مصاحبه ای را در وبلاگ صدای دانشجو دانشگاه آزاد شهر ري از مهسا برخوردار پیرامون وضعیت دانشجویان دختر دانشگاه آزاد و به طور کلی فضای حاکم بر دانشگاه آزاد برای فعالیت های دانشجویی به خصوص برای دختران را خواندم. در اینجا فقط بخشهایی از آن را از وسط آن نوشته برایتان به عنوان نمونه می آورم و برای خواندن کل مطلب به آدرس زیر مراجعه کنید لطفاً
..................................
در ترم گذشته شاهد ایجاد محدودیتهای بیشتری بر پوشش دختران و احضارهای پی در پی به کمیته انضباطی به خاطر نحوه پوشش، در دانشگاههای کشور و به خصوص دانشگاه آزاد بودیم شما علت این فشارها را چه میدانید؟
از دیدی کلان، بحثی که مطرح است، این است که پوششی که دلخواه فرد نباشد، محدودیت محسوب خواهد شد. محدودیتی که مستقیم یا غیرمستقیم باعث اختلال در انجام مسئولیت اجتماعی فرد میشود. این دقیقاً هدف مردانی است که نمیتوانند وجود یک زن موفق را در کنار خود تحمل کنند و تلاش میکنند به هر شکلی او را از ادامه مسیر بازدارند.
از سوی دیگر با توجه به این که دانشگاه محلی است که میتواند نقش پل ورود دانشجویان دختر به اجتماع را ایفا کند، میتوان گفت کسانی که سایه این محدودیتهای سنگین را بر چنین محیطی میافکنند، امیدوارند اعمال این شرایط بسیاری از افراد را از ادامه راه ناامید کند. آدمهایی را میشناسم که به خاطر حضور گشت ارشاد در خیابانها مسیر حرکتشان را تغییر میدهند، اما بعد از آن مثل خوره به جان خود میافتند که چرا باید این اتفاق بیفتد و تا ساعتها دچار افسردگی ناشی از این تفکرات هستند.
فکر کردن به این محدودیتهای غیرمنطقی و بیجهت افراد را از درون آزار میدهد و از این جهت میتوان گفت این محدودیتها شکنجه سفیدی برای متوقف کردن زنان جامعه است. شما این مدل را میتوانید از همین محدودیتها و گشت ارشاد و تحقیر دانشجویان در کمیتههای انضباطی استنباط کنید. این موضوع برای پسران هم به شکلی وجود دارد، اما به خاطر فضای سنتی جامعه ایرانی و وجود جامعهای مردسالار شرایط حادتری برای دختران رقم میخورد. همه آدمهایی که میشناسیم تحت این شرایط نوعی ضربه میخورند. حالا بعضیها مقاومت بیشتری به خرج میدهند و خودشان رو جمع و جور میکنند ولی برخی هم واقعاً توان این کار را ندارند.
شما اگر مقاومتی نشان ندهی قطعاً طرف مقابل یک گام به جلو میآید. البته مقاومت فقط دعوا و برخورد نیست. مقاومت یک مفهوم اقتضایی است که در هر زمان معنای متفاوتی پیدا میکند. برای این که آدم بداند که اقتضای یک زمان چیست باید آگاهی خود را از شرایط موجود بالا ببرد. همه کسانی که تصور میکنند شناخت بیشتری از شرایط دارند یک وظیفه دارند، آن هم افزایش آگاهی دیگران است.
از دیدی کلان، بحثی که مطرح است، این است که پوششی که دلخواه فرد نباشد، محدودیت محسوب خواهد شد. محدودیتی که مستقیم یا غیرمستقیم باعث اختلال در انجام مسئولیت اجتماعی فرد میشود. این دقیقاً هدف مردانی است که نمیتوانند وجود یک زن موفق را در کنار خود تحمل کنند و تلاش میکنند به هر شکلی او را از ادامه مسیر بازدارند.
از سوی دیگر با توجه به این که دانشگاه محلی است که میتواند نقش پل ورود دانشجویان دختر به اجتماع را ایفا کند، میتوان گفت کسانی که سایه این محدودیتهای سنگین را بر چنین محیطی میافکنند، امیدوارند اعمال این شرایط بسیاری از افراد را از ادامه راه ناامید کند. آدمهایی را میشناسم که به خاطر حضور گشت ارشاد در خیابانها مسیر حرکتشان را تغییر میدهند، اما بعد از آن مثل خوره به جان خود میافتند که چرا باید این اتفاق بیفتد و تا ساعتها دچار افسردگی ناشی از این تفکرات هستند.
فکر کردن به این محدودیتهای غیرمنطقی و بیجهت افراد را از درون آزار میدهد و از این جهت میتوان گفت این محدودیتها شکنجه سفیدی برای متوقف کردن زنان جامعه است. شما این مدل را میتوانید از همین محدودیتها و گشت ارشاد و تحقیر دانشجویان در کمیتههای انضباطی استنباط کنید. این موضوع برای پسران هم به شکلی وجود دارد، اما به خاطر فضای سنتی جامعه ایرانی و وجود جامعهای مردسالار شرایط حادتری برای دختران رقم میخورد. همه آدمهایی که میشناسیم تحت این شرایط نوعی ضربه میخورند. حالا بعضیها مقاومت بیشتری به خرج میدهند و خودشان رو جمع و جور میکنند ولی برخی هم واقعاً توان این کار را ندارند.
شما اگر مقاومتی نشان ندهی قطعاً طرف مقابل یک گام به جلو میآید. البته مقاومت فقط دعوا و برخورد نیست. مقاومت یک مفهوم اقتضایی است که در هر زمان معنای متفاوتی پیدا میکند. برای این که آدم بداند که اقتضای یک زمان چیست باید آگاهی خود را از شرایط موجود بالا ببرد. همه کسانی که تصور میکنند شناخت بیشتری از شرایط دارند یک وظیفه دارند، آن هم افزایش آگاهی دیگران است.
نقش تشکلهای دانشجویی را در مقابله با این فشارهای روزافزونی که بر دختران در دانشگاه آزاد وارد میشود، چگونه ارزیابی میکنید؟
همانطور که به آن اشاره کردم مهمترین رسالت جنبش دانشجویی و به طور خاص تشکلهای دانشجویی در این برهه از زمان آگاهیبخشی است. افزایش آگاهی مطالبه اجتماعی ایجاد میکند و بستر تغییر را فراهم میآورد. این آگاهی میتواند به نوبه خود پتانسیل مقاومت در برابر محدودیتها را بالا ببرد. وقتی تعداد بیشتری از دانشجویان به آنچه بر سرشان و دانشگاه میرود، آگاه باشند میتوان حرکتهای گروهی و جمعی بهتر و مثمر ثمرتری برای اعتراض به این شرایط و تغییر آن انجام داد.
همانطور که به آن اشاره کردم مهمترین رسالت جنبش دانشجویی و به طور خاص تشکلهای دانشجویی در این برهه از زمان آگاهیبخشی است. افزایش آگاهی مطالبه اجتماعی ایجاد میکند و بستر تغییر را فراهم میآورد. این آگاهی میتواند به نوبه خود پتانسیل مقاومت در برابر محدودیتها را بالا ببرد. وقتی تعداد بیشتری از دانشجویان به آنچه بر سرشان و دانشگاه میرود، آگاه باشند میتوان حرکتهای گروهی و جمعی بهتر و مثمر ثمرتری برای اعتراض به این شرایط و تغییر آن انجام داد.
دیدگاه تشکلهای دانشجویی در دانشگاه آزاد نسبت به مسائل زنان چگونه است؟ تا چه حد مسائل زنان در برنامههای این تشکلها وجود دارد؟
متاسفانه نگاه ابزاری به زنان در همه تشکلهای دانشجویی تا حدی وجود دارد. اما در تشکلهای اصولگرا و وابسته به قدرت همچون بسیج و جامعه اسلامی به خاطر غلبه نگاه متعصبانه این وضعیت بغرنجتر است. البته این امر فقط ناشی از تعصب مردانه نیست. بلکه حتی دختران عضو این تشکلها هم از نوعی سنتگرایی متعصبانه رنج میبرند که باعث میشود محدودیتهایی را که در مقایسه با پسران دارند، برای خودشان توجیه تئوریک کنند. در تشکلهای منتقد و مستقل مثل انجمنهای اسلامی اما وضعیت کمی متفاوت است. اگر چه متأسفانه در میان پسران عضو این تشکلها هم نگاه بسته و ابزاری به زن کمابیش وجود دارد. اما این شرایط در میان دختران کمتر است و ایشان آگاهترند و همین خواست و اراده دختران و زنان باعث میشود، پسران هم به فکر بیفتند.
به همین دلیل است که تشکلهای منتقد همچون انجمنهای اسلامی نسبتاً فضای بهتری برای فعالیت زنان دارند. که البته باز هم مطلوب نیست. بنابراین میتوان گفت، اکثر فعالیتهای مرتبط با حوزه زنانی که در تشکلهای منتقد انجام میگیرد نه به خاطر خواست و تمایل واقعی پسران عضو این تشکلها، بلکه به واسطه تلاشها و فشار اعضای دختر این تشکلهاست که با افزایش آگاهی دانشجویان و افزایش ورود دختران به دانشگاهها روز به روز تأثیرگذاری بیشتری پیدا کرده و میکنند.
مطالبه و خواست اصلی دانشجویان دختر در دانشگاههای کشور و به ویژه دانشگاه آزاد چیست و راه دستیابی به این خواستهها را چه میدانید؟
مطالبات دختران دانشگاه آزاد مقولهیی منفک و مستقل از خواستههای عموم دختران ایرانی نیست و آن حاکمیت نگاه انسانی به آنها در جامعه و دانشگاه است. محدودیتهایی که به واسطه جنسیت بر دختران تحمیل میشود مهمترین معضل دختران ایرانی و به تبع آن دختران دانشجو در دانشگاه آزاد است.
البته در این میان مسائل جزییتری مثل برخوردهای زننده در ورودی دانشگاهها، تهدیدات غیرقانونی از سوی مأموران حراست و سایر گروهها و جریانات تابلودار در دانشگاه، ایجاد محدودیت در جزییات مربوط به پوشش دختران، آن هم از طرف مأموران مرد، اختیارات فراقانونی نهادهای غیردانشجویی موجود در دانشگاه که خود را به هیچ نهادی پاسخگو نمی دانند و برخوردهای سلیقهای که با هیچ معیاری قابل سنجش نیستند؛ از معصلات دیگری است که دانشجویان دختر دانشگاههای آزاد حل و فصل آنها را مطالبه میکنند.
متاسفانه نگاه ابزاری به زنان در همه تشکلهای دانشجویی تا حدی وجود دارد. اما در تشکلهای اصولگرا و وابسته به قدرت همچون بسیج و جامعه اسلامی به خاطر غلبه نگاه متعصبانه این وضعیت بغرنجتر است. البته این امر فقط ناشی از تعصب مردانه نیست. بلکه حتی دختران عضو این تشکلها هم از نوعی سنتگرایی متعصبانه رنج میبرند که باعث میشود محدودیتهایی را که در مقایسه با پسران دارند، برای خودشان توجیه تئوریک کنند. در تشکلهای منتقد و مستقل مثل انجمنهای اسلامی اما وضعیت کمی متفاوت است. اگر چه متأسفانه در میان پسران عضو این تشکلها هم نگاه بسته و ابزاری به زن کمابیش وجود دارد. اما این شرایط در میان دختران کمتر است و ایشان آگاهترند و همین خواست و اراده دختران و زنان باعث میشود، پسران هم به فکر بیفتند.
به همین دلیل است که تشکلهای منتقد همچون انجمنهای اسلامی نسبتاً فضای بهتری برای فعالیت زنان دارند. که البته باز هم مطلوب نیست. بنابراین میتوان گفت، اکثر فعالیتهای مرتبط با حوزه زنانی که در تشکلهای منتقد انجام میگیرد نه به خاطر خواست و تمایل واقعی پسران عضو این تشکلها، بلکه به واسطه تلاشها و فشار اعضای دختر این تشکلهاست که با افزایش آگاهی دانشجویان و افزایش ورود دختران به دانشگاهها روز به روز تأثیرگذاری بیشتری پیدا کرده و میکنند.
مطالبه و خواست اصلی دانشجویان دختر در دانشگاههای کشور و به ویژه دانشگاه آزاد چیست و راه دستیابی به این خواستهها را چه میدانید؟
مطالبات دختران دانشگاه آزاد مقولهیی منفک و مستقل از خواستههای عموم دختران ایرانی نیست و آن حاکمیت نگاه انسانی به آنها در جامعه و دانشگاه است. محدودیتهایی که به واسطه جنسیت بر دختران تحمیل میشود مهمترین معضل دختران ایرانی و به تبع آن دختران دانشجو در دانشگاه آزاد است.
البته در این میان مسائل جزییتری مثل برخوردهای زننده در ورودی دانشگاهها، تهدیدات غیرقانونی از سوی مأموران حراست و سایر گروهها و جریانات تابلودار در دانشگاه، ایجاد محدودیت در جزییات مربوط به پوشش دختران، آن هم از طرف مأموران مرد، اختیارات فراقانونی نهادهای غیردانشجویی موجود در دانشگاه که خود را به هیچ نهادی پاسخگو نمی دانند و برخوردهای سلیقهای که با هیچ معیاری قابل سنجش نیستند؛ از معصلات دیگری است که دانشجویان دختر دانشگاههای آزاد حل و فصل آنها را مطالبه میکنند.
دیدگاه دانشجویان دختر در دانشگاه آزاد نسبت به فعالیتهای دانشجویی چگونه است؟ چه تعداد از دانشجویان دختر در دانشگاه آزاد فعالیت دانشجویی میکنند؟
فعالیت دانشجویی و سیاسی در دانشگاه آزاد اقتضائات و محدودیتهای خاص خود را دارد و در وهله اول باید تلاش زیادی صرف کرد تا به مسئولان بقبولانیم که فعالیت دانشجویی و سیاسی یک امتیاز و یک لطف نیست بلکه حق مسلم ما دانشجویان است.
بسیاری از دختران دانشجو که نه، اصلاً عموم دانشجویان تصورش را هم نمیکنند که در دانشگاه آزاد بتوان فعالیت دانشجویی خاصی را انجام داد و این موضوع بیش از هر چیز ریشه در محدودیتهایی دارد که راه آگاهی دانشجویان را سلب میکند، که خوشبختانه این فضا در حال تغییر است.
از طرف دیگر نوعی بیم و دوری از فعالیتهای غیردرسی در میان دانشجویان دختر و خصوصاً دانشجویان دختر دانشگاه آزاد وجود دارد چرا که بسیاری از آنان فرصت تحصیل در دانشگاه را آخرین فرصت خویش قلمداد میکنند و حاضر به پذیرفتن کوچکترین ریسکی که احتمالاً این فرصت را از آنان بگیرد، نیستند. هر چند عدم باور به تواناییهای فردی و فضای مردسالار حاکم بر دانشگاه هم در این شرایط بیتأثیر نیست.
فعالیت دانشجویی و سیاسی در دانشگاه آزاد اقتضائات و محدودیتهای خاص خود را دارد و در وهله اول باید تلاش زیادی صرف کرد تا به مسئولان بقبولانیم که فعالیت دانشجویی و سیاسی یک امتیاز و یک لطف نیست بلکه حق مسلم ما دانشجویان است.
بسیاری از دختران دانشجو که نه، اصلاً عموم دانشجویان تصورش را هم نمیکنند که در دانشگاه آزاد بتوان فعالیت دانشجویی خاصی را انجام داد و این موضوع بیش از هر چیز ریشه در محدودیتهایی دارد که راه آگاهی دانشجویان را سلب میکند، که خوشبختانه این فضا در حال تغییر است.
از طرف دیگر نوعی بیم و دوری از فعالیتهای غیردرسی در میان دانشجویان دختر و خصوصاً دانشجویان دختر دانشگاه آزاد وجود دارد چرا که بسیاری از آنان فرصت تحصیل در دانشگاه را آخرین فرصت خویش قلمداد میکنند و حاضر به پذیرفتن کوچکترین ریسکی که احتمالاً این فرصت را از آنان بگیرد، نیستند. هر چند عدم باور به تواناییهای فردی و فضای مردسالار حاکم بر دانشگاه هم در این شرایط بیتأثیر نیست.
در سالهای اخیر شاهد جنسیتیتر شدن دیدگاه مسئولان نسبت به دانشگاههای کشور شدهایم. که میتوان آن را در سیاستهایی چون بومیگزینی و تفکیک جنسیتی و... دید. علت را در چه میدانید؟
بسیاری از دختران، در واقع با ورود به دانشگاه اولین گام را برای استقلال از مردان و برابری برمیدارند. خود را برای حضور برابر با مردان در جامعه و دستیابی به موقعیت مناسب شغلی آماده میکنند.
همچنین در غیاب وجود احزاب و نهادهای مدنی قدرتمند، مسئولیت دانشگاه سنگینتر میشود. دانشگاه در ایران همواره مبدأ تحول بودهاست و حاکمیت همواره سعی کردهاست تا با ایجاد محدودیتهای گوناگون، از شکلگیری مناسبات اجتماعی جدید که توان وفق دادن خود را با آن ندارد، جلو گیری کند تا با چالش مواجه نشود.
در واقع به جای حل مسأله، سادهترین راه را که همان پاک کردن صورت مساله هست بر میگزینند ولی باید بدانند که لزوماً سادهترین راه، بهترین راه نیست. از سوی دیگر جامعه مردسالار و وجود ذهنیت سنتی همچون شاهزادگان قاجار که جای زن را در مطبخخانهها میءدانستند نیز بیتأثیر نیست. واقعاً برخی از مسئولان ما اینگونه فکر میکنند و با خود میاندیشند که با اینگونه محدودیتها جلو اتلاف سرمایه کشور را گرفتهاند و این واقعاً بیشرمانه است. دولتمردان دولت نهم، گویی بسیار علاقهمندند تا به عنوان تصویرسازان، نوعی تازه از تبعیضهای ناروا علیه جامعه زنان، نام خویش را در تاریخ ایران ثبت کنند.
بحث تبعیض و سهمیهبندی جنسیتی نه تنها بلااشکال دانسته شدهاست، بلکه به امری لازمالاجرا تبدیل شدهاست و هزاران صفحه توجیه تئوریک بافته شدهاست تا این تبعیض بلاشک، رنگ عدالت به خود بگیرد. تئوریپردازان و حامیان این طرحها، الآن خود را با تناقض مواجه میبینند.
از سویی روز به روز بر محدودیتهایشان میافزایند و از سوی دیگر نه تنها از حجم قبولی دختران دانشجو در دانشگاهها کاسته نشده، بلکه علیرغم محروم کردن دختران از تحصیل در بسیاری از رشتهها آن هم به جرم دختر بودن، در سال گذشته باز هم ورود دختران به دانشگاه سیر صعودی خود را تداوم بخشید، که این آمار، خود به تنهایی عزم جدی زنان برای ورود به عرصههای تازه در اجتماع، داشتن موقعیتهای شغلی برابر با مردان در سطوح بالاتر و کسب مهارت برای احقاق حق و طلب خواستههای «یک انسان آزاد» را به وضوح به تصویر میکشد. انسانی که هیچ دلیلی نمیبیند در ادامه سالها نابرابری و تبعیض باز به نام «جنس دوم» شناخته و تحقیر شود.
بسیاری از دختران، در واقع با ورود به دانشگاه اولین گام را برای استقلال از مردان و برابری برمیدارند. خود را برای حضور برابر با مردان در جامعه و دستیابی به موقعیت مناسب شغلی آماده میکنند.
همچنین در غیاب وجود احزاب و نهادهای مدنی قدرتمند، مسئولیت دانشگاه سنگینتر میشود. دانشگاه در ایران همواره مبدأ تحول بودهاست و حاکمیت همواره سعی کردهاست تا با ایجاد محدودیتهای گوناگون، از شکلگیری مناسبات اجتماعی جدید که توان وفق دادن خود را با آن ندارد، جلو گیری کند تا با چالش مواجه نشود.
در واقع به جای حل مسأله، سادهترین راه را که همان پاک کردن صورت مساله هست بر میگزینند ولی باید بدانند که لزوماً سادهترین راه، بهترین راه نیست. از سوی دیگر جامعه مردسالار و وجود ذهنیت سنتی همچون شاهزادگان قاجار که جای زن را در مطبخخانهها میءدانستند نیز بیتأثیر نیست. واقعاً برخی از مسئولان ما اینگونه فکر میکنند و با خود میاندیشند که با اینگونه محدودیتها جلو اتلاف سرمایه کشور را گرفتهاند و این واقعاً بیشرمانه است. دولتمردان دولت نهم، گویی بسیار علاقهمندند تا به عنوان تصویرسازان، نوعی تازه از تبعیضهای ناروا علیه جامعه زنان، نام خویش را در تاریخ ایران ثبت کنند.
بحث تبعیض و سهمیهبندی جنسیتی نه تنها بلااشکال دانسته شدهاست، بلکه به امری لازمالاجرا تبدیل شدهاست و هزاران صفحه توجیه تئوریک بافته شدهاست تا این تبعیض بلاشک، رنگ عدالت به خود بگیرد. تئوریپردازان و حامیان این طرحها، الآن خود را با تناقض مواجه میبینند.
از سویی روز به روز بر محدودیتهایشان میافزایند و از سوی دیگر نه تنها از حجم قبولی دختران دانشجو در دانشگاهها کاسته نشده، بلکه علیرغم محروم کردن دختران از تحصیل در بسیاری از رشتهها آن هم به جرم دختر بودن، در سال گذشته باز هم ورود دختران به دانشگاه سیر صعودی خود را تداوم بخشید، که این آمار، خود به تنهایی عزم جدی زنان برای ورود به عرصههای تازه در اجتماع، داشتن موقعیتهای شغلی برابر با مردان در سطوح بالاتر و کسب مهارت برای احقاق حق و طلب خواستههای «یک انسان آزاد» را به وضوح به تصویر میکشد. انسانی که هیچ دلیلی نمیبیند در ادامه سالها نابرابری و تبعیض باز به نام «جنس دوم» شناخته و تحقیر شود.
........................................
لطفاً برای خواندن کل مطلب به لینک زیر مراجعه کنید