۱۳۸۷ بهمن ۱۹, شنبه

2- جمهوری اسلامی در منجلاب و سراشیب سقوط ( علل و نشانه ها )

تحلیلی که باعث می شود مرا به این ارزیابی برساند که جمهوری اسلامی در سراشیب سقوط است ، دارای دلائلی است که نشان می دهد از طرفی ، ج.ا شدیداً دچار بحران درونی و بیرونی ، عدم مشروعیت در داخل و خارج ، کشاکش بر سر قدرت و ثروت که حتی محسن رضائی ، گوشزد کردن خطر دشمن مشترک برای حفظ وحدت را کافی نمی داند و نادیده گرفتن میلیارد ها دلاری که به سادگی اینور و آنور می شود برای باندهای دیگر مافیایی تشکیل دهنده حکومت که چیزی از آن نصیبشان نمی شود قابل تحمل نیست و به همین خاطر رضائی پیشنهاد «تشکيل صندوق پس‌انداز ملي » را می دهد که پول فقط دست گروه رقیب نباشد و درآمدهاي نفت تماماً به اين صندوق فرستاده ‌شود. حتي اگر دولت هم قرار باشد از اين صندوق استفاده كند، بايد از آن وام بگيرداين صندوق بايد همچون بانك مركزي از بدنه دولت جدا باشد و شوراي هيأت مديره آن از ميان مجلس و دولت، با نظارت رهبري شكل گيرد. واز طرفی دیگر، نه رهبری معنوی مثل خمینی دارند که همه به او اقتدا کنند یا به او توهم داشنه باشند و خامنه ای رهبری توافقی در شرایط بحرانی مرگ خمینی بود و امروزه نیز از سر ناچاری است برای حفظ حاکمیت . باندهای مافیایی در قدرت ، نه خود دیگر دارای آرمان اسلامی و انقلابی هستند و نه سپاه مقامی روحانی و الهی برای روحانیت قائل است و به همین جهت است که احمدی نژاد برای از چنگ درآوردن حربه قداست روحانیون و به دست گرفتن آن ادعای هاله نور را می کند یا رابطه با امام زمان و.. که روحانیون لابد به خودشان می گفتند که ادعای پوچ ما را برای فریب عوام که در انحصار ما است می خواهد از چنگمان خارج کند و به همین دلیل این ادعا را نپذیرفتند و جدی نگرفتند چراکه می دانند از پایه و اساس دروغ است و اگر بپذیرند باید محمود را رهبر و امام خود کنند . سپس محمود تلاش کرد با رو کردن پرونده های مالی و ثروت میلیاردی روحانیون از طریق پالیزدار و سپس شهبازی و نوری زاد ، بخش زیادی از روحانیون در قدرت و همکاران آنها را به عقب براند چراکه بخش مافیایی نظامی و امنیتی رژیم به سرکردگی محمود ، دیگر خود را کمتراز روحانیون نمی دانند و نمی خواهند سرباز آنها باشند و تلاش برای قبضه کردن کامل قدرت و ثروت کشور را دارند و با طرح غیر واقعی وجود تهدیدات نرم ، به شکلی سپاه و بسیج را در نقاط مختلف کشور سازماندهی کردند و به همین بهانه 31 سپاه استانی مستقل تشکیل دادند و در حال دخالت دادن بسیج در همه عرصه ها هستند و از بسیج به عنوان سرباز خود استفاده می کنند . در واقع طرحی که در حال عملیاتی شدن می باشد. (اما این طرح شکل کودتا نخواهد داشت ) در عین حال ، از طرفی ادعای وجود تهدیدات نرم ، نشانه پوسیدگی یک رژیم است و از طرفی دیگررژیم نیاز به ساخت یک دشمن تخیلی دارد که نیروهای نظامی را به درون جامعه بکشاند و توجه گروه های دیگر مافیایی که حکومت را تشکیل داده اند ، از درگیری منافع و کشاکش درونی به سمت بیرون و رو به جامعه معطوف سازند و بدین وسیله جامعه را نظامی ، امنیتی کنند و بدین بهانه جلوی هر حرکتی را در جامعه بگیرند و سرکوب کنند . در واقع بخشهای مختلف مافیایی حاکمیت منافع خود را در طرح تئوری تهدیدات نرم یافتند و می دانند که اگر اوایل انقلاب در مقابل حاکمیت اپوزسیون وجود داشت و دشمن و خطر جدی محسوب می شد ولی مردم هنوز توهم داشتند و پشت حاکمیت بودند و سپاه و بسیج پیشمرگان روحانیت بودند ، اما امروزه در مقابل رژیم مردم قرار دارند و دشمن رژیم هستند و رژیم می خواهد با شستشوی مغزی کودکان مهد در آینده برای خود بسیجی بسازد که آماده مرگ و شهادت در راه حفظ قدرت حاکمان باشند و خوب می دانند که بسیج کنونی نیز فقط در کوتاه مدت تا زمانی که زیر پایشان سفت به نظر می رسد می توانند اعتماد کنند. اگر در اوایل انقلاب اپوزسیونی بود که خطر نفوذ در رژیم را داشت ولی امروزه این مردم هستند که در رژیم نفوذ کردند و همانطور که انجمن های اسلامی امروز با گذشته فرق می کنند بسیج امروز بسیج اعتقادی نیست بلکه بسیج اپورتونیست و فرصت طلب هست . جوانانی گشنه و بی آینده که می خواهند از این طریق از مزایا و امکانات آن استفاده کنند. رژیم هم چنین می خواهد با کشیدن بسیج به ارگانها و عرصه های مختلف ، خلا نبود پشتیبانی مردمی را پر کند .
اگر زمانی روحانی بودن یا پاسدار بودن برایشان ایجاد ارزش می کرد اما امروزه پول هنگفت و قدرت است که برایشان ایجاد ارزش و توانمندی می کند. با توجه به ریخت و پاش رژیم در پولی که بابت نفت عایدش می شد و مقدارهزینه بسیار زیاد مزدوران داخلی و خارجی ، کاهش قیمت نفت و بحران و رکود اقتصادی جهانی ، وجود فاصله فقر بین مردم و حکومتگران ، حجم بالای جنایات و سرکوب مردم مخصوصاً در طرح ضد امنیت اجتماعی ، سرکوب وبلاگ نویسان و روزنامه نگاران ، افزایش تورم و رشوه خواری و عدم رضایت جهانی از رژیم و حمایت رژیم از تروریستهای اسلامی ، بی کاری ، فقر ، مسئله زنان ؛ ملیتها ، کارگران ، معلمان ، دانشجویان و کلاً همه جنبش های سیاسی ، اجتماعی سرکوب شده ودر عین حال در زیر خاکستر، کشاکش قدرت و ثروت در بین حکومتگران ، نارضایتی عمومی و... رژیم را به سوی سراشیب سقوط حول می دهد و رژیم تلاش می کند با مذاکره مستقیم با آمریکائی ها و طرح دولت ائتلافی و عبور از محمود در انتخابات و واریز کردن پول نفت در صندوق پس‌انداز ملي و کنترل جمعی رهبران مافیا ، فشاری که آنها را به سوی پرتگاه سقوط حول می دهد ، کاسته شود و هر گونه جنبش داخلی را نیز شدیداً سرکوب کنند. اما رهبران ج.ا به یک چیز دیگر دقت نمی کنند و آن این است که از تاریخ مصرف ج.ا خون و جنایت ، مدت هاست که گذشته است و جلوی روند تاریخ را نمی توانند سد کنند.
پایان

نظام جلالی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر