتهای ملی به شکل جدیدتری برسیم ) من وقتی راجع به انسانها در یک محدوده مشخص جغرافیایی صحبت می کنم منظورم فقط انسانهایی هستند که آنجا سکونت دارند. مرزبندی من نژادی نیست ، تفاوت زبانی نیست بلکه شیوه انسانی و غیر انسانی است. ما نباید چگونگی نوع برخوردمان را نسبت به انسانهای دیگربا توجه به نوع زبان یا نژاد و... تعیین کنیم. باید نوع نگاهمان را عام تر سازیم.
من به هیج فرهنگ ملی و منطقه ای افتخار نمی کنم. اگر افتخاری هم باشد آن هم افتخار به فرهنگ متمدن پیشرفته انسانی است. فرهنگی که همچنان در حال شدن و حرکت رو به جلو است.
من جنایات آدم کشان را نیز به پای فرزندانشان نمی نویسم. عاملین کشتار و جنایت در 200 سال پیش نیز همگی خود مرده اند. وقتی در جنگ کنونی توسط نیروهای دست راستی و مذهبی اسرائیلی یا فلسطینی هر وقت خبر کشته شدن یک انسان را می شنوم ، با خود می گویم چه بسا یک نفر صلح طلب دیگر، یک انسان آگاه دیگر به خاطر حماقت و منافع نبروهای فاشیستی و مذهبی جنگ طلب کشته شد. من جنایات دولت اسرائیل را پای مردم اسرائیل نمی نویسم . نیروهای ضد جنگ 20% مردم اسرائیل را تشکیل می دهند (http://zamaaneh.com/analysis/2009/01/post_854.html%20) با همه اینکه مراکز افکار سازی در دست حکومت جنگ طلب اسرائیل است. من جنایات طالبان را پای مردم افغانستان نمی گذارم و...
ادامه دارد...
برای من نام های امروزین کشورها نشان دهنده مشخصات جغرافیایی کنونی است وصرفاً یک نام است که بدانیم راجع به کجا صحبت می کنیم و نه چیزی بیشتر از آن ( امیدوارم روزی به جای مناطق جغرافیایی ملی یا زبانی بتوانیم با برداشتن مرزها و برداشتن حاکمیتهای ملی به شکل جدیدتری برسیم ) من وقتی راجع به انسانها در یک محدوده مشخص جغرافیایی صحبت می کنم منظورم فقط انسانهایی هستند که آنجا سکونت دارند. مرزبندی من نژادی نیست ، تفاوت زبانی نیست بلکه شیوه انسانی و غیر انسانی است. ما نباید چگونگی نوع برخوردمان را نسبت به انسانهای دیگربا توجه به نوع زبان یا نژاد و... تعیین کنیم. باید نوع نگاهمان را عام تر سازیم.
من به هیج فرهنگ ملی و منطقه ای افتخار نمی کنم. اگر افتخاری هم باشد آن هم افتخار به فرهنگ متمدن پیشرفته انسانی است. فرهنگی که همچنان در حال شدن و حرکت رو به جلو است.
من جنایات آدم کشان را نیز به پای فرزندانشان نمی نویسم. عاملین کشتار و جنایت در 200 سال پیش نیز همگی خود مرده اند. وقتی در جنگ کنونی توسط نیروهای دست راستی و مذهبی اسرائیلی یا فلسطینی هر وقت خبر کشته شدن یک انسان را می شنوم ، با خود می گویم چه بسا یک نفر صلح طلب دیگر، یک انسان آگاه دیگر به خاطر حماقت و منافع نبروهای فاشیستی و مذهبی جنگ طلب کشته شد. من جنایات دولت اسرائیل را پای مردم اسرائیل نمی نویسم . نیروهای ضد جنگ 20% مردم اسرائیل را تشکیل می دهند (http://zamaaneh.com/analysis/2009/01/post_854.html%20) با همه اینکه مراکز افکار سازی در دست حکومت جنگ طلب اسرائیل است. من جنایات طالبان را پای مردم افغانستان نمی گذارم و...
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر