۱۳۹۲ دی ۶, جمعه

تغییر مشی مداخله جویانه امپریالیسم آمریکا در مناقشات جهانی: جیمز پتراس٬ برگردان: آمادور نویدی

تغییر مشی مداخله جویانه امپریالیسم آمریکا در مناقشات جهانی

Petras

جیمز پتراس

برگردان: آمادور نویدی

متعاقب جنگ ویتنام٬ مداخله امپریالیسم آمریکا از چندین فاز عبور کرد: بلافاصله٬ دولت آمریکا پس از شکست نظامی تحقیرآمیز از نیروهای آزادیبخش ویتنام از طرف افکار عمومی آمریکایی های خسته و بیمار از جنگ تحت فشار قرار گرفت. مداخلات نظامی امپریالیستی٬ جاسوسی برعلیه مخالفان داخلی و طبق معمول براه انداختن کودتای نظامی (رژیم چنج- تغییر رژیم) کاهش یافت.

به آرامی٬ تحت ریاست جرالد فورد٬ خصوصا در زمان ریاست جمهوری جیمی کارتر٬ یک امپراتوری در شکل کمک مخفیانه برای شورشیان مسلح در جنوب آفریقا- آنگولا٬ موزامبیک٬ گینه بیسائو- و دیکتاتورهای نظامی نئولیبرال در آمریکای لاتین پدید آمد. اولین مداخله در نیمه دوم ریاست جمهوری کارتر در مقیاس بزرگ راه اندازی شد. این، شامل کمک زیادی به قیام اسلامگرایان برعلیه دولت سکولار افغانستان و تهاجم مزدوران جهادی با حمایت مالی از طرف عربستان سعودی٬ پاکستان و آمریکا درسال (۱۹۷۹) بود. این، با مداخلات مستقیم آمریکا در گرانادا در سال(۱۹۸۳) تحت ریاست جمهوری ریگان٬ پاناما در سال (۱۹۸۹) و عراق در سال (۱۹۹۱) در زمان ریاست جمهوری بوش (پدر) و یوگسلاوی در سالهای (۱۹۹۵ و ۱۹۹۹) در زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون ادامه یافت.

در ابتدا٬ احیای امپراتوری درگیر جنگهای کم هزینه و کوتاه مدت با تلفات کم بود. در نتیجه صدای مخالفان بسیار کم٬ خیلی دور از جنبشهای ضد جنگ٬ ضد امپریالیستی اوائل دهه ۱۹۷۰ و بمراتب کاهش یافته بود. بازسازی مداخلات مستقیم امپریالیسم آمریکا٬ بدون مخالفت کنگره و مخالفت عموم٬ در دوره ۱۹۷۳-۱۹۹۰ تدریجی بود و در سالهای ۱۹۹۰ شتاب گرفت که در ۱۱ سپتامبر۲۰۰۱ ٬ به اوج خود رسید.

ماشین جنگی و ایدئولوژیک امپریالیسم برای مداخله مستقیم در سال ۲۰۰۰ بطور باثباتی برپا شد. این به یک سری جنگهای طولانی در چندین منطقه جغرافیایی٬ شامل تعهدات بلند مدت٬ در مقیاس بزرگ اقتصادی٬ پرسنل نظامی منتهی شد که توسط کنگره یا مخالفت افکار عمومی حداقل در ابتدا مواجه نشد. «اهداف» این سری جنگها توسط معماران اصلی صهیونیستی و نظامی  چنین تعریف شده بود:

(۱)- نابودی رژیمها و دولتهایی (همچنین شامل ارتش٬ پلیس و بوروکراسی حاکم مدنی) که مخالف الحاق فلسطین به اسرائیل هستند؛

(۲)- براندازی رژیمهایی که سیاست مستقل ملی را ترویج میکنند٬ مخالف یا تهدیدی برای رژیمهای سلطنتی دست نشانده خلیج (فارس) باشند و یا از جنبشهای ضد امپریالیستی٬ ملی گرا و سکولار در سراسر جهان حمایت میکنند.

سرمست از غرور امپریالیستی (نژاد پرستی تمام عیار)، نه صهیونیستها و نه نظامیگران لباس شخصی در ادارات آمریکا مقاومت طولانی ملی گراها در کشورهای مورد هدف٬ تجدید قوای اپوزیسیون مسلح و گسترش حملات(ازجمله تروریسم) به کشورهای امپریالیستی را پیش بینی میکردند. دولت امپریالیستی پس از نابودی کامل ساختار دولتهای افغانستان و عراق٬ بهمانصورت رژیم در قدرت٬ خرابی اقتصاد و هر قدرت مرکزی ارتش یا پلیس٬ با مقاومت مسلحانه قبیله ای و مذهبی- نژادی(شامل بمب گذاری انتحاری) بی پایان٬ تلفات سربازان آمریکایی و هزینه فزاینده اقتصاد داخلی  بدون هیچ «استراتژی خروج» مواجه شد.

قدرتهای امپریالیستی قادر نبودند تا یک رژیم دست نشانده پایدار و وفادار٬ با حمایت یک دستگاه یکپارچه با انحصار قدرت و خشونت٬ پس از تخریب عمدی  ساختار دولتی(پلیس٬ بوروکراسی٬ خدمات مدنی٬ غیره) در زمان تهاجم و ابتدای اشغال راه اندازی نمایند. ایحاد این «خلاء سیاسی» هرگز مسئله صهیونیستهای رخنه کرده در ادارات آمریکا نبوده از آنجایی که هدف نهایی آنها نابودی دشمنان اسرائیل بوده است. در نتیجه حملات آمریکا٬ به قدرت منطقه ای اسرائیل تا حد زیادی بدون از دست دادن یک سرباز یا یک شکیل(واحد پول اسرائيل- م) افزوده شده است. صهیونیستها در دولت بوش زیرکانه علت مشکلات متعاقب اشغال٬ خصوصا مقاومت مسلحانه روزافزون را به گردن همکاران «نظامی» خود و «پنتاگون» انداختند. «مأموریت بپایان رسید»٬ صهیونیستهای حکومت بوش از دولت خارج شدند٬ بسوی مشاغل پرسودی در شرکتهای خصوصی رفتند.  

تحت ریاست جمهوری اوباما٬ یک «کاست» جدید صهیونیست جاسازی و پدید آمده اند تا ایران را هدف قرار دهند و آمریکا را برای یک جنگ تازه به نیابت از اسرائیل آماده سازند. بهرحال٬ در پایان دهه اول قرن ٬۲۱ وقتی که بارک اوباما به ریاست جمهوری انتخاب شد٬ اوضاع سیاسی٬ اقتصادی و نظامی تغییر کرده بود. در مقابل شرایط بین سالهای اول بوش (پسر) و دولت کنونی قابل توجه است.

دوره ۲۰- ساله (۱۹۸۰-۲۰۰۰) قبل از راه اندازی دستور- برنامه «جنگهای ادامه دار» با جنگهای کوتاه مدت٬ ارزان٬ تلفات کم در گرانادا٬ پاناما و یوگسلاوی٬ و یک جنگ نیابتی در افغانستان مشخص میشد.

تهاجم اسرائیل و حملات برعلیه لبنان٬ اشغال کرانه باختری و سوریه. یکی از جنگهای اصلی کوتاه مدت و تلفات محدود برعلیه عراق (جنگ اول خلیج فارس) است. جنگ اول خلیج فارس موفق به تضعیف دولت صدام حسین٬ متلاشی کردن کشور از طریق «منطقه پرواز ممنوع»٬ تشکیل «دولت» دست نشانده کرد در شمال شد. در حالی که «اداره پلیسی» به عهده بقیه دولت عراق- همه بدون اینکه کشور اشغال گردد.

در همین حال٬ اقتصاد آمریکا نسبتا باثبات بود و کسری بودجه – تجاری قابل کنترل بود. بحران اقتصادی واقعی هنوز در راه بود. هزینه های نظامی بظاهر تحت کنترل بودند. افکار عمومی آمریکا٬ خصمانه در ابتدا نسبت به «جنگ اول خلیج فارس» برای کوتاه بودن و خروج سربازان آمریکایی «ساکت» بود. عراق تحت نظارت هوایی ماند وهر زمان که دولت تلاش میکرد تا شمال کشور را تحت کنترل درآورد، با بمباران مکرر و حملات موشکی آمریکا روبرو میشد. در این مدت٬ اسرائیل مجبور به جنگهای خودش بود و هزینه گزاف اشغال جنوب لبنان را بحساب از دست دادن سربازان زیادی پرداخت.

در دهه دوم قرن ۲۱ همه چیز عوض شده بود. آمریکا در در خندق جنگ طولانی سیزده ساله و اشغال در افغانستان گرفتار شده و کمترین امیدی به رژیم دست نشانده کابل نیست. جنگ هفت ساله برعلیه عراق (جنگ دوم خلیج فارس) با اشغال عظیم٬ شورش مسلحانه مردم عادی و تجدید حیات درگیریهای مذهبی- قومی که منجر به تلفات و رشد مخارج فلج کننده نظامی آمریکا شده است. کسری بودجه و تجارت گسترش بیشتری یافت در صورتی که سهم آمریکا از بازار جهانی کاهش یافته است. چین جانشین آمریکا به عنوان شریک اصلی تجاری در آمریکای لاتین٬ آسیا و آفریقا گردید. یک سری از جنگهای جدید «کم شدت» در سومالی٬ یمن و پاکستان راه اندازی شد که نشان میدهد هیچ چشم اندازی برای پایان تخلیه شدن- به هدر رفتن ارتش و خزانه آمریکا نیست.

اکثریت قریب با اتفاق مردم عادی آمریکا کاهش استانداردهای زندگی را تجربه کرده اند و معتقدند که هزینه جنگهای خارج از کشور عمل مهمی است که منجر به فقر نسبی و ناامنی آنها شده است. کمک مالی(نجات) چندین تریلیون دلاری به بانکهای وال استریت در زمان بحران اقتصادی ۲۰۰۸-۲۰۰۹ به نخبگان مالی و همچنین نخبگان صهیونیستی- نظامی٬ که کشور را به ادامه جنگهای امپریالیستی سوق میدهد٬ از پشتیبانی مردم عادی کاسته است.

قدرت نخبگان امپریالیست آمریکا از زمان بحران اقتصادی ۲۰۰۸- ۲۰۰۹ برای براه اندازی جنگهای نیابتی بنفع اسرائیل تا حد زیادی تضغیف شده است. شکاف بین حاکمان- طبقه حاکم و حکومت شوندگان- مردم عادی عریض تر شده است. مسائل اقتصادی داخلی٬ نه تهدید تروریستهای خارجی٬ منبع نگرانی شده است. مردم آمریکا خاورمیانه را به عنوان منطقه جنگهای بی پایان پرهزینه با هیچگونه سودی برای اقتصاد داخلی ارزیابی می کنند. آسیا به مرکز تجارت٬ رشد٬ سرمایه گذاری و یک منبع اصلی برای مشاغل آمریکا تبدیل شده است. در صورتیکه واشنگتن به دیدگاه شهروندان اهمیت نمیدهد٬ نارضایتی های انباشته شده شروع به تأثیر گذاشتن کرده است.

گزارش تحقیقات پیو(Pew)٬ منتشر شده در اواخر ۲۰۱۳ گواهی میدهد که شکاف بین نخبگان و افکار عمومی عمیقتر شده است. بنیاد پیو یک مؤسسه نظرسنجی است٬ که سئوالاتش را طوری ارائه میدهد که از سئوالات سیاسی بزرگتر خودداری میکند. با این حال٬ پاسخ های ارائه شده در گزارش قابل توجه است: با یک حاشیه گسترده(۵۲ ٪ تا ۳۸ ٪) مردم توافق دارند که آمریکا «باید به در سطح بین المللی به چیزی که به او مربوط نیست، نپردازد و در امور کشورهای دیگر مداخله نکند و بگذارد تا آنها بحال خودشان باشند». این نشاندهنده افزایش زیاد مخالفت عمومی با مداخله نظامی امپریالیست آمریکا است و این۵۲ ٪ پاسخ در سال ۲۰۱۳ بشدت با ۳۰ ٪ نظرسنجی در سال ۲۰۰۲ در تضاد است.

نظرسنجی از مشاوران برجسته سیاسی٬ اعضای شورای روابط خارجی(CFR)٬ شکاف بین مردم عادی آمریکا و طبقه حاکم را برجسته میکند. طبق گزارش پیو نخبگان بعنوان «انترناسیونالیست مصمم» (امپریالیست- مداخله گر)» توصیف شده اند.

مردم عادی آمریکا بوضوح تفاوت بین «تجارت» و «جهانی شدن»(امپریالیسم) را تشخیص میدهد: ۸۱ ٪ مردم طرفدار«تجارت» بعنوان یک منبع ایجاد شغل می نگرند در صورتی که ۷۳ ٪ مخالف «جهانی شدن» هستند که آنها کمپانیهای آمریکا را برای نقل مکان مشاغل به خارج از کشور به مناطقی با دستمزد کم می بینند. مردم عادی آمریکا گسترش اقتصاد امپریالیستی و جنگها را که باعث آسیب رساندن به اقتصاد داخلی٬ درآمد طبقه کارگر و متوسط و امنیت شغلی شده است٬ رد میکنند. اعضای شورای روابط خارجی٬ برعکس، بشدت طرفدار «جهانی شدن» (و مداخلات امپریالیستی) هستند. در صورتی که ۸۱ ٪ از مردم عادی معتقدند که هدف سیاست خارجی آمریکا باید حفاظت از مشاغل آمریکایی باشد٬ فقط ۲۹ ٪ از شورای روابط خارجی به اشتعال در آمریکا را اولویت میدهند.

نخبگان از شکاف روبه رشد٬ منافع٬ ارزشها و اولویت ها بین عموم و دولت امپریالیستی آگاهند و میدانند که هزینه های بی پایان جنگها به نفی جمعی جنگهای جدید امپریالیستی و تقاضای روبه رشد برای برنامه های کار داخلی منجر شده است.

این شکاف بین نخبگان سیاسی امپریالیستی و اکثر مردم یکی از عوامل پیشرو درحال حاضر تأثیرگذار بر سیاست خارجی آمریکا است. همراه با بی اعتباری کلی کنگره(تنها ۹ ٪ مطلوب)٬ طرد عمومی سیاست خارجی نظامی اوباما بطور جدی باعث تضعیف ظرفیت امپراتوری برای آغاز جنگهای جدید در مقیاس بزرگ در زمینه های مختلف شده است.

در همین حال٬ اسرائیل(حامی خارجی واشنگتن)٬ دولتهای دست نشانده خلیج فارس و متحدان اروپایی و ژاپن، آمریکا را برای مداخله و مقابله با «دشمنانشان» تحت فشار قرار میدهند. بدین منظور٬ اسرائیل و هیئت قدرتمند صهیونیستی در دولت آمریکا مذاکرات ایران و آمریکا را بخطر انداخته اند(تضعیف کرده اند). عربستان سعودی و حکومتهای سلطنتی خلیج فارس٬ همچنین ترکیه از آمریکا میخواهند که به سوریه حمله کند. فرانسه با موفقیت آمریکا را علیه دولت قدافی در لیبی به جنگ کشاند و نگاهشان به مستعمره سابقشان سوریه است. آمریکا تنها کمک محدودی به مداخله نظامی فرانسه در مالی و جمهوری آفریقای مرکزی ارائه داده است.

همه آمریکایی ها آگاهند که هیچکدام از حامیان «نظامی» واشنگتن٬ دست نشاندگان و متحدانش هزینه بالایی بصورت پرسنلی و پولی در جنگهای اخیر آمریکا پرداخت نکرده اند. «مردم» عربستان سعودی٬ اسرائیل و فرانسه آشفتگی های اجتماعی – اقتصادی را که مردم آمریکا مواجه شده اند، تجربه نکرده اند. برای این رژیمهای «متحد»٬ ارزانترین راه برای حل و فصل درگیریهای منطقه ای و ترویج جاه طلبی هایشان متقاعد کردن آمریکا٬ اجبار و یا فشار به آمریکا برای «تمرین نقش رهبری جهانی اش» است.

سیاستگذاران امپرالیستی واشنگتن٬ با پس زمینه٬ تاریخ گذشته٬ ایدئولوژی و تجارب گذشته٬ به این درخواستها حساس هستند٬ خصوصا اگر آنها از طرف اسرائیل باشند. اما آنها همچنین رشد «خستگی مفرط از مداخله» در میان مردم آمریکا٬ حس تعبیری به سیاست خارجی آمریکا برای افزایش احساسات ضد امپریالیستی در میان اکثر آمریکایی ها را که به مداخلات بیشتر نظامی امپریالیسم «نه» میگویند، تشخیص میدهند.

در برخورد به قبول قدرت نامحدود امپریالیستی با منافع جهانی و نارضایتی رو به رشد داخلی٬ واشنگتن مجبور شده است که در سیاست خارجی و استراتژی هایش تجدید نظر نماید. این اتخاذ یک رویکرد بسیار متفاوت است٬ که کمتر تحت تأثیر فشارهای خارجی و شستشوی مغزی آسیب پذیر است.

سیاست خارجی امپریالیستی در زمان محدودیتهای داخلی و فشارهای خارجی سازندگان امپراتوری آمریکا٬ با افزایش محدودیت گزینه های نظامی و کاهش حمایت داخلی٬ شروع کرده اند به:

(۱)- اولویت دادن به انتخاب مکانهای مداخلات٬

(۲)- تنوع دیپلوماتیک٬ ابزار زور سیاسی و اقتصادی و

(۳)- محدودیت مداخله نظامی در مقیاس بزرگ و بلند مدت در مناطقی که شامل منافع استراتژیک آمریکا است.

واشنگتن حاضر به ریختن خون برای پیشبرد سیاست نظامی اش بهر طریق ممکن نیست٬ بلکه بدنبال راه حلهایی برای جلوگیری از جنگهای پرهزینه طولانی مدت است که اقتصاد داخلی را بیشتر تضعیف میکند و مخالفت سیاسی داخلی را تشدید می نماید.

به منظور تشخیص سیاست امپریالیسم آمریکا در زمینه جدید٬ اول بهتر است:

(۱)- شناسایی مناطق درگیری٬

(۲)- تخمین اهمیت این کشورها ودرگیریها برای امپریالیسم و٬

(۳)- تجزیه و تحلیل مداخلات خاص و اثراتشان بر ساختار امپراتوری آمریکا.  

 هدف ما این است که نشان دهیم که چگونه فعل و انفعالات بین فشارهای خنثی کننده داخلی و خارجی بر سیاست امپریالیسم تأثیر می گذارد.

مناقشاتی که سازندگان امپراتوری در آن درگیرند

امروز سازندگان امپراتوری آمریکا حداقل در یازده مناقشه اصلی به میزان زیاد یا کم درگیرند. فرض اصلی رویکرد ما اینست که سازندگان امپراتوری آمریکا در تجاوزشان بیشتر انتخابی هستند٬ از عواقب اقتصادی بسیار آگاهند٬ در تعهداتشان کمتر بی ملاحظه اند و نگرانی بیشتری برای تأثیر سیاسی داخلی دارند. درگیریهای کنونی مورد علاقه واشنگتن شامل آنهایی است که در اکراین٬ تایلند٬ هندوراس٬ چین- ژاپن- کره جنوبی٬ ایران- کشورهای حاشیه خلیج فارس و همسایه اسرائیل٬ سوریه٬ ونزوئلا٬ فلسطین- اسرائیل٬ لیبی٬ افغانستان و مصر در حال وقوع است.

این مناقشات بستگی دارد به اینکه آیا آنها دارای منافع بزرگ و یا کوچکی برای آمریکا هستند و یا شامل متحدان یا دشمنان اصلی یا جزیی می باشند، طبقه بندی میشوند. در میان درگیریهایی که آمریکا منافع استراتژیک دارد و شامل بازیگران اصلی است٬ یکی اختلافات مرزی و دریایی بین ژاپن٬ کره جنوبی و چین است. اختلاف ظاهرا سطحی بنظر میرسد که اهمیت چندانی از نظر اقتصادی ناچیز بر روی مقدار زیادی قلوه سنگ انباشته شده است که ژاپنی ها آنرا جزایر سنکاکو(Senkaku ) و چینی ها جزایر دیائویو(Diaoyu) میخوانند و هرکدام ادعا میکند که متعلق به آنهاست. در اصل٬ اختلاف طرح آمریکا برای محاصره نظامی چین از طریق تحریک متحدان ژاپنی و کره ایش است تا بر سر این جزایر با چین مقابله نمایند. از معاهدات واشنگتن با ژاپن برای «کمک» به مهمترین متحدش در منطقه استفاده میشود. کمک آمریکا به ادعای توسعه طلبی ژاپن، بخشی از تغییر سیاست استراتژیک آمریکا از تعهدات نظامی در خاورمیانه به معاهدات اقتصادی و نظامی در آسیا٬ حذف و تحریک چین است.

رژیم اوباما طرح «محور آسیا» را در تلاش برای مقابله با بزرگترین رقیب اقتصادی اش اعلام نموده است. چین٬ دومین اقتصاد بزرگ جهان٬ جای آمریکا را بعنوان یک شریک تجاری اصلی در آسیا و آمریکای لاتین گرفته است و بعنوان یک سرمایه گذار اصلی در توسعه منابع طبیعی آفریقا بسرعت در حال پیشرفت است و آمریکا در پاسخ به آن:

(۱)- از ادعای ژاپن حمایت میکند؛

(۲)- در ضدیت با منافع استراتژیک چین در شرق دریای چین بمب افکن های ب ۵۲ را در منطقه دفاع هوایی چین به پرواز درآورده است و
(۳)- تشویق کره جنوبی به توسعه مناطق «دفاع هوایی» اش تا در اشتراک با مناطق دفاع هوایی چین گردد.
تاریخ بما می آموزد که اظهارات خشن توسط قدرتهای امپریالیستی برعلیه اقتصادهای پویای رو به رشد به درگیری٬ و حتی جنگهای مصیبت بار می انجامد.

مشاوران امپریالیستی براین باورند که برتری قدرت هوایی و نیروی دریایی آمریکا و وابستگی چین به تجارت خارجی یک مزیت استراتژیک در هر نوع مقابله مسلحانه به آمریکا میدهد. «محور آسیا»ی اوباما به وضوح برای محاصره و تضعیف ظرفیت چین٬ برای رقابت و جایگزینی آمریکا در بازار جهانی طرح ریزی شده است. نظامیان واشنگتن٬ بهر حال٬ موفق نشدند اهرم استراتژیک چین خصوصا در مورد بیش از دو تریلیون دلار (بدهی) خزانه داری آمریکا نگه داشته شده توسط چین را به حساب بیاورند٬ که اگر به بازار ریخته شود٬ منجر به کاهش عمده ارزش ارز آمریکا٬ پانیک- وحشت در وال استریت و رکود عمیق اقتصادی میشود.

چین میتواند به تهدیدات آمریکا توسط:

(۱)- تصرف دارایی های ۵۰۰ شرکت بزرگ چند ملیتی  واقع در کشور(چین) که باعث سقوط سهام میگردد و

(۲)- قطع منبع عمده زنجیره عرضه کالا٬ که باعث اختلال بیشتر در آمریکا و اقتصاد جهان میشود.

جاه طلبی امپریالیسم و خشم از دست دادن بازار٬ وضعیت٬ و برتری واشنگتن را با خطر مقابله با چین سوق میدهد. در مخالفت با نظامیان٬ رئالیستهای اقتصادی واشنگتن بر این باورند که آمریکا بیش از حد در معرض خطر بوده و بسیار وابسته به اعتبار- قرض٬ درآمد خارج از کشور و درآمد مالی است که در مداخلات نظامی جدید در آسیا٬ خصوصا بعد از عواقب فاجعه بار جنگها در خاورمیانه درگیر شود. سیاست فعلی آمریکا انعکاس کشمکش بین امپریالیستهای نظامی و هواداران منافع اقتصادی امپریالیستی است. برای مشاوران سیاست بازار- محوری٬ هیچ معقول بنظر نمیرسد که با چین مقابله کند٬ وقتی که منافع مشترک از تجارت بیشتر و وابستگی متقابل اقتصادی برتری به هرگونه دستاورد ارضی دریایی را ثابت شده است. این دیدگاه های ضد و نقیض در لفاظی های متناوب جنگ طلبانه و آشتی جویانه جو بایدن معاون رئیس جمهور در زمان دیدار ماه دسامبر۲۰۱۳ از ژاپن٬ چین و کره جنوبی بیان شد.

دومین منطقه شامل بازیگران اصلی و منافع در خلیج فارس٬ خصوصا اسرائیل- ایران- عربستان سعودی و آمریکا است. با توجه به تجربه جنگهای پرهزینه و مصیبت بار در عراق و افغانستان و با آگاهی کامل که آژانس های امنیتی آمریکا هیچگونه مدرکی از برنامه هسته ای ایران پیدا نکرده اند٬ دولت اوباما مشتاق رسیدن به توافق با ایران است. با این وجود٬ استراتژیست های آمریکا به دنبال توافقی هستند که:

(۱)- باعث تضعیف قدرت دفاعی ایران بشود٬

(۲)- تضعیف حمایت ایران در کمک به شورش های توده ای جمعیت شیعه در شیخ نشینهای سلطنتی خلیج فارس٬

(۳)- منزوی کردن بشار اسد رئیس جمهور سوریه و

(۴)- تسهیل حضور طولانی مدت آمریکا در افغانستان با از بین بردن عملیات القاعده در سرتاسر منطقه.

بعلاوه قرارداد آمریکا- ایران تحریمهای اقتصادی سخت و ناگوار را بر میدارد و

(۱)- اجازه میدهد که کمپانیهای نفتی آمریکا غنی ترین منابع نفتی ایران را به استثمار درآورند٬

(۲)- باعث کمتر شدن قیمت انرژی شود و

(۳)- کسری تجاری آمریکا کاهش یابد.

استراتژیستها و مشاوران صهیونیستی بعنوان یکی موانع عمده به هرگونه توافق بین آمریکا- ایران شمرده می شوند که بخوبی درمیان سیاستگذاران٬ خصوصا در قوه مجریه شامل بخش سردبیران و دبیران خزانه داری همچون معاون خزانه داری(امور تروریسم) دیوید کوهن٬ خزانه دار، جک لیو٬ نماینده تجاری آمریکا مایکل فورمن٬ «مشاور ویژه در امور خلیج فارس» دنیس راس در میان دیگران تثبیت شده اند.

مخالت کنگره آمریکا تحت کنترل صهیونیستها با توافق، یک مانع بزرگتر دیگر در نقطه مقابل است٬ که بیشتر به نمایندگی از جاه طلبی منطقه ای اسرائیل تا منافع آمریکا عمل میکند. حاکمان مگالومانیکال- مگا دیوانه( دیوانه تا سرحد بی نهایت- م) اسرائیل بدنبال برتری نظامی٬ اقتصادی و سیاسی در سرتاسر خاور میانه ( از صحرای سینا تا خلیج فارس – از نیل تا فرات- م) هستند و تا کنون با استفاده از ارتش آمریکا برای ازبین بردن و تضعیف مخالفانش بدون هیچ هزینه جانی (کشته شدن سرباز اسرائیلی) و اقتصادی- مالی موفق بوده است.

اسرائیل در تنظیم شرایط٬ که آمریکا از ایران میخواهد اجرا کند، مستقیما دست دارد. بر طبق فایننشال تایمز(۸/۱۲/۲۰۱۳ ٬ ص۴)٬ « یک تیم از مقامات ارشد اسرائیلی به رهبری یوسی کوهن٬ مشاور امنیت ملی٬ آماده رفتن به واشنگتن … برای شروع مذاکرات مشروح با دولت اوباما با استفاده از نفوذش در شکل دادن به دستور کار مذاکره است.»

وزیر امور خارجه آمریکا جان کری زیر فشار اسرائیل بیان کرد: «ما از طریق وزارت خزانه داری٬ افزایش (تحریمهای موجود) را تشدید میکنیم» ( فایننشال تایمز٬ ۱۸/۱۲/۲۰۱۳ ٬ ص ۴).

اسرائیل و نماینده بالا مقام صهیونیستی در دولت اوباما٬ دنیس راس٬ برای «گروه کاری» مشترک اسرائیلی- آمریکایی جهت بحث در مورد تشدید تحریمها علیه ایران، هر دولت یا شرکتی را که سعی بکند با ایران در زمان «توافق موقت»٬ معامله یا داد و ستد کند، مجازات می نماید٬ موضعی که از طرف دیوید کوهن و وزیر خزانه داری جک لیو تعقیب میشود (فایننشال تایمز٬ ۱۳/۱۲/۲۰۱۳ ).

اسرائیل در پشت درخواست آمریکا مبنی بر اینکه ایران باید تأسیسات آب سنگین اراک را به راکتور آب سبک تبدیل کند و سانتریفیوزهایش را با ۹۵ ٪ از ۱۹۰۰۰ به ۱۰۰۰ تقلیل دهد، قرار دارد.

بعبارت دیگر٬ اسرائیل شرایط را به مذاکره کنندگان آمریکا دیکته میکند که بطور مؤثر هر موافقت ممکن را تخریب کرده و آمریکا را به سوی یک جنگ دیگر بنفع و برای اسرائیل سوق دهد.

 با کمال تعجب٬ تندروهای اسرائیلی و نمایندگانش در دولت آمریکا یک متحد مهم و یک متحد مطمئن دارند- وزیر خارجه ایران محمد جواد ظریف٬ مذاکره کننده ارشد در ژنو٬ که ظرفیت های نظامی ایران را کم اهمیت و در مورد قابلیت های نظامی آمریکا اغراق کرد. بنظر میرسد کاملا مایل به ازبین بردن برنامه صلح آمیز هسته ای ایران است. در توجیه برای دادن امتیازات زیاد و دریافت امتیاز ناچیز٬ ظریف وزیر خارجه علنا اعلام کرد که «آمریکا میتواند سیستم دفاعی کشور(ایران) را با یک بمب ازبین ببرد»!(فایننشال تایمز٬ ۱۰/۱۲/۲۰۱۳ ٬ ص ۲).

ظریف٬ در واقع٬ ٬ بدون در نظر گرفتن هدف از قدرت نظامی ایران یا تشخیص ضعف استراتژیک آمریکا پیشاپیش٬ آماده خیانت به صنعت هسته ای ایران است.

حاکمان عربستان سعودی با بستن قرارداد با مجتمع های صنایع نظامی٬ بالغ بر ۲۰ میلیارد دلار، خرید اسلحه در سال ۲۰۱۳، روی سیاست آمریکا تأثیر میگذارند. بعلاوه٬ پادشاه عربستان اجازه ساختن پایگاه های نظامی آمریکا را در خاکش داده است و روابط نزدیک در سرمایه گذاری با وال استریت در خانه سازی را حفظ میکند. مخالفت عربستان با هرگونه مصالحه (روابط حسنه) آمریکا- ایران از ترس ریاض از نفوذ ایرانیان بر اقلیت شیعه تحت ستم و انتقاد تهران از سلطنت مطلقه ناشی میشود.

دستاوردهای مثبت٬ از نظر استراتژی نظامی آمریکا و منافع اقتصادی از موافقت با رژیم نئولیبرال ایران٬ توسط فشارهای منفی از طرف منافع سعودی و صهیونیستهای اسرائیلی خنثی – متعادل شده اند. در نتیجه٬ سیاستهای واشنگتن بین پیشنهادهای مسالمت آمیز٬ دیپلوماتیک ایران و تهدیدهای جنگ طلبانه برای ساکت کردن اسرائیل و عربستان سعودی در نوسان است. واشنگتن برای جلوگیری از کشیده شدن به یک «جنگ دیگر برای اسرائیل»٬ برای امنیت هژمونی اش در منطقه خلیج فارس و جلوگیری از یک بحران اقتصادی و سیاسی داخلی بزرگ ناامید است. دولت اوباما هنوز باید درجه بالایی از سیاستمداری لازم را برای خنثی و مهارکردن هیئت قدرتمند صهیونیستی عمیقا جاسازی شده در دولتش و در کنگره به نمایش بگذارد ٬ که منافع اسرائیل را بیش از منافع آمریکایی ها درنظر میگیرند.  

مناقشات منطقه ای: علایق کوچک و بازیگران اصلی

اوکراین- اتحادیه اروپا(EU)- تضاد با روسیه شامل منافع کوچک اقتصادیست و بیشتر برای منافع نظامی آمریکاست. آمریکا پشتیبان سیاست اتحادیه اروپا است که اوکراین را در سیستم اقتصادی و تجاری ثبت میکند. اتحادیه اروپا برنده اصلی غارت اقتصادی، نفوذ در بازار و برداشت کننده مگا بازده مالی- سود بسیار اوکراین خواهد بود. آمریکا از تماشای نقش عمده اتحادیه اروپا در تحریک ناآرامی مدنی در اوکراین راضی است. اگر و چنانچه زمانی اوکراین به اتحادیه اروپا ملحق شود٬ به یک رژیم دست نشانده دیگر که توسط بانکداران و بوروکراتها در بروکسل٬ درست همانند (اسپانیا٬ یونان٬ پرتقال٬ و ایتالیا هدایت می شوند) تبدیل میگردد. آمریکا عمدتا علاقمند است که اوکراین را بعنوان بخشی از سیاست محاصره روسیه٬ عضو ناتو(NATO) کند.

سوریه٬ مانند لیبی٬ مالی٬ جمهوری آفریقای مرکزی و مصر٬ در منافع ثانوی آمریکا قرار دارند. واشنگتن به اتحادیه اروپا٬ خصوصا فرانسه٬ انگلستان و متحدانشان٬ اجازه داده است عملیات نظامی را رهبری و مستقیما از طریق نیابتی ها( پروکسی)ها به پیش ببرند.

دولت اوباما در حال حاضر شدیدا با «خستگی مفرط از مداخله» – مخالفت گسترده مردم با جنگ مواجه است. وقتی که به اتحادیه اروپا جهت بمباران و ویران کردن طرابلس پیوست٬ از دادن نیروی زمینی خودداری نمود و لیبی را همچون یک کشور ورشکسته بدون اقتصاد مناسب٬ جامعه ای باثبات یا دولتی که کارایی داشته باشد٬ رها کرد! اینهم از «مداخله بشر دوستانه»!

بحز لابی گران سعودی و اسرائیلی٬ مداخله در سوریه حتی با مخالفت داخلی بیشتر از کنگره و مردم عادی آمریکا روبرو شده است.

اوباما بوضوح نخواست بعنوان «نیروی هوایی القاعده» دمشق را بمباران کند و آن را برای تصاحب جهادیون تسهیل کند. راه حل دیپلوماتیک و پیشنهاد روسیه را برای از بین بردن سلاحهای شیمیایی پذیرفت. به نظر میرسد که از راه حل مذاکره در ژنو پشتیبانی میکند.

جنگی دیگر٬ این بار با سوریه٬ باعث شعله ور شدن نارضایتی ها در داخل آمریکا میشود و اقتصاد را بیشتر فرسوده کرده٬ بدون اینکه نفع مثبتی برای امپریالیسم آمریکا داشته باشد. در حقیقت٬ پیروزی نظامی آمریکا بر دمشق باعث گسترش قلمرو عملیات برای القاعده در عراق و شرق مدیترانه میگردد. این افکار عمومی آمریکا بود که بر رگبار طرفداران رسانه ای هوادار اسرائیل و فشار از طرف  رؤسای ۵۲ سازمان بزرگ یهودی آمریکایی که فعالانه دولت اوباما را به «باتلاق سوریه» هل میدادند٬ غلبه کرد.

فرانسوا اولاند رئیس جمهور فرانسه چهره جدید نظامیگری امپریالیستی و مناقشات در آفریقا، از بمباران گسترده لیبی تا اشغال مالی و جمهوری آفریقای مرکزی است.

آمریکا از اینکه «نقش حمایت» از فرانسه را بازی میکند، خشنود است. هیچ برنامه استراتژیکی برای درگیری در آفریقا بحز جنگهای نیابتی اش در سومالی ندارد.

با مخالفت شدید افکار عمومی برعلیه هر گونه مداخله مستقیم نظامی٬ واشنگتن به نیابتی های نظامی برای مداخلات در کشورهای «استراتژیک» و حاشیه ای و منطقه ای روی آورده است. حتی در جاهایی که برای منافع امپریالیست اهمیت دارد٬ واشنگتن بطور فزاینده ای بر نخبگان محلی که به نمایندگی اش در درگیریها در کشورهای مختلف بعنوان مثال یمن٬ تایلند٬ هندوراس٬ ونزوئلا٬ پاکستان٬ افغانستان و مصر عمل میکنند٬ متکی است.

فرستان پهباد(هواپیمای بدون سرنشین) و اعزام تیم نیروهای ویژه در عملیات مخفیانه٬ نوع انتخاب مداخله دولت آمریکا در یمن٬ سومالی و پاکستان بوده است.

در افغانستان٬ نیروهای ویژه با ارتش آمریکا٬ سربازان ناتو و نیابتی های نظامی دست نشانده٬ همچنین پهباد ها تلفیق شده اند.

در هندوراس٬ کودتای نظامی حمایت شده توسط آمریکا٬ که با جوخه های مرگ و کشتن بیش از ۲۰۰ مخالف فعال در طول دوسال زمان تدارک ایجاد شده بود با تقلب انتخاباتی٬ «قدرت» توسط یک رژیم دست نشانده تصاحب شد.

در ونزوئلا٬ آمریکا همچنان به تأمین بودجه مالی احزاب مخالف که به حمایت از خشونت اوباشان خیابان٬ خرابکاری در خدمات عمومی مانند برق حمایت میکند٬ در همان حال با تکیه بر نخبگان سرمایه دار به احتکار کالاهای اساسی و افزایش قیمتها ادامه میدهد. تاکنون٬ تلاشها برای تضعیف دولت ونزوئلا با شکست روبرو شده است.

نتیجه گیری

سازندگان امپراتوری آمریکا به اشکال متنوع  وسیعتری از مداخلات در مقایسه به سلفشان در دوره رئیس جمهوری جورج بوش(پسر) متکی شده اند. آنها کمتر تمایل دارند که عملیات زمینی در مقیاس بزرگ براه بیاندازند و بیشتر مایلند به دست نشاندگان نخبه روی آورند. آنها حساسیت بیشتری در الویت دادن به کشورهای مورد هدف برای مداخله مستقیم  نشان داده اند.

واشنگتن بیشتر بر روی متحدان امپریالیستی اروپایی خود٬ بویژه فرانسه٬ در بدست گرفتن رهبری در آقریقا تکیه میکند، بدون اینکه از منافع اصلیش در حفظ مصر که شدیدا تحت کنترل آمریکا- اسرائیل است، صرفنظر کند.

یک تغییر اولویت بطرف شرق دور٬ خصوصا کشورهای هممرز چین٬ مثل ژاپن و کره جنوبی٬ بعنوان بخشی از استراتژی طولانی مدت آمریکا برای محاصره و محدود کردن توسعه اقتصادی چین است. طرح آمریکایی «محور آسیا»٬ در دولت اوباما٬ متناوبا با مذاکرات اقتصادی و محاصره نظامی فزاینده مشخص میشود.

کنترل خلیج فارس و تضعیف ایران همچنان در صدر جدول معماران امپراتوری آمریکاست٬ اما حمله و اشغال پرهزینه و مصیبت بار عراق تحت ریاست جمهوری جرج بوش(پسر) و پیامدهای داخلی نامطلوبش٬ باعث شده است که واشنگتن کمتر به مقابله نظامی با تهران و بیشتر بر تحریمات اقتصادی٬ محاصره نظامی و اکنون مذاکرات دیپلوماتیک برای اخذ تضمین همکاری از دولت جدید روحانی تکیه کند.

ضعف استراتژیک مدیریت در سیاست ساختن امپراتوری آمریکا در فقدان حمایت داخلی است. مبارزه برای کار با پرداخت بهتر و کاهش استانداردهای زندگی و حفاظت بیشتر از خدمات اجتماعی و معیشت افزایش یافته است.

دومین ضعف استراتژیک در عدم صلاحیت آمریکا برای ایجاد یک اقتصاد «حوزه رونق- مشترک» است٬ که بتواند متحدان در آسیا و آمریکای لاتین را در برگیرد.

باصطلاح «محور آسیا» بیش از حد و آشکارا به قدرت نظامی (عمدتا نیروی دریایی) متکی است٬ که در زمان «درگیریهای ارضی» با چین عمل میکند٬ اما پیوندهای پایدار٬ ساختاری با نخبگان مولد محلی٬ که برای تجارت به چین متکی هستند، ایجاد نمیکند.

در پایان جدی ترین مانع برای تطبیق مؤثر سیاست خارجی آمریکا با واقعیات کنونی نفوذ مرتبط با اسرائیل٬ هیئت قدرتمند صهیونیستی جاسازی شده در کنگره آمریکا٬ دولت و رسانه های جمعی است.

صهیونیستها ذاتا متعهد به هل دادن آمریکا بسوی جنگهای بیشتری بنفبع اسرائیل هستند. با این وجود تغییر جهت به مذاکره با ایران٬ امتناع از بمباران سوریه و بی رغبتی به مداخله در اوکراین همه نشان دهنده آنست که واشنگتن تمایل کمتری برای راه اندازی مداخله نظامی در مقیاس بزرگ دارد و قدرت امپراتوری در مقابل فشار افکار عمومی انعطاف بیشتری نشان میدهد.

جیمز پتراس استاد بازنشسته جامعه شناسی ( بازنشستگان ) بارتل در دانشگاه بینگهامتون٬ نیورک و استادیار دانشگاه سنت مری٬ هالیفکس٬ نوا اسکوشیا٬ در کانادا است که مقالات زیادی در مورد مسائل سیاسی خاورمیانه و آمریکای لاتین منتشر کرده است.

 

برگرفته از:

ماندلا به ابدیت پیوست٬ ولی آپارتائید زنده و سالم در استرالیاست: جان پیلجر٬ برگردان: آمادور نویدی


ماندلا به ابدیت پیوست٬ ولی آپارتائید زنده و سالم در استرالیاست

john pilger,ozzie

جان پیلجر

برگردان: آمادور نویدی

در آخرین سالهای ٬۱۹۶۰ از طریق هیوکادلیپ (Hugh Cudlipp)٬ سردبیر روزنامه (Daily Mirror) آینه روز لندن مسئولیت غیرمعمولی بمن داده شد. من به میهنم٬ استرالیا برگشتم و «تا آنچه را که درپشت چهره آفتابی دارد کشف کنم».

آینه روز یک کمپین مبارزاتی خستگی ناپذیری را برعلیه آپارتائید درآفریقای جنوبی داشت ٬ جایی که من از پشت «چهره آفتابی» گزارش کرده ام. به عنوان یک استرالیایی٬ در این سنگر سفید پوستان نژادپرست از من استقبال شد. مردم میگویند «ما شما استرالیایی ها را تحسین میکنیم»٬ «شما میدانید چگونه با سیاه پوستان خود رفتار نمایید».

البته به من توهین شد٬ اما میدانستم که فقط اقیانوس هند نگرش نژادی دو کشور استعماری را ازهم جدا میکند. چیزی را که من از آن آگاهی نداشتم این بود که چگونه شباهت اینچنین باعث درد و عذابی در میان مردم اصلی- بومی دو کشور میشود.

ضمن بزرگ شدن٬ کتابهای درسی مدرسه ام روشن ساخته بود٬ بقول یک تاریخ شناس:«ما متمدنیم٬ و آنها نیستند».

بخاطر می آورم که چگونه به چند بازیکن بومی باستعداد رگبی لیگ(بازی با فوتبال بیضی- استرالیایی) اجازه بازی و درخشان شدن داده بودند البته تا زمانی که هرگز از مردمشان(اب اوریجینال – بومی بودنشان) حرفی نزنند.

ادی گیلبرت(Eddie Gilbert)٬ کیریکت باز مشهور اب اوریجینال٬ مردی که دان برادمن- بهترین و سالخورده ترین بازیکن کریکت استرالیایی(Don Bradman) را با یک توپ کریکت از زمین مسابقه خارج ساخت٬ هرگزاجازه برای بازی کردن نیافت. این غیرمعمولی نبود.

در سال ۱۹۶۹ ٬ با هواپیما بسوی آلیس اسپرینگ)  (Alice springدر قلب سرخ استرالیا پرواز کردم و چارلی پرکینز(Charlie Perkins) را ملاقات کردم. در آن زمان هنوز همه جمعیت بومیان استرالیایی شمارده نمیشدند – برخلاف گوسفندان- چارلی فقط دومین بومی استرالیایی بود که مدرک دانشگاهی گرفت. او با استفاده از تخیلش «سواران آزادی» شهرهای دور افتاده نیوساوت ولز( New South Wales) را  که از نظرتبعیض نژادی جدا شده بودند هدایت کرد. او این ایده را از سواران آزادی که به ژرفای جنوب آمریکا رفته بودند یاد گرفت.

ما یک فورد قدیمی کرایه کردیم٬ هایتی( Hetti) مادر چارلی یکی از بزرگان مردم اراندا(Aranda)٬ را سوار کردیم٬  و به آنجایی رفتیم که چارلی آنرا به «جهنم» تشبیه میکند. اینجا جی کریک(Jay Creek)٬ یک « حفاظ بومی» بود٬ جایی که صدها مردم بومی در شرایطی احاطه شده بودند که من آنها را در آفریقا و هند دیده بودم. یک شیر آب قهوه ای در حال چکیدن در خارج٬ هیچ بهداشتی وجود نداشت٬ غذا٬ یا «جیره غذایی»٬ شامل شکر و نشاسته بود. کودکان پاهایی نازک چوب مانند و شکم شل سوء تغذیه شده داشتند.

چیزی که مرا متوجه ساخت تعداد مادران و مادربزرگانی بود که عزاداری میکردند- بی نتیجه از به سرقت رفتن کودکانشان توسط پلیس و مقامات «اداره رفاه» که٬ برای سالها٬ نوزادان با پوست روشنتر را می ربودند. سیاست جهت «ادغام» بود. امروز٬ فقط نام و منطق عوض شده است. سرانجام پسران در مزارعی که توسط سفید پوستان اداره میشود و دختران بعنوان خدمتکار- کنیز در خانه های طبقه متوسط کار میکنند. این یک برده داری اعلام نشده بود. آنها بعنوان نسل به سرقت رفته مشهور بودند. هاتی پرکینز با غرور میگوید:«چارلی کوچک را به کمر می بستم٬ و وقتی که صدای سم ها و شیهه اسبهای پلیس را می شنیدم٬ قایم میشدم وآنها نتوانستند او(چارلی) را بگیرند».

در سال ۲۰۰۸ ٬ کوین راد نخست وزیر برای این جنایت علیه بشریت عذرخواهی نمود و ریش سفیدان مردم بومی سپاسگزار بودند٬ آنها اعتقاد داشتند که اولین مردم استرالیا- قدیمی و پایدارترین نسل انسان بر روی زمین- در نهایت ممکن است عدالت را که برای ۲۲۰ سال نفی شده برسمیت بشناسند.

چیزی که تعداد کمی از آنها شنیدند یادداشت الحاقی عذرخواهی کوین راد بود. او گفت:« میخواهم بی پرده- رک در این مورد  سخن بگویم٬ هیچ غرامتی پرداخت نمیشود». ۱۰۰۰۰۰ نفر که به اشتباه دچار زخم های عمیق و ستم های نژادپرستی – محصول یک شکل از جنبش نژادی با حلقه ای از فاشیسم شده اند – اگرچه جای تعجب نیست که دولت برای به عادی بازگردان زندگی تکان دهنده هیچ کمک مادی نمی کند. همه دولتهای در کانبرا(پایتخت استرالیا و در اینجا منظور پارلمان است- م)٬ محافظه کار یا کارگر٬ بطور ضمنی اشاره کرده اند که مسئول فقر و بدبختی اولین استرالیایی ها(بومیان) خودشانند.

مردم بومی بندرت سه درصد کل جمعیت استرالیا را تشکیل میدهند وقتی که دولت کارگر در سالهای ۱۹۸۰ قول «استرداد کامل» و حق زمین را داد٬ لابی معدن داران قدرتمند حملاتش را با خرج میلیون ها٬ کمپینی تحت شعار «سیاهان سواحل دریا و باربی ها را از دستتان میگیرند» شروع کرد. با توجه به اینکه یک دروغ ساختگی و مسخره بود٬ دولت تسلیم شد.

امروز٬ دوباره کودکان بومی از خانواده هایشان ربوده میشوند. از کلمات بوروکراسی- اداری «برداشتن – خارج کردن» برای «حفاظت از کودکان» استفاده میگردد. تا ماه ژولای ۲۰۱۲ ٬ تعداد ۱۳۲۹۹ کودک بومی در مؤسسات یا به خانواده سفید وجود داشت. امروز٬ سرقت این کودکان از قرن گذشته بیشتر از هر زمانی است. من با تعداد زیادی متخصص در امور کودکان مصاحبه کرده ام که اینرا بعنوان نسل دوم کودکان به سرقت رفته میدانند. الگا هاونن(Olga Havnen)٬ نویسنده گزارش برای دولت قلمرو شمالی استرالیا٬ بمن گفت:«بسیاری از کودکان هرگز دوباره مادرها و جوامع خود را نمی بینند». «در قلمرو شمالی استرالیا٬ ۸۰ میلیون دلار برای نظارت و بردن بچه ها٬ و کمتر از ۵۰۰ هزار دلار برای کمک به خانواده های فقیر هزینه شده است. به خانواده ها هیچگونه هشدار و یا اطلاعی از این که بچه هایشان را کجا برده اند داده نمیشود. دلیل داده شده از بی توجهی است- که به معنی فقر است. این باعث ازبین رفتن فرهنگ بومی است و این نژادپرستی نام دارد. اگرآپارتائید آفریقای جنوبی اینرا انجام داده بود٬ باعث شورش- داد و بیداد میشد».

در شهر ویلکاننیا(Wilcannia)٬ در ایالت نیو ساوت ولز(New South Wales)٬ حداکثر سن یک انسان بومی ۳۷ سال است- کمتر از جمهوری آفریقای مرکزی٬ شاید فقیرترین کشور روی زمین٬ که هم اکنون در جنگ داخلی بسر میبرد. تمایز دیگر ویلکاننیا اینست که دولت کوبا یک برنامه سواد آموزی را در اینجا اداره میکند٬ به کودکان جوان بومی استرالیا خواندن و نوشتن یاد میدهد. برای همین است که کوبایی ها مشهورند- در فقیرترین کشورهای جهان. استرالیا یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان است.

۲۸ سال پیش با شرایط مشابه یک فیلم برداری کردم که اولین فیلمم درباره بومیان٬ راز کشور استرالیا است. آن موقع با وینس فورریستر(Vince Forrester)٬ یکی از ریش سفیدان بومی استرالیایی مصاحبه کردم٬ که در فیلم جدیدم٬ آرمانشهر- مدینه فاضله شرکت دارد. او مرا به یک خانه در موتیتجولو(Mutitjulu) جایی که ۳۲ نفر زندگی میکردند٬ راهنمایی کرد. اغلب کودکان٬ از مرض میدیا اوتیتیس(otitis media)٬ یک بیماری کاملا قابل پیشگیری عفونی که باعث اختلال در شنوایی و سخن گفتن میشود رنج میبرند. او گفت:« ۷۰درصد کودکان این خانه تا حدودی کر هستند». او بطرف دوربین رو کرد و اظهار داشت :«استرالیایی ها٬ این آن چیزیست که ما آن را سوءاستفاده – نقض حقوق بشر می نامیم ».

اکثر استرالیایی ها بندرت با کثیف ترین رمز مخفی کشور خود مواجه هستند. در سال ۲۰۰۹ ٬ پروفسور جیمز آنایا ( Professor James Anaya)٬ گزارشگر محترم سازمان ملل شاهد شرایطی مشابه بود و «مداخله» دولت را سیاستهای نژادپرستانه ذکر کرد.

آنزمان وزیر بهداشت بومیان٬ تونی ابوت بود که حالا نخست وزیر استرالیا شده است٬ به آنایا گفت:«برو دنبال کارت» و «به تیپ قربانیان قدیمی گوش نکن».

در استرالیای غربی٬ مواد معدنی از سرزمین بومیان حفر میشود و برای سود بیش از یکمیلیون دلار در یک هفته به چین حمل میشود. در این٬ ثروتمندترین٬ دولت «پر رونق»٬ زندانها مملو از مردم بومی٬ شامل نوجوانانی است که مادرانشان در جلوی دربهای زندان می ایستند٬ برای آزادی فرزندانشان التماس میکنند. در اینجا زندانی کردن استرالیایی های سیاه پوست هشت برابر سیاهان آفریقای جنوبی در طول دهه آخر آپارتائید است.

هنگامی که نلسون ماندلا در این هفته بخاک سپرده شد٬ مبارزه اش علیه آپارتائید بموقع در استرالیا برگزار شد٬ اگرچه فاقد طنز است. آپارتائید از طریق یک کمپین بزرگ جهانی شکست خورد که رژیم آفریقای جنوبی هرگز بهبود نیافت. رسوایی مشابه به ندرت نقش خودش را در استرالیا می بیند٬ خصوصا برای اینکه جمعیت بومیان استرالیا خیلی کوچک است و دولتهای استرالیا در تقسیم کردن و همکاری یک رهبری متفاوت با اشارات و وعده های پوچ موفق بوده اند. که ممکن است تغییر پیدا کند . اما مقاومت دوباره٬ در قلب بومیان٬ خصوصا در میان جوانان در حال رشد است. برخلاف آمریکا٬ کانادا و زلاند نو٬ که با اولین مردمشان(بومیانشان) قرارداد بسته اند٬ استرالیا اغلب اشاراتی در لوایح قانونی پیچیده ارائه داده است. بهرحال٬ در قرن ۲۱ جهان خارج نظاره گر است. شبح ماندلا ی آفریقای جنوبی یک هشدار است.

این مقاله برای اولین بار در لندن در آینه روز منتشر شد. مستند جان پیلجر٬ مدینه فاضله(آرمانشهر)٬ در ۱۹ دسامبر در تلویزیون آی تی وی در بریتانیا ساعت ۱۰:۳۵ نمایش داده شد. در ژانویه در استرالیا به صحنه سینماها میرود. برای اطلاعات بیشتر: اینجا را www.utopiajohnpilger.co.uk ببینید.

برگرفته از:

۱۳۹۲ آذر ۲۷, چهارشنبه

قسمت یازدهم : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 "آتش مرگبار سلاح های سنگین "



همانطور که در قسمت های قبلی گفتم از 28 ماه خدمت سربازی من حدود 2 سال در دسته مخابرات پاسگاه فرماندهی گردان 185 از لشگر 16 زرهی قزوین بودم . دسته مخابرات دارای 2 سنگر بود که یک سنگر فقط مربوط به پست نگهبانی ما و ارتباط با خط و ارتباط با فرمانده لشگر بود و سنگر دیگر که بزرگتر بود مخصوص استراحت و خواب بود . یک شب در سنگر استراحت مربوط به مخابرات پاسگاه خوابیده بودم که یکی از سربازها داشت مرا تکان می داد تا بیدار شوم وقتی بیدار شدم گفت مگر نمی بینی تمامی منطقه زیر آتش سنگین توپخانه و خمپاره و تمامی سلاح های سنگین عراق قرار دارد و فرمانده دستور داده است که همه لباس بپوشند و با تجهیزات کامل باشند چراکه احتمال عملیات عراق وجود دارد.

من واقعا در طول زندگی ام دوبار خوابم بسیار سنگین بود که یکی قبل از سربازی بود که در شهر ما زلزله آمده بود و من خواب بودم که خانواده مرا بیدار کردند و گفتند مگر متوجه زلزله نیستی که دیدم زمین لرزه دارد همه جا را تکان می دهد و ما همگی به حیات خانه رفتیم و چون در آن سالها چند بار زلزله آمده بود برای همین شب که زلزله می آمد به حیاط خانه پناه می بردیم و از شیشه ها نیز فاصله می گرفتیم تا زمین لرزه تمام شود.
آن شب هم در جبهه نیز وقتی بیدار شدم دیدم از شدت حمله سنگین عراق مانند زلزله همه جا به لرزه درآمده است اما آن شب نیز خبری از حمله عراق نشد.

یک شب دیگر هم از خط با پاسگاه تماس گرفتند و گفتند صدای جابجائی مقدار زیادی تانک عراق می آید و صدای تانکها سکوت شب را شکسته است و دشمن یا در حال جابجایی است یا اینکه نیروی زرهی و مکانیزه عراق به منطقه اعزام شده اند برای عملیات که ما آن شب نیز آماده باش شدیم ولی حمله ای صورت نگرفت که ما نیز احتمال دادیم که عراق یا نیروهایش جابجا شده اند یا اینکه برای عملیات در یکی از نقاط جبهه خود را آماده می کنند و به سمت نقطه ای از خط جبهه در حال اعزام هستند و یا اینکه این جابجایی صرفا جهت ایجاد دلهره و ترس در نیروهای ما را داشته اند و یا اینکه با توجه به اینکه گردان 40 سراب و تیپ 3 لشگر 16 زرهی خود را برای عملیات آماده می کردند و در پشت سرما در منطقه ابوغریب بسر می بردند احتمالا خط خودشان را با تانکهای جدید تقویت می کردند چراکه وقتی به شهر اندیمشک و دزفول می رفتیم همه مردم شهر می دانستند که ارتش ایران در خطی که ما بودیم قصد عملیات دارد و وقتی مردم شهر می دانستند قطعا ارتش عراق نیز از وجود این نیروهای عملیاتی در منطقه ما خبر داشته است که البته عملیاتی نیز از طرف ارتش ایران صورت نگرفت


خاطرات ادامه دارد ..........


قسمت اول : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67-65 "ما مرده گان زنده"


قسمت دوم : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67-65 "پادگان آموزشی05 کرمان" 



قسمت سوم : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 " سخنی با وارطان که دیگر سخن نگفت"



 قسمت چهارم: خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 "این سرزمین ماتم زده , هر گوشه اش اشک و خون است"



قسمت پنجم: خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 "پدر در کرخه و من در فکه" 



قسمت ششم : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 " گشت شناسائی در خط فکه " 


قسمت هفتم : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 " فکه شمالی , شیار «بجلیه» " 

 

قسمت هشتم : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 "حمله سنگین توپخانه به پاسگاه فرماندهی "

 

قسمت نهم : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 " خاطرات رودخانه دویرج"

 

قسمت دهم : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 "تلفات سنگین در دسته خمپاره "

پاینوشت : 


پیج فیسبوکی بازماندگان شهدا ,جانبازان ,آزادگان و رزمندگان 8 سال جنگ خانمان سوز

۱۳۹۲ آذر ۲۴, یکشنبه

قسمت دهم : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 "تلفات سنگین در دسته خمپاره "





در فکه شمالی "شیاربجلیه" پاسگاه فرماندهی گردان 185 ما قرار داشت که علاوه بر شیفت ما در سنگر مخابرات که با دسته ها , گروهان ها ی گردان و فرمانده لشگر توسط بی سیم و تلفن در ارتباط بودیم علاوه بر آن می بایست نگهبانی اطراف پاسگاه را نیز در شب انجام می دادیم. فاصله پاسگاه ما با خط به اندازه ای بود که زیر تیررس خمپاره 120, توپخانه و اسلحه های تک تیرانداز دوربرد روسی ارتش عراق بودیم .گلوله ها ی توپ دشمن وقتی شلیک می کرد چون سرعت نور بیشتر از صوت است ابتدا نور آنها دیده می شد و از زمانی که نور آتش توپخانه دیده می شد تا زمان اصابت آن و شنیدن صدای انفجار گلوله توپ می شماردیم که چند ثانیه طول می کشد و مسافت آن را نیز بتوانیم تخمین بزنیم و اینکه گلوله توپ ها سهم ما است یا سهم قسمت های دیگر جبهه است.
دسته خمپاره هر گردانی همیشه زیر ضرب خمپاره های دشمن و گلوله های توپ قرار می گرفت.برای دسته خمپاره 81 ما 2 حادثه یکسان اما با تلفاتی بسیار متفاوت رخ داد.
یکبار سربازهای دسته خمپاره را جمع کرده بودند در فضای باز و افسر دسته خمپاره به آنها آموزش می داد که یکی از سربازها  فانوسقه دور کمر خود را فراموش کرده بود و زمانی که از جمع جدا می شود تا فانوسقه خود را بیاورد یک خمپاره درست در بین سربازها اصابت کرد و اگر درست یادم باشد متاسفانه همه 13 نفر آنها کشته شدند بجز آن یک سرباز و در یک حادثه مشابه دیگر چند ماه بعد یکی از سربازها زمانی که از دسته جدا می شود تا وسیله ای را بیاورد مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و کشته شد.
 همانطور که در قسمت هشتم خاطرات توضیح دادم پس از آنکه از فکه جنوبی به فکه شمالی "شیاربجلیه" آمدیم و از آنجائیکه پاسگاه و دسته خمپاره در بین تپه ها ایجاد شده بود و تازه به منطقه بجلیه آمده بودیم و عراقی ها  از محل پاسگاه فرماندهی و دسته خمپاره ما اطلاعی نداشتند با یک تاکتیک هوشمندانه محل پاسگاه و دسته خمپاره ما را شناسائی کردند و با توپخانه و خمپاره  ما را زیر آتش سنگین گرفتند و پس از آن امنیت نسبی پاسگاه از بین رفت و یکبار هم که معاون فرمانده گردان ,جناب سروان مثل همیشه مشغول بازی والیبال بود ناگهان زمین بازی زیر آتش سنگین توپخانه عراق قرار گرفت و همه سربازها به سرعت فرار کردند و به سنگرها رفتند و جناب سروان با خونسردی و آرام به سمت سنگرش حرکت کرد و خونسردی و آرامش سروان و تجربه جنگ ایشان به سربازها اطمینان و آرامش می داد چراکه جناب سروان برعکس جناب سرگرد بسیار شجاع و نترس بود و از اول جنگ در جبهه حضور داشت و چند عملیاتی که گردان 185 مورد حمله عراقی ها قرار گرفته بود همیشه شانس سروان زمانی بوده است که فرماندهی گردان با سروان بود و سرگرد در مرخصی بوده است.

خاطرات ادامه دارد ..........

قسمت اول : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67-65 "ما مرده گان زنده"


قسمت دوم : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67-65 "پادگان آموزشی05 کرمان" 



قسمت سوم : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 " سخنی با وارطان که دیگر سخن نگفت"



 قسمت چهارم: خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 "این سرزمین ماتم زده , هر گوشه اش اشک و خون است"



قسمت پنجم: خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 "پدر در کرخه و من در فکه" 



قسمت ششم : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 " گشت شناسائی در خط فکه " 


قسمت هفتم : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 " فکه شمالی , شیار «بجلیه» " 

 

قسمت هشتم : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 "حمله سنگین توپخانه به پاسگاه فرماندهی "

 

قسمت نهم : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 " خاطرات رودخانه دویرج"

 

پاینوشت : 

پیج فیسبوکی بازماندگان شهدا ,جانبازان ,آزادگان و رزمندگان 8 سال جنگ خانمان سوز

۱۳۹۲ آذر ۲۳, شنبه

پیشنهاد لینک ندادن به سایت های برادران قاچاقچی سپاه پاسداران



متاسفانه مدتی است که بخشی از کاربران حساسیت خود را نسبت به عدم ارسال لینک از سایت های وابسته به مراکزاطلاعاتی و امنیتی را از دست داده اند و از طرفی دیگرچند کاربر ارتش سایبری بی سر و صدا مشغول ارسال دروغ های مکرر چنین سایت هایی  هستند.همانطور که مهدی خزعلی در باره چنین سایت هایی از جمله در مورد سایت تسنیم نیوز می گوید " تسنیم نیوز مال سیستم امنیتی معاونت فرهنگی سپاه پاسداران  است . یکی از مسئولین امنیتی زمانی که مسئول بود به او گفته بودند بیا تا روزنامه منتشر کنیم و او گفته بود روزنامه برای چی بزنیم , روزنامه کار مطبوعاتی چی ها است و نه سیستم امنیتی ولی با صراحت به او گفته بودند که ما باید بتوانیم دروغ منتشر کنیم در جامعه که او نمی پذیرد و می گوید من برای دروغ منتشر کردن روزنامه نمی زنم و الان هم تسنیم نیوز ساعتی دروغ تزریق می کند در سیستم خبری ما"

ضمنا می توان بخش مهم خبر را در وبلاگ گذاشت و چند خطی تحلیل و نظر به آن اضافه کرد و سپس  لینک کرد و از فرستادن لینک مستقیم پرهیز کنیم.
ضمنا رفتن به چنین سایتهایی خطرناک هم هست و از طرفی دیگر با لینک دادن مخاطب آنها را افزایش می دهیم.


"از جمله «سایت ها و خبرگزاری های مادر» که فعالیت رسانه ای سپاه پاسداران و بسیج در اینترنت را بر عهده دارند :

1- خبرگزاری فارس ؛ وابسته به سپاه پاسداران
2-  بصیرت ؛ وابسته به معاونت سیاسی سپاه پاسداران
3- سپاه نیوز؛ وابسته به مرکز اطلاعات و نشرالکترونیک اداره روابط عمومی وانتشارات سپاه

4- ندای انقلاب؛ وابسته معاونت سیاسی سپاه پاسداران
5- فرهنگ انقلاب اسلامی؛ وابسته به معاونت فرهنگی و اجتماعی سپاه پاسداران
 6-   فاطرنیوز ؛ وابسته به معاونت فرهنگی و اجتماعی سپاه پاسداران
7-  مشرق نیوز ؛ وابسته به سازمان اطلاعات سپاه پاسداران
8- بولتن نیوز ؛ وابسته به سازمان اطلاعات سپاه پاسداران
9-  دیده بان ؛ وابسته به سازمان اطلاعات سپاه پاسداران
10- جوان آنلاین؛ وابسته به سازمان اطلاعات سپاه پاسداران  
11- عماریون ؛ وابسته به سازمان اطلاعات سپاه
12- بسیج پرس ؛ وابسته به فرماندهی کل سازمان بسیج
 13- خبر دانشجو؛ وابسته به سازمان بسیج دانشجویی
14- تسنیم ؛ وابسته به سازمان اطلاعات سپاه پاسداران و نزدیک به سپاه قدس-شاخه برون مرزی سپاه پاسداران


 سپاه پاسداران همچنین اقدام به تاسیس مجموعه های رسانه ای کرده است که هر یک چندین سایت و خبرگزاری را اداره می کنند.
برای نمونه «مجتمع رسانه ای اطلس» یکی از مجموعه هایی است که خود به تنهایی مجموعه از سایت های اقماری شامل

 15- «برهان»،16- «نسیم آنلاین»،17- «مجلس نهم»، 18- «افسران جوان جنگ نرم»،19-  «اشراف»،20- «موج قانون»،21- «به دخت»،22- «دیدار مدیا»،23- «ایران هسته ای»،24- « سفیر»
را راه اندازی کرده است."
البته 25- "باشگاه خبرنگاران جوان" متعلق به نهاد های امنیتی و صدا و سیما را نیز باید به این لیست اضافه کرد به اضافه دیگر سایتهای مشابه

۱۳۹۲ آذر ۱۹, سه‌شنبه

خبر شوم هر اعدام


خبر شوم هر اعدام         چو پتکی بر سرم, بر پیکرم, ز دست ِ استبداد
خبر شوم هر اعدام          ویران می کند, ویران , ز دست ِ استبداد
خبر شوم هر اعدام          قهقه جلاد شوم ,سرسپرده ,نوکر  ِ استبداد
خبر شوم هر اعدام         قهقه, قاضی القضات , مفسد ِ استبداد
خبر شوم هر اعدام         بانگ ِ نفرت, برخدایتان , دکانداران ِ دین ِ استبداد
خبر شوم هر اعدام        آه و ناله مادران , ز دست ِ , دینداران ِ روحانی ِ استبداد
خبر شوم هر اعدام         گر فاجعه ای ست , جنایتی نیز, نفرین بر استبداد
خبر شوم هر اعدام        درهر کوی و برزن ,بر مناره, دستان ِ خونین ِ استبداد
خبر شوم هر اعدام       تروری ست, جنایتی ست ,جنایت ِ مقدس ِ استبداد  
خبر شوم هر اعدام      ننگی ست, ننگی جاودانه, بر پیکر ِتاریخ ِ استبداد
خبر شوم هر اعدام      ضربه ای است, بر بدن ,بر پیکر ِ متعفن ِ استبداد
خبر شوم هر اعدام      ندایی است, فریادی است, بر سر ِ خدایگان ِ استبداد

۱۳۹۲ آذر ۱۶, شنبه

بقاء دلار پشت تنش بین آمریکا و چین: فینین کانینگهام٬ برگردان: آمادور نویدی

بقاء دلار پشت تنش بین آمریکا و چین

Finian Cunningham-big 

نوشته: فینین کانینگهام

برگردان: آمادور نویدی

   تشدید تنش های نظامی بین واشنگتن و پکن در شرق دریای چین بر روی اظهار سطحی یک جانبه چین از دفاع منطقه هوایی است. ولی دلیل اصلی برای عصبانیت واشنگتن از اعلام اخیر چین مبنی بر برنامه ریزی برای کم کردن دارایی هایش از دلار آمریکاست.

این حرکت برای رها ساختن مقدار ۳/۵ تریلیون دلار آمریکایی ذخیره همراه با افزایش تجارت جهانی چین در نفت بر اساس پول ملی یک تهدید کشنده به دلارهای نفتی آمریکا و کل اقتصاد آمریکاست.

   این تهدید به موجودیت آمریکا- که در حال حاضر در ورشکستگی٬ بدهی زیاد و بحران های اجتماعی- شرح میدهد که چرا واشنگتن با چنین تجاوزی به راه اندازی شناسایی منطقه دفاع هوایی(ADIZ)چین  که هفته گذشته حدود ۴۰۰ مایل  از سواحلش را در شرق دریای چین گسترش داده٬ پاسخ داده است.

   پکن گفت منطقه برای پایان دادن به مزاحمت مانورهای نظامی هواپیماهای جاسوسی آمریکا بر حریم هوایی اش است. آمریکا بیش از یک دهه بدون دادن کوچکترین اطلاعی بر روی حریم هوایی چین پروازهای نظامی داشته است.

   در آوریل ۲۰۰۱ ٬ یک خلبان جت جنگی چینی وقتی که هواپیمایش با هواپیمای جاسوسی آمریکا تصادم کرد کشته شد. خدمه آمریکایی جان سالم بدر برد٬ ولی این حادثه باعث تشنج دیپلوماتیک شد٬ پکن گفت که این نشان داد که واشنگتن بطور سیستماتیک و غیرقانونی حق حاکمیت چین را نقض میکند.

   چند روز پس از اعلام هفته گذشته چین مبنی بر شناسایی منطقه دفاع هوایی(ADIZ) جدید٬ آمریکا دو عدد بمب افکن۵۲ (ب ۵۲) را در حریم هوایی چین بدون اطلاع مسیر پرواز که مورد نیاز پکن است فرستاد.

   ژاپن و کره جنوبی متحدان آمریکا نیز هواپیماهای نظامی در مخالفت با چین به منطقه ارسال کردند. واشنگتن اعلام مالکیت چین بر منطقه را رد کرد و اظهار داشت که در حریم هوایی بین المللی بوده است.

   دومین ادعای چین مبنی بر نفوذ در حریم هوایی اش شامل هواپیماهای جاسوسی آمریکا و حدود ۱۰ جت جنگنده اف ۱۵(فانتوم ۱۵) آمریکایی – ژاپنی است. در آنزمان٬ پکن با قدرت بیشتر و با استفاده از هواپیماهای اس یو-۳۰( SU-30) و ج-۱۰( J-10)٬ هواپیماهای متجاوز خارجی را  تعقیب و از حریم هوایی اش خارج کرد.

   بسیاری ار تحلیلگران آخرین تشنجات را به عنوان بخشی از مناقشه جاری میان چین و ژاپن بر سر جزایر شناخته شده٬ بترتیب٬ به نام چینی دیایو(Diaoyu) و نام ژاپنی سنکاکو(Senkaku)٬ در شرق دریای چین می بینند. هر دو کشور بر جزایر ادعای مالکیت دارند. جزایر خالی از سکنه هستند اما اطراف دریا برای ماهیگیری غنی است و باور میشود که کف دریا حاوی ذخایز عظیم نفت و گاز است.

   به نظر میرسد که چین با ادعا کردن بر آسمان جزایر٬ به حقوق ارضی اش بر جزایر مورد مشاجره افزوده است.

   این هفته چاک هگیل وزیر دفاع آمریکا در یک هشدار تحریک آمیز به پکن٬ تصریح کرد که دهه ها – پیمان نظامی آمریکا- ژاپن هرگونه تخلف از سوی چین ادعای ژاپن را بر جزایر دیایو/ سنکاکو می پوشاند.

    توجیه موضع واشنگتن و ژاپن در این امر دشوار است. این جزایر خیلی به سرزمین اصلی چین(۲۵۰ میل) در مقایسه با ژاپن(۶۰۰ میل) نزدیکند. چین مدعی است که این جزایر بخشی از قلمروش برای قرن ها بوده است تا این که ژاپن در سال ۱۸۹۵ در زمان کشورگشایی امپریالیستی آنها را ضمیمه کرد٬ که سرانجام به اشغال همه جانبه و جنگ تجاوزگرانه ای بر چین منجر شد.

   همچنین٬ پکن اشاره میکند٬ آمریکا و ژاپن متحد پس از جنگش هردو مناطق دفاع هوایی خودشان را اعلام کرده اند. در حقیقت این غیرقابل تصور است که هواپیماهای جاسوسی و بمب افکن های  چینی بتوانند اعلام نشده سواحل غربی آمریکا را مورد تجاوز قرار دهند بدون این که پنتاگون خشمگینانه دستور مقابله به مثل ندهد.

   اضافه براین٬ نقشه ها نشان میدهد که گسترش حمایت منطقه دفاع هوایی آمریکا از قلمرو جنوبی ژاپن فراتر از هرگونه حد نیمه راه معقول و منطقی بین چین و ژاپن است. این حمایت خودسرانه آمریکا تحمیل بر حاکمیت ارضی چین همچون یک قرارداد گستاخانه دیده میشود٬ که توسط واشنگتن برای دهه ها راه اندازی و نگهداری میشود.

   آمریکا و رسانه های خبری تحت کنترلش پکن را نامعقولانه نشان میدهند  که منطقه دفاع هوایی جدید چین « قدرت نمایی و تنش زدایی» اعلام کرده است. و واشنگتن ادعا میکند که بزرگورانه از متحدان ژاپنی و کره ایش در مقابل توسعه طلبی چین دفاع میکند.

   بهرحال٬ این به پس زمینه حرکت چین در حذف دلار آمریکاست که به احتمال زیاد دلیل واقعی برای نظامیگری واشنگتن نسبت به پکن شده است. اختلاف بر روی قلمرو هوایی و دریایی٬ که بنظر میرسد حق با چین است٬ بهانه ای برای آمریکا برای بسیج نظامی و در واقع تهدید چین به تجاوز است.

dees-illustration-federal-reserve-bank-sanduhr

   چین در سال های اخیر بتدریج از هژمونی مالی آمریکا دور شده است. این هژمونی مبنی بر دلار آمریکا به عنوان ارز ذخیره جهان و٬ با قرارداد٬ استاندارد یعنی پرداخت برای معاملات جهانی و خصوصا تجارت نفت است. با توجه به وضعیت ورشکستگی آمریکا آن قرارداد منسوخ شده است. اما اجازه میدهد تا آمریکا با اعتبار- قرض به عیاشی ادامه دهد.

   چین- دومین مقام بزرگ اقتصاد در جهان و وارد کننده برتر نفت- بوده یا بدنبال تجارت نفت با بیشتر تأمین کنندگان٬ازجمله روسیه٬ عربستان سعودی٬ ایران و ونزوئلا است که شامل تبادل ارزهای ملی است. این توسعه یک تهدید بزرگ برای دلارهای نفتی و وضعیت ذخیره جهانی آنست.

   حرکت اخیر پکن در ۲۰ نوامبر به آن اشاره دارد که در نظر دارد تا برای تغییر ارزهای خارجی مخاطره آمیز منابع خزانه داری آمریکا ترکیبی از ارزهای دیگر استفاده کند چرا که روزهای خوش اقتصاد آمریکا بسر آمده است٬ همچنانکه پل کریک روبرت هفته گذشته نقل کرد.

   البته این حق قانونی چین است که چنین کاری انجام دهد٬ همچنین برای ادعاهای ارضی اش. اما٬ در سیاست امپریالیستی و طرز فکر خود بزرگ بینی واشنگتن٬ «تهدید» اقتصاد آمریکا و راه مدیون زندگی به عنوان یک قانون نانوشته عمل جنگ درک شده است. بدین دلیل است که واشنگتن با عصبانیت و از ناچاری به اعلام تازه چین در مورد راهرو هوایی واکنش نشان میدهد. این یک بهانه برای آمریکاست تا مشت آهنین گره کند.

فراخوان گزارشگران: لغو و توقف فوری مجازات وحشیانه اعدام, هم اکنون! - لیست جدید



قاصدان مرگ و نابودی همچنان و شتابان در راهند!

خطاب به مردم  آگاه و زحمتکش ایران

امروزه در شرایطی بسر میبریم که با تلاش مستمر مخالفان مجازات اعدام در اکثر کشورهای جهان این مجازات لغو شده است اما جمهوری اسلامی در اجرای  این حکم وحشیانه  زبانزد خاص و عام قرا گرفته است. هم اکنون دهها زندانی سیاسی عقیدتی محکوم به اعدام در شرایطی دهشتناک و در زندانهای کشورمان بسر می برند. جمهوری اسلامی افسارگسیخته بر زندانیان سیاسی و عقیدتی و همچنین قربانیان معضلات اجتماعی نظام ستمگر و ناعادلانه حاکم میتازد و هر روزه  اخبار کشتار انسانها در زندانها و ملاء عام در رسانه ها انعکاس می یابد. حاکمان امروزه سرمست از گشایش ارتباطات بین المللی در داخل کشورمان  مخالفان سیاسی  را سرکوب و اعدام می کنند. اینها همه  از ناتوانی ها و الزامات حکومتی است که معضلات اجتماعی را دستمایه تداوم حاکمیت خونین خود کرده است و مجازات اعدام را هر چه فزونتر بر زندانیان اعم از سیاسی عقیدتی و مجرمان عمومی روا داشته است.

ما ضمن ابراز نگرانی عمیق خود در مورد سرنوشت دهها زندانی سیاسی عقیدتی محکوم به اعدام, اعلام می کنیم که با هر گونه مجازات مرگ برای انسان ها به هر شکل آن مخالفیم و مراتب انزجار خود را از این جنایات دولتی ابراز میداریم.

اعدام قتل عمد سازمان يافته دولتی است و فعالین سیاسی فرهنگی و اجتماعی مخالف هرگونه قتل با هر شكل و نام از جمله سنگسار و قصاص بوده و خواهان لغو فوری  مجازات اعدام در ایران هستیم

به پروسه پرشتاب و بالنده لغو مجازات اعدام در جهان بپیوندیم.



گزارشگران

30. 11. 2013



رونوشت بزبان انگلیسی به:

نهادهای مترقی و دمکراتیک بین المللی

نهادهای حقوق بشری ایرانی و خارجی

امنستی اینترناشنال

نویسندگان و هنرمندان مردمی



اسامی فعالین سیاسی احتماعی و فرهنگی







امیر میرزائی – فعال و زندانی سیاسی سابق

آزاده باقرزاده – فعال سیاسی

ابراهیم آوخ – فعال سیاسی و رسانه ای

ابراهیم شیری – منرجم و فعال سیاسی

ایرج حیدری – فعال سیاسی

آمادور نویدی – وبلاگنویس و فعال سیاسی

البرز دماوندی – فعال حقوق بشر

امین بیات – فعال سیاسی

احمد بخردطبع – فعال کارگری

اردشیر مهرداد – تحلیلگر سیاسی

احسان تیموری – فعال کارگری

آزاده دراه – فعال سیاسی

انوش رستگار – فعال سیاسی

آزیتا سیدی – کنشگر و فعال حقوق بشر

انور میرستاری - زیستگرا

بهرام چوبینه – نویسنده

بینا داراب زند – فعال کارگری

بصیر نصیبی – فعال سیاسی و منتقد سینما

بیژن سعیدپور – فعال سیاسی و رسانه ای

بهنام چنگائی – فعال سیاسی

باقر ابراهیم زاده – فعال سیاسی و زندانی سیاسی سابق

بهروز فراهانی – فعال کارگری

بهرام رحمانی – فعال سیاسی و نویسنده

بهروز سورن – فعال و زندانی سیاسی سابق

ح ریاحی – فعال و زندانی سیاسی سابق

پروین ریاحی – فعال حقوق زنان

پروانه قاسمی – فعال حقوق زنان

پروین اشرفی -  فعال سیاسی اجتماعی

پرویز میر مکری – شاعر

پویان انصاری – فعال سیاسی

بیژن فتحی – فعال اجتماعی و سیاسی ( پدر دو سربدار )

تقی روزبه – تحلیلگر سیاسی

ندا نوآور – فعال سیاسی

جمشید صقاپور – فعال کارگری

جعفر امیری -  زندانی سیاسی سابق و فعال سیاسی

حسین نقی پور – فعال سیاسی و رسانه ای

جابر کلیبی – فعال سیاسی

حسین مختار زیبایی – فعال و زندانی سیاسی سابق

حسن عزیزی – فعال سیاسی

حسن حسام – شاعر و تحلیلگر سیاسی

حسن بیاتلو – فعال سیاسی

سعید نوروز بیکی – فعال سیاسی

سیامک مویدزاده – فعال کارگری

سینا احمدی – فعال سیاسی

سیامک جانبخش – فعال سیاسی

نسیم صداقت – فعال سیاسی و زندانی سیاسی سابق

سیمین دبیری – فعال سیاسی

سوسن شهبازی فعال سیاسی

شاهین انزلی – فعال مدنی

شهرام حاجی حسینی – فعال سیاسی

شهلا عبقری – فعال حقوق بشر

صفار ساعد-  فعال سیاسی اجتماعی

صدیق جهانی – فعال کارگری

فرهنگ قاسمی – نویسنده و فعال سیاسی

فریبا ثابت – فعال سیاسی و فعال جنبش زنان

فرج آلیاری – فعال سیاسی

فرخ حیدری – زندانی سیاسی سابق

فریبا راد – فعال حقوق بشر

قاسم خاکسار -  زندانی سیاسی سابق

علی صدارت – فعال سیاسی

عاطفه اقبال – فعال و زندانی سیاسی سابق

علی اعتدالی – فعال سیاسی

عباس مظاهری – فعال و زندانی سیاسی سابق

علی دماوندی – فعال سیاسی و رسانه ای

علی رسولی – فعال سیاسی

علی صادقی – فعال سیاسی

غلام عسگری -  فعال کارگری درتبعید

کورش عرفانی – تحلیل گر سیاسی

رضا پورکریمی - زندانی سیاسی سابق

رضا بی شتاب – شاعر

رسول شوکتی – زندانی سیاسی دو نظام و فعال سیاسی

رضا بهبودی – فعال سیاسی

رامین شوکتی - استاد دانشگاه سن آنتونیو

رضا پرچی زاده – فعال سیاسی، پژوهشگر و روزنامه نگار

لیلا جدیدی – فعال سیاسی

میترا آریایی 

مینو همیلی -  زندانی سیاسی سابق فعال پناهندگی

مجید مشیدی – فعال سیاسی

محمود خادمی – فعال و زندانی سیاسی سابق

مژده نورزاد – فعال سیاسی و فعال جنبش زنان

مجید محتاری  - نویسنده و وبلاگنویس

مینا انتظاری – زندانی سیاسی سابق

مهدی شرفی – فعال سیاسی

مسعود فروزش راد – فعال سیاسی و زندانی سیاسی سابق

مهناز قزلو – زندانی سیاسی سابق

مهران سیرانی – فعال سیاسی اجتماعی

مریم افشاری – فعال کارگری

مجید بیدار – فعال سیاسی

مهوش علاسوندی – فعال اجتماعی و حقوق بشر ( مادر دو سربدار )

مینا زرین – زندانی سیاسی سابق و فعال حقوق زنان                      

نوشین قادری – فعال سیاسی کمونیست و فعال جنبش زنان

ناصر طاهری  -  فعال سیاسی

نظام جلالی – فعال سیاسی و وبلاگنویس

ندا فرخ – فعال حقوق بشر

نادر احمدی – فعال سیاسی

ناهید ناظمی – فعال سیاسی

نادر ثانی – فعال سیاسی

هدایت سلطانزاده – فعال سیاسی

یوسف عزیزی بنی طرف – فعال سیاسی و نویسنده

یوسف زرکار – فعال سیاسی

 بنان یحیی نیا - فعال سیاسی



نهادها:



انجمن دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران ـپاریس

کمیته دفاع از آزادی و برابری در ایران – وین

اینفو ایران

رادیو آوا

کانون فرهنگی  بامداد - سوئد



رسانه ها:



سایت راه کارگر – کمیته مرکزی




سایت اتحاد کارگری




وبلاگ آهنگر




سایت راه کارگر خبری




"صدای بی صدایان "در دفاع از محکومان به اعدام و زندانیان غیر سیاسی  



وبلاگ انفرادی




سایت دگرگونی




وبلاگ خبری گزارشگران




سایت گزارشگران




سایت امروله



سایت علی صدارت




سایت کورش عرفانی




سایت علیه ستم جنسیتی




سایت لجور




وبلاگ اشتراک




سایت جابر کلیبی و پروانه قاسمی




وبلاگ رضا بی شتاب




وبلاگ شاهین شهر-اندیشه های(سیاسی) نوین و مترقی




وبلاگ سعید نوروز بیگی


سایت مجید مشیدی






سایت محمود خادمی




وبلاگ رگ به رگ



وبلاگ مینا انتظاری




وبلاگ فرخ حیدری




وبلاگ بازآفرینی واقعیت ها




وبلاگ البرز ما




وبلاگ مهناز قزلو




وبلاگ دیوار نوشته




وبلاگ تقی روزبه




وبلاگ مینا زرین




سایت ریشه ها




ایران آزاد - فریدوم






وبلاگ شبکه آنارشیستی