۱۳۹۳ اردیبهشت ۳۱, چهارشنبه

چگونه می توان بازداشت جوانان ایرانی خواننده آهنگ Happy فارل ویلیامز و کمپین آزادی یواشکی را به ابزاری برای ایجاد جنبش های اجتماعی تبدیل کرد ؟



با توجه به حماقت های رژیم که از سر استیصال است می توان بازداشت جوانان ایرانی خواننده آهنگ Happy فارل ویلیامز و کمپین آزادی یواشکی را به ابزاری برای ایجاد جنبش های آزادیخواهی تبدیل کرد و به آن دامن زد.رژیم جمهوری اسلامی تلاش می کند با حمله و سرکوب به ضعیف ترین حلقه های اجتماعی اقتدار پوشالی خود را به رخ مردم بکشد و قبل از شکل گیری جنبش آزدیخواهی زنان و جوانان دلیر ایران آن را در نطفه خفه کند در حالی که اگر رژیمی واقعا دارای اقتدار و قدرت می بود هیچگونه نیازی به واکنش و عکس العمل وحشیانه و افراطی به چنین حرکت های کوچکی نشان نمی داد.در طول چند هفته گذشته دو اتفاق کوچک را رژیم از سر استیصال و ترس و حماقتش تبدیل به 2 مسئله مهم نه تنها داخلی بلکه در ابعاد جهانی برای خود ایجاد بحران کرده است.انعکاس خبر دستگیری جوانان ایرانی خواننده آهنگ Happy در پیج شخصی فارل ویلیامز که 7 میلیون و 100 هزار عضو تا دیروز داشت و اینک به 7 میلیون و 200 هزار عضو رسیده است
همصدا با جهان:ویدئو کلیپ گروه راک ایرانی در حمایت از دختران نیجریه‌ای گروگان گرفته شده ایده خوبی است که می توان برای آزادی دختران و پسران جوان ایرانی خواننده آهنگ Happy فارل ویلیامز مورد استفاده قرار دارد و همزمان در اینگونه ویدئو ها خواهان آزادی هفت عضو سایت نارنجی  و خواهان آزادی دختران نیجریه ای شویم و در واقع به هر 3 موضوع همزمان بپردازیم و حمایت و توجه جهانی بیشتری را معطوف به هر 3 موضوع کنیم و از این موج جهانی آزادیخواهی حمایت و استفاده مفید تری انجام دهیم و جریانات ضد انسانی اسلام سیاسی از نیجریه تا ایران را افشاتر و منزوی تر کنیم .این همه تنها با همکاری وسیع و گسترده وبلاگ نویسان و فعالین دنیای مجازی و جریانات اجتماعی گوناگونی امکان پذیر می باشد .
 
در اینجا نگاهی می اندازیم به بخشی ازنظرات و تحلیل های مرتبط با موضوع که توسط کاربران دنیای مجازی مانند بالاترین در همین رابطه نوشته شده است و در واقع واکنش افکار عمومی را نشان می دهد:

نگاه کنید, چگونه زنان ایران با دست خالی و بدون حجاب ترس به جان نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی انداختند

papillon8
وقتی بسیجه های دهن گشاد میان تو خیابونا داد و فریاد راه می اندازن و ائمه جمعه از تریبونای نماز جمعه در موردش حرف میزنن شما مطمئن باش که ترس به جون حکومت افتاده عزیز واسه این حکومت هیچ چیزی ترسناک تر از این نیست که مردم دیگه نترسن !!

 saxson
نه تنها ترس به جون نظام انداخته بلکه ترس به جون شبه مخالفین نظام هم انداخته ، مزدوران و دیکتاتور صفتان نمی‌تونن عصبانیت خودشون رو پنهان کنن

 humanwatch
نه تنها ترس به جون نظام انداخته بلکه ترس به جون شبه مخالفین نظام هم انداخته ، مزدوران و دیکتاتور صفتان نمی‌تونن عصبانیت خودشون رو پنهان کنن
اپوزیسیون شبه برانداز صادراتی رژیم هستند.

 kaveh.taheri
حکومت جمهوری اسلامی از بدو پیدایش از حضور زنان بیم داشته است... زنده باد شیر زنان آزاده...
 babakmason
قیام زنان در اعتراض به حجاب اجباری قبل از قیام خرداد مجاهدین و اولین تظاهرات بزرگ ضد جمهور ی اسلامی بود!ماهیت جمهوری اسلامی بر اساس اپارتاید جنسی بنا شده !ازادی های اجتماعی نقطه ضعف رژیم مذهبی حاکم برماست !
باید به پاشنه اشیل جمهوری اسلامی حمله کنیم و از حرکتی در راستای درخواست حقوق زنان دفاع کنیم !چه اصلاحطلبی که از روبوسی ساده خانم حاتمی براشفته میشه و جست و ادای ازادی خواهیش برملا میشه !چه حزب اللهی مرتجع نقطه اشتراکشون ترس از ازدی های اجتماعیه!

 faryad2012
نظام جهل و جنایت حاکم بر ایران حتی از نوع پوشش خانمها هم وحشت دارند.

 armanb2
و اینک شیرزنان ایرانن که وحشت را بر دل سیاه رژیم اسلامی انداخته اند درود بر شیر زنان ایران زمین

 kohsar
يعني ٤تا عكس از صفحه ازادي يواشكي ترس به جون حكومت انداخته؟ بي ابي تو اين عكس ها كه يك صدم عكس هاي معمول پروفايل دختراي ايراني تو فيس بوك نيست كه هر روز از خودشون ميذارن!
توهمات قمپزيسيوني :))
حداقل ترس به وجود مزدوران سایبری انداخته. اینطور نیست؟

بازداشت دختر و پسرهایی که با آهنگ فارل در پشت بام رقصیدند  


humanwatch  

دستگیری این جوانان تنها و تنها نشانه ضعف و ترس رژیم است و هدفشان ارعاب جامعه است. 

 anonim

دستگیری این جوانان تنها و تنها نشانه ضعف و ترس رژیم است و هدفشان ارعاب جامعه است.
دقیقا رفیق. ببین حکومت به چه فلاکتی افتاده که دستگیری چند تا جوان رقصنده رو به عنوان دستاورد پلیس (!) توی بوق و کرنا می کنه. این اوج ورشکستگی قدرت حاکمه.
 humanwatch
دقیقا رفیق. ببین حکومت به چه فلاکتی افتاده که دستگیری چند تا جوان رقصنده رو به عنوان دستاورد پلیس (!) توی بوق و کرنا می کنه. این اوج ورشکستگی قدرت حاکمه.
کاملا درسته رفیق عزیز
هیچی جز نشانه ضعف رژیم نیست.واقعا رژیم به فلاکت و خواری افتاده است.
خاک تو سر این رژیم بدبخت و بزدل که اینگونه فکر می کنند می توانند فضای ترس را در جامعه حاکم کنند.
 ctir32
به به
آورین آورین
احسنت به شما
چه فتح الفتوحی
چه کردی سردار
کف بزنید واسه سردار
بعدا بگید سرزمین امام زمان ،زیر سایه ج ا و آغا جای بدیه
تف
 raz123raz
این هم از اعتدال, تدبیر و امید.
امروز در سایت تسنیم هادی شریفی یکی از مزدوران نظام اسلامی استدلال نظام اسلامی را آشکار بیان کرد.
این موجود مریض اعلام کرد تجاوز به زن بی حجاب حق مرد مسلمان است. با این استدلال باید جلوی ورود مقامات جمهوری اسلامی به خارج کشور گرفته شود.
به سران کشور دیگر توصیه میکنم مردان نظام اسلامی را به کشورهای خود راه ندهند چرا که این موجودات مریض مثل حیوان جلوی توحش جنسی خود را نمیتوانند بگیرند.
Hadi Sharifi cultural activist’s thought published in Tasneem’s site which is affiliate to revolutionary guard and saying that unveiled women’s rape is a man’s right.
 humanwatch
به به
آورین آورین
احسنت به شما
چه فتح الفتوحی
چه کردی سردار
کف بزنید واسه سردار
بعدا بگید سرزمین امام زمان ،زیر سایه ج ا و آغا جای بدیه
تف
خاک تو سرت سردار بدبخت بیچاره و حقیر
 daiejan
ننگ و مرگ بر حکومتی که تمام توان و قدرتش در دستگیری جوانانی است که جرمشان شاد بودن است! خاک بر سر نیروی مضخرف افتضاحی (انتظامی) واقعا حضور نیروی انتظامی باعث نیمی از مشکلات مردم است
 raz123raz
ایران در دست گروهی موجود مریض جنسی و روانی افتاده است و برخی از ایرانیان نادان تر از یک تک سلولی برای انتخاب یا اصلاح این موجودات مریض تبلیغ هم میکنند!!!!

  raz123raz
  • دوستان عزیز, خبر را از طریق توییتر و فیس بوک به رسانه های خارجی و فارل ویلیامز بفرستیم.
  • از سران کشور های دیگر تقاضا کنیم سران و مسئولین نظام اسلامی , سپاه و بسیج را از لیست تحریم ها بر ندارند.
  • از ایرانیان خارج کشور خواهش کنیم برای حمایت از جوانان آزادمنش در ایران در جلو سفارت های جمهوری اسلامی اعتراض ها را شروع کنند. حال زمان آن رسیده است مسئولین نظام اسلامی در خارج از ایران سرکوب و وحشت ٣٥ ساله ای را که به مردم ایران نشان دادند, مزه کنند.
 come.on
ای خاک بر سرِ این پلیس ،،،،با چه افتخاری هم حرف میزانه ،،،،واقعا چیزی که حد نداره خریتِ
 astro22
واقعا متاسفم. ولی دست کم این کار ثابت کرد اسلام با شادی ناسازگار است و (مسلمان خوشحال) که در انگلیس تبلیغ می شود دروغ و ریایی بیش نیست.
 vakonesh
چند ماه این کلیپ اومده حالا برای اینکه. بگن ما قوی هستیم. میگن در ۲ ساعت شناسایی شدن!
 raz123raz
نیرو انتظامی دروغگو , مزدور و متوهم. این کلیپ چندین ماه است که منتشر شده است. حالا ادعا میکنند که در ٢ ساعت شناسایی کردند. حالا فهمیدیم در دولت اعتدال , تدبیر و امید چند ماه مساوی ٢ ساعت است.
 hamaria
یکی نیست به این ساجدی نیا بگه ری....ی بابا آبم قطع است...
چه جرمی؟ کلیپ ساختن؟ واقعا آدم تعجب میکنه....
به کجا داریم میررررررررررررریم؟؟؟؟

 hamaria
مطمئن باشید اصلا نمیدونن اینا کی هستن... یه عده دیگرو آوردن که به جای اونا صحبت کنن. اینا هنوز دزد گوشی های موبایل رو نمیتونن شناسایی کنن.
حرف اضافه میزنن که بگن ما میتونیم شناساییتون کنیم... 1% هم اگه واقعی باشه با توسل به روش های غیر متعارف مثل پیغام دوستی دادن به این جوونا طرح دوستی ریختن و پیداشون کردن وگرنه همینطوری نمیتونستن بفهمن کی هستن که به قول خود خرش تو 6 ساعت شناسایی بازداشتشون کننن. این حرومزاده ها خیلی کثیف هستند.
 babakmason
چند ماه این کلیپ اومده حالا برای اینکه. بگن ما قوی هستیم. میگن در ۲ ساعت شناسایی شدن!
واکنش به درخواست های ازادی اجتماعیه !بلاخره باید یکی رو بزنن که بگن ما دیکتاتور های قدرت مندی هستیم!تئوری النصر من الرعب !
 elpersiano
لعنت بر محمد و عال (آل) محمد.

 raz123raz
Iranian boys and girls who danced to Pharrell’s song, were arrested.
در مملکتی که رقصیدن جرم است, آیا این صدا نباید به گوش دنیا برسد؟
https://www.facebook.com/StealthyFreedom/photos/a.8591022...

 raz123raz
دوستان عزیز این لینک ها را از طریق توییتر و فیس بوک به حساب های کاربری روحانی, ظریف و مقامات کشورهای غربی ارسال کنید و به دستگیری این جوانان اعتراض کنید.
Iran: arrêtés pour une vidéo sur "Happy"
http://www.lefigaro.fr/flash-actu/2014/05/20/97001-201405...
Iranian police have arrested six youths for taking part in the viral sensation of singing and dancing to American R&B singer Pharell Williams’ mega-hit “Happy”.
http://www.france24.com/en/20140520-iran-arrests-youths-p...
Iranians arrested after posting their own video of Pharrell Williams' song Happy on YouTube
http://www.abc.net.au/news/2014-05-21/iranians-arrested-a...

Six Iraniens, soupçonnés d'avoir publié sur Internet une version de la chanson Happy de Pharrell Williams, ont été arrêtés en Iran pour avoir «heurté la chasteté du public», a annoncé mardi la police iranienne.
http://www.lapresse.ca/international/moyen-orient/201405/...
Iranian Pharrell fans detained in connection with 'obnoxious' video
Group allegedly involved in a video based on the song Happy, which inspired fans around the world to make their own Versions
http://www.theguardian.com/world/2014/may/20/iranian-phar...
Six Iranians arrested after posting 'Happy' on YouTube
http://www.business-standard.com/article/pti-stories/six-...

 mirror
آزادی یواشکی، بوسه‌ یواشکی، رقص یواشکی ،،،،،،، چگونه دلتان می‌آید که تن‌ امام زمان را در چاه بلرزانید؟!
 john_doe
دو روز بعد از اینکه روباه بنفش، روحانی کثافت یک مشت زرت و پرت و دروغ پوپولیستی درباره آزادی و اینترنت زد...
 konar
حکومتی که "فردیت" را دستگیر میکند و میخواهد یک "ما"ی بزرگ خودساخته بسازد.
کلیسای قرون وسطی هم چنین میکرد.
 taabnaak
بفرموده مقام مزخرف رهبری رقصیدن و کم حجابی فقط زمان انتخاباتها و موقع خر کردن ملت شریف ایران و هر چهار سال یکبار مجاز است.
ملتی احساساتی که هیچ حافظه تاریخی نداره و ۳۶ ساله هر چهار سال دوباره گول آخوندها رو میخوره حقش همینه.
روحانی مچکریم
 taabnaak
واقعا باید از تشکیلات نیروی انتظامی، سپاه پاسداران، و سازمان اطلاعات تشکر کرد که با این جدیت با جرایم وحشتناکی مثل آب بازی و رقصیدن مبارزه میکنند.
من خواهشمندم با جرایمی مثل تیله بازی، لی لی، و سنگ-قیچی-کاغذ هم همین برخورد صورت بگیره.

 bobpott
این بچه‌ها خوشحال بودنشون قابل تحسینه ولی اینکه شناسنامه ته کلیپشون گذاشتن و تو پروفایل عمومی هم در موردش جزییات میدن یک نوع دعوت به یک بازی آسان برای طرف مقابله. یه جستجو تو اینستاگرام رو اسمای رو تیتراژ کلی عکس رو پروفایل‌ها دارن. از ۲ دقیقه جستجو هم میشه خوند که مغازه فیلا رو دکورشو کار کردن. از اونجا به بعدش هم دو ساعت که نه ولی چند ماه هم طول نمی‌کشه. یک کمی باید روی امنیت و حریم شخصی در اینترنت به نسل اینترنت بیشتر اطلاع‌رسانی بشه ...

 ulysses
دست کم این کار ثابت کرد اسلام با شادی ناسازگار است و (مسلمان خوشحال) که در انگلیس تبلیغ می شود دروغ و ریایی بیش نیست.
افرین!
استنتاج بسیار جالب از این اتفاق! به اون مسلمونهای «خوشحال» و فریبکار بریتانیتی هم باید گفت مسلمانی که در یک کشور سکولار کاری نداره! لطف کنید اسلامتونو بردارید و به فاضلاب کشورهای اسلامیتون که ازش فرار کردید برگردید و از اونجا نشون بدید که اسلام و مسلمین چقدر تحمل شادی رو دارند...
 miantarin
تا درسی‌ باشه براشون که احساس خوشحالی‌ نکنند
 humanwatch
این بچه ها هیچوقت نمی تونستن کلیپشون رو بدست فارل برسونن ، با این کار نه تنها فارل ویدئوی اونا رو دید بلکه میلیون ها نفر دیگه هم در سراسر دنیا اونها رو خواهند دید و این یعنی مشت بزرگی تو دهن زورگویان کثیف رژیم اسلامی
خاک تو سر رژیم, خودش با داشتن چنین سرداران احمقی و تلویزیون ضرغامی احمق تر از اون آبروی نداشته خودشان را می برند.ما هم که همین را گفتیم که با رژیم اسلامی مدارا نباید کرد و 35 سال است که مردم سرکوب سیستماتیک می شوند و با چنین عملکردهای احمقانه ای صدای مظلومیت مردم ایران به گوش جهان بهتر می رسد
 roshanaa
مگه یوتیوب توی ایران فیلتر نیست؟ ماموری که وارد یوتیوب شده و این فیلم رو دیده خودش قانون شکنی کرده.
 kohsar
دستگیری این جوانان تنها و تنها نشانه ضعف و ترس رژیم است و هدفشان ارعاب جامعه است.
دقیقآ همین طوره. حکومت در مواجهه با حرکت های مدنی در فضای نت به وحشت افتاده و برای همین بدنبال زهر چشم گرفتن است. بخصوص با انعکاس گسترده و استقبال از صفحه آزادی های یواشکی. حکومت خوب میداند که اگر حمایت مردم از چنین صفحاتی مانند آزادی های یواشکی که دقیقآ تیشه به ریشه عقاید فاسد حکومت میزند گسترده شود و میلیونها نفر به این صفحات بپیوندند یارای مقابله با آن را نخواهد داشت. فضای اینترنت دیگر کوچه و خیابانهای تهران نیست که حکومت بتواند آن را کنترل کند و به خشونت به ضرب و شتم مردم بپردازد. اگر دوستان داخل کشور از اینکه به این صفحات بپیوندند وحشت دارند میتوانند با ساختن یک اکانت ناشناخته عضو فیس بوک شده و به این صفحات بپیوندند. خوبی آن این است که با استفاده از پروکسی ردیابی امکان ندارد.
لطفآ دیگران را تشویق کنید که از این صفحات استقبال کنند.
 kohsar
یک پیشنهاد دیگر این است که طوماری تهیه شود و از شرکت گوگل و یوتیوب درخواست محرومیت برای ویدئو ها و کاربران طرفدار حکومت جمهوری اسلامی را تا زمان آزادی این دوستان خواهان شویم.
 babakmason
در اینکه اسلام حکومتی با خون و گریه پا برجا مانده شکی نیست اما آخوندها برایِ حفظِ قدرت در صورتِ اجبار با همسرانشان فیلمِ پورن هم بازی خواهند کرد .
اینکه هنوز بخشی از اپوزیسیون فکر میکنند که دلمشغولی آخوندها اسلام و ترویجِ آن است ناشی‌ از عدمِ شناختِ حاکمانِ امروزِ ایران است.
نه !دیگه خودشون خیلی اعتقاد ندارن !ولی هوادارن یا پایه های قدرتشون اعتقاد دارن !جمهوری اسلامی بدون پایه های قدرتش هیچی نیست !اخوند ها حاضرن بچه هاشون رو اعدام کنن برای حفط قدرت !ولی قدرتی باقی نمی مونه اگر با همسرانشون فیلم پرونو بازی کنن!چون پایه های قدرتشون رو از دست می دن!
 raz123raz
آخوند ها, سران و مسئولین نظام اسلامی, نیرو انتظامی , سپاه و بسیج نگران نباشند بزودی بر روی گور آنها شاد و آزاد خواهیم رقصید.
 oposition
این رقصیدن و فیلم گرفتن به همراه اون کمپین آزادی های یواشکی می تونه یه حرکت اعتراضی و مدنی خوب برای رسیدن به آزادی های اجتماعی باشه.
 come.on
خوند ها, سران و مسئولین نظام اسلامی, نیرو انتظامی , سپاه و بسیج نگران نباشند بزودی بر روی گور آنها شاد و آزاد خواهیم رقصید.
چند سال گذشت؟ ده سال ۲۰ سال؟ سی سال؟ سی و شش سال؟؟؟؟
تو خبر نداری همین ویدئو که پخش شد یعنی رقصیدن بر گورِ خامنه‌ای عزیز جان ،،،،
سالهاست که از مرگِ نظامِ شما گذشته و شما‌ها فقط دلواپسید ،،
باش تو صبحِ دولتش بدمد
 come.on
خوند ها, سران و مسئولین نظام اسلامی, نیرو انتظامی , سپاه و بسیج نگران نباشند بزودی بر روی گور آنها شاد و آزاد خواهیم رقصید.
چند سال گذشت؟ ده سال ۲۰ سال؟ سی سال؟ سی و شش سال؟؟؟؟
تو خبر نداری همین ویدئو که پخش شد یعنی رقصیدن بر گورِ خامنه‌ای عزیز جان ،،،،
سالهاست که از مرگِ نظامِ شما گذشته و شما‌ها فقط دلواپسید ،،
باش تو صبحِ دولتش بدمد
 elpersiano
چند سال گذشت؟ ده سال ۲۰ سال؟ سی سال؟ سی و شش سال؟؟؟؟
رژیم استالینی هرچقدر هم که مقاومت کند باز رفتنی است
 raz123raz
چند سال گذشت؟ ده سال ۲۰ سال؟ سی سال؟ سی و شش سال؟؟؟؟
نگران نباش جام زهر هسته ای را که نوشیدند. فروش نفت هم که باز کاهش پیدا کرد, مذاکرات هم که اینبار بدون نتیجه بود, تحریم ها هم که هنوز بر جا هستند و فقط تا ٢٠ جولای ٢٠١٤ وقت نفس کشیدن برای سران نظام و سپاه مانده است. نگران نباش همین بسیجیان بزودی گرسنه و وحشی به حساب خودیها را خواهند رسید.
آن موقع دیگر حرفی و بازی اصلاح طلب و اصولگرا تاثیر نخواهد داشت بسیجیان در این ٣٥ سال برای گرفتن سهم از پول نفت مردم را سرکوب کردند , پول نفت نباشد خودی ها را خواهند خورد.

 raz123raz
سیاوش طراوتی برادر ریحانه طراوتی در گفتگو با مسیح علی نژاد خبرنگار آزاد می گوید: خواهرم را فقط به خاطر اینکه می خواست بگوید در ایران می شود شاد زندگی کرد بازداشت کرده اند، خواسته ما این است که زودتر خواهر من و دیگر دوستانش را آزاد کنند تا خانواده ها از نگرانی در بیایند
Interview with the family of Reyhaneh Taravati one of the Young Iranians Arrested For Dancing In 'Happy' Pharrell Video.
Full interview with Brother R. freshness Here you can read and hear:

https://www.facebook.com/StealthyFreedom/posts/872637086083720
 alihm
پفیوز همچین میگه همشون رو شناسایی و دستگیر کردیم انگار باند قاچاق یا یک سری قاتل دستگیر کردن. شما عرضه ندارین از چندتا سرباز تو مرز محافظت کنید. هیچ وقت یادم نمیره دزد تو پشت بوم همسایه مون گیر افتاده بود، پلیس اومد گفت: خودتون برین بگیرین بیارینش دم در، ما مجوز نداریم بیایم تو. الان برادر یکی از اینها میگه گویا مامور ها ریختن خونه شون و خواهرش رو دستگیر کردن و همه وسایلش رو هم بردن. با کدوم مجوز معلوم نیست.
 babakmason
خواهرم را فقط به خاطر اینکه می خواست بگوید در ایران می شود شاد زندگی کرد بازداشت کرده اند، خواسته ما این است که زودتر خواهر من و دیگر دوستانش را آزاد کنند!
جمهوری اسلامی برای مادران و خواهران همه ما یک زندان درست کرده که در اون زنان از حق انتخاب نوع پوشش طلاق حضانت سفر به خارج شهادت ارث منصاب حکومتی و..... محروم هستند !
 babakmason
الان برادر یکی از اینها میگه گویا مامور ها ریختن خونه شون و خواهرش رو دستگیر کردن و همه وسایلش رو هم بردن. با کدوم مجوز معلوم نیست.
مجوز ایات 50 52 51 سوره احزاب !
کلا در جمهوری اسلامی امنیت یعنی زنان رو بزرو وادار کنن موهاشون رو قایم کنن تا مردان حزب الله تحریک نشن!

 raz123raz
از کجا میگیری؟ جنس تقلبی بهت انداخته!!!
این شما هستید که با فرهنگ اسلام و روش اساسین در حوزه های بسیج و سپاه با توهمات پر شده ای. همه را به کیش خود پندار نکن. جوابی اینجا برایت نوشتم بخوان:
https://www.balatarin.com/permlink/2014/5/20/3574871?ref=alert#c-6269151
سر کشیدن جام زهر هسته ای, کاهش فروش نفت, ارسال نشدن گاز به اروپا, اقتصاد مقاومتی برای پر مندان جیب آخوند ها و بر جا ماندن تحریم ها بر روی بسیج و سپاه نوش جان شما.
اخ, حالا که آخوند های پیر پاتال برای جانشین پیدا کردن دست بکار شدند

 atila1355
خاک بر سر همه ما! این همه دزد و قاتل و قاچاقچی راست راست دارن میگردن! پلیس جان بر کف ظرف 6 ساعت چهار تا جوون بی گناه رو دستگیر کرده!! صدا و سیمای میلی ایران هم سه سوت گزارش تهیه فرمودند!!! اقایون صدا و سیما! اگه وجود دارید از دزدی های برادران قاچاقچی گزارش تهیه کنید! آقایون نیروی انتظامی! بی وجودیه شما هم مثل همه ارکان این دولت و حکومت رزل! بر همه اشکار شده! لااقل انقدر گه کاری نکنید که بوش به ضرر خودتونه!!!!
 atila1355
خاک بر سر پلیس و صدا و سیما!!
 mazdisna
پلیس اگه جرات داره بره علی خامنه ای رو به جرم اشاعه فساد و چپاول منابع ایران و اعتیاد به تریاک و رواج مواد مخدر و نوکری روسیه و چین و رواج تروریست در سراسر دنیا، دستگیر کنه.
 raz123raz
Iranian Pharrell FANS arrested for Happy tribute VIDEO | BREAKING NEWS - 21 MAY 2014
https://www.youtube.com/watch?v=hkvUlkJa20M
...
"Happy was an excuse to be happy. We enjoyed every second of making it. Hope it puts a smile on your face."
Iranian journalist Golnaz Esfandiari tweeted in response to the arrests: "Iran [is] a country where being 'happy' is a crime.
"Thousands of Iranians have been arrested in the past 35 years for being happy [and] partying."
Many Twitter users have begun using the hashtag #freehappyiranians to put pressure on the Iranian authorities to release those arrested over the video.


  پاینوشت : آخرین مطالب مرتبط با موضوع

جزئیات بازداشت جوانان کلیپ فارل؛ از لخت کردن و کلاغ پر تا تهدید با اسلحه

تهدید به تجاوز علیه 'بدحجابان' ؟ / تهدیدی که پذیرفتن مسئولیت انتشار آن در یک خبرگزاری رسمی - به خودی خود- تصمیم مهمی است

https://www.balatarin.com/topic/2014/5/20/1014782/popular
البته باید توجه داشت که اعضای سایت نارنجی همچنان در زندان هستند و مبارزه مردم آزادیخواه با حاکمیت همچنان ادامه دارد و موضوع پیشنهادی به قوت خود باقی است.

۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۹, دوشنبه

نگاه کنید, چگونه زنان ایران با دست خالی و بدون حجاب ترس به جان نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی انداختند




 زنان آزادیخواه و برابری طلب ایران از بدو به روی کار آمدن جمهوری اسلامی از سال ۱۳۵۷ علیه رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی برای بدست آوردن حقوق اولیه انسانی خود همچنان، بدون وقفه مبارزه می‌کنند.

 اخیرا زنان دلیر ایران ابتکار آزادی خودشان را تحت پروژه «آزادی‌های یواشکی زنان در ایران» به جمهوری اسلامی و قوانین قرون وسطائی آن به دست گرفتند و با این کنش خود بار دیگر نیروهای مزدور جمهوری اسلامی را به واکنش که ذیلا مشاهده می‌کنید، وا داشتند:

فعالین سایت افسران جنگ نرم وابسته به جبهه پایداری با ایجاد پیج فیسبوکی به نام حجاب همیشه پایدار می‌نویسند:

 «شماره تلفن.... ستاد خبری بسیج.... در صورت مشاهده هرگونه منکرات و بد حجابی و مواردی که فکر می‌کنید نیروی انتظامی پیگیری نمی‌کند با شماره تماس...... (ستاد خبری بسیج) ارتباط برقرار کنید...»

بازماندگان شهدا ,جانبازان ,آزادگان و رزمندگان 8 سال جنگ خانمان سوز:

در صورت مشاهده هرگونه آزار و اذیت توسط اوباش بسیجی در رابطه با حجاب و نوع پوشش و مواردی که فکر میکنید این نیروی مزدور سلب آسایش و سلب آزادی فردی شما را کرده است با صفحه ما ( بازماندگان شهدا ,جانبازان ,آزادگان و رزمندگان 8 سال جنگ خانمان سوز) ارتباط برقرار کنید و اسامی و عکس آنها را در اختیار ما بگذارید و با گرفتن عکس از صحنه دخالت بسیجیان در زندگی خصوصی مردم ما را یاری کنید.از ترس صورت های خودشان را پوشاندند.آن هم از ترس مردم.تازه هنوز ما دست به تفنگ های خاک خورده خود نبردیم.
ما همان هایی هستیم که پدرانمان و خودمان با حمایت مردم در مقابل ارتش صدام ایستادند و ایستادیم و قسم به خون شهدایمان و همرزمانمان که هر گونه آزار و اذیت دختران و پسران این مرز و بوم را بی پاسخ نخواهیم گذاشت.

پاینوشت : پیج "حجاب همیشه پایدار" که توسط سازندگان مستند "من روحانی هستم" , جبهه پایداری , سایت رجانیوز و ارگان های امنیتی وابسته ایجاد شده است.
یاسر جلالی، مدیر سفیرفیلم به نمایندگی از موسسه توزیع کننده، حجت نیکی ملکی، مسئول شبکه اجتماعی افسران و زهرا حقی و خانم سیاوشی، نماینده گروه چند رسانه ای شفق مدیا (شفق مدیا وابسته به سپاه پاسداران ) و مسئول تحقیقات مستند «من روحانی هستم»

۱۳۹۲ اسفند ۲۵, یکشنبه

گفتگویی با نزدیکان یکی از اعدامیان

گزارشی از : "صدای بی صدایان "در دفاع از محکومان به اعدام و زندانیان غیر سیاسی و خانواده های آنان 
 
 
بنان یحیی نیا
۲۰ اسفند ۱۳۹۲
مقدمه: گفتگوی ما با این سوالات شروع شد که در واقع سئوالات خواهر اعدامی بود.می‌شود یک سوال بپرسم؟ می‌خواهم بدونم یک شب قبل از اعدام بهشون آمپولی، مورفینی، چیزی می‌زنند؟ که فکرو خیال نکنند؟ نوید دوست من بود که خواهرش برای من تعریف کرد که شب‌ها به خاطر این موضوع اصلا نمی‌خوابه. می‌خواهد ببیند که برادرش خیلی زجر کشیده؟؟؟؟از شنیدن اعدام شدن نوید متاسفم، امیدواریم هرچه زود‌تر اعدام در همه دنیا و مخصوصا ایران متوقف بشود، نه چیزی تزریق نمی‌شود و بعضا پا‌ها به خاطر ترس قفل می‌شود و یا زندانی نمی‌تواند حرف بزند و اعتراض بکند، مثل برق گرفتگی می‌ماند، البته ممکنه استثناء هم باشد، آرام بخشی، چیزی بدهند.یک روز قبل از اعدام که رفتیم نوید را دیدیم درست نمی‌تونست حرف بزند. واقعا برا همچین مملکتی من متاسفم که انقدر راحت جوونارو زجرکش می‌کنند. کاش حداقل نوید گناهکار بود. دلم کمتر می‌سوخت. چقدر طول می‌کشه از وقتی بالای دار می‌رن تا بیهوش بشن؟ ببخشید من انقد سوال می‌کنم. امیدوارم درک کنید. روزو شبمون شده گریه و زاری. همش تو فکرشیم. مخصوصا فکر اون شبی که تا صبح چه جوری تحمل کرد؟لطفا در مورد نوید و همچنین نحوهٔ متهم شدن ایشون توضیح دهید؟ نوید اهل فولادشهر اصفهان بود که ۲۸ بهمن ۹۲ در زندان شهاب کرمان بی‌گناه اعدامش کردند. نوید استاد تکواندو در شهرمان بود و در کنار این کار با ماشین خودش در تاکسی تلفنی محله کار می‌کرد. ماجرا به این صورت شد که در ۲۷ تیرماه ۱۳۹۱ روزی تلفنی به او شد و از وی خواستند که به علت اینکه راننده هست یک ماشین را از کرمان به اصفهان بیاورد و در قبال این کار مبلغ ۱ میلیون تومان دریافت کند. نوید با وجود بی‌اطلاعی این ماشین را به سمت اصفهان آورد که در راه موتور ماشین آتش گرفت و با صاحب ماشین که شخصی به نام ++++ بود تماس گرفت و مالک خودرو به او گفت ماشین را در خاور بگذارد و به اصفهان بیاید و وی نیز با سادگی این کار را انجام داد و در ایست بازرسی مرصاد کرمان ماشین را گشتند و در باک بنزین ماشین ۲۲ کیلو ۳۰۰ گرم هرویین کشف کردند. خلاصه نوید به مدت ۲ ماه در زندان کرمان بود و با کمک کردن به پلیس بعد از دو الی سه ماه، صاحب ماشین و مواد را دستگیر کردند. با وجود تمام خوشحالی ما که خود فرد مذکور اعلام کرد که تمام مواد مال خودش است و نوید بی‌گناه است اما بعد از یک ماه دادگاه اعلام کرد که نوید هنوز باید در زندان به سر برد. متهم اصلی با وجود پول فراوانی که داشت توانست روند رسیدگی به پرونده را عوض کرده و تمام پرونده را بنام نوید تمام کند. خواهر و مادر نوید خیلی دوندگی و تلاش کردند. پدرش را هم دو سالی بود که از دست داده بود. خانواده‌اش متاسفانه وضعیت مالی خوبی نداشتند که بتوانند وکیل بگیرند. هرکجا رفتند برای وکیل حرف از ۲۰۰ میلیون به بالا بود. به رییس جمهور نامه دادند زیرا امکان ملاقات حضوری نمی‌دادند. چندین بار در دیوان عالی کشور اعتراض کردند اما هیچ جوابی ندادند. به ملاقات رییس کل دادگستری حاج آقا توکلی رفتند پس از کلی تلاش اجازه ملاقات گرفتند، تمام مدارک تکواندو و باشگاهی نوید و حتی استشهاد محلی از همه همسایگان و ورزشکاران تیم‌های ذوب آهن و… و امضای رییس شورای شهر را به ایشان دادند با وجود قولی که دادند و خانواده ایشان را خاطرجمع کردند اما کاری نکردند. خلاصه نوید را در روز ۲۸ بهمن بی‌گناه به پای چوبه دار بردند و اعدامش کردند. الان صاحب اصلی بار در زندان به سر می‌برد با وجود اینکه ۲۰ سال حبس فقط به او خورده و شاید دوباره با پول بتواند تا سال دیگر بیرون بیاید. می‌خواهم این را بگویم: امروز صبح بعد از چند ماه انتظار از دفتر ریس جمهوری به خواهرش زنگ زدند و گفتند می‌خواهیم به درخواستتان رسیدگی کنیم. خیلی جالب بود این همه مدت رسیدگی نکردند الان که کار از کار گذشته بود می‌خواستند کاری کنند. خواهش می‌کنم اعلام کنید که نوید بی‌گناه اعدام شد. تنها کاری که می‌تونم برای شاد کردن روحش کنیم همینه. حداقل شاید با این کار جون چند جوان دیگر را نجات دهیم. مملکت ما جوان را نمی‌شناسد. آرزوهای جوانان را نمی‌بیند فقط می‌کشد و اعدام می‌کند….
نوید چند سال داشت و آیا ازدواج کرده بود؟ متولد ۱۳۶۲ مجرد بود ولی سرپرست مادر و خواهرش بود
آیا سو سابقه داشتند؟ اصلا هیچ سابقه ایی
آیا به وجه ۱ میلیون تومان برای کرمان تا اصفهان شک نکرده بودند؟ فکر نمی‌کنم چرا ما هم خیلی شک کردیم که چرا نوید همچین کاری کرد، شاید هم خود نوید از یه چیزی با خبر بود اما هیچ وقت به ما چیزی نگفت و در پرونده هم ادعای بی‌اطلاعی کرده است.
متهم اصلی از اقوام بودند؟ نه از دوستان قدیمی‌اش
متهم اصلی دارای سابقه قضایی است؟ بله، حتی روزی که گرفتنش با ۱۰ گرم شیشه دستگیر شد اما در پرونده اصلا قید نشد دو تا از برادرهای متهم اصلی هم حدودا ۲سال پیش اعدام شدند
آیا شما و یا خانواده‌اش سعی کردید ماجرا رو رسانه ایی کنید؟ به کجا؟ نمی‌دانستیم ما آنقدر مطمن بودیم به بی‌گناهی نوید که همش فکر می‌کردیم بهش عفو می‌خوره
در مورد روند رسیدگی به پرونده و زمانی که حکم اعدام به نوید دادند کمی توضیح دهید؟ حکم اول نوید دقیقا شهریور ماه بود که به خانوادش اعلام شد اما نوید گفت باید اعتراض بزنیم به دیوان عالی و خواهرش هم اینکارو کرد و تا شش ماه هیچ خبری نشد تا ۲ ماه پیش که دوباره حکم دوم به نوید ابلاغ شد نوید در کمال ناباوری دوباره اعتراض زد اما به اعتراضش جوابی ندادند حتی خواهر نوید پیش رییس کل دادگستری هم رفت تا رسیدگی کنند اما رسیدگی نکردند.
بعد از اعتراض آیا دوباره پرونده بررسی شد و نوید به دادگاه رفت؟ نه اصلا نوید رو به دادگاه نبردند و فقط بهش ابلاغ حکم کردند. سوال ما هم همینه پس جواب اعتراض‌های ما چی شد!؟
به شعبه و به قاضی پرونده اعتراض کردید؟ بله به حکمی که دادند اعتراض کردیم خواستار رسیدگی دوباره شدیم اما توجهی نشد حتی به رییس جمهور هم نامه دادیم جوابی ندادند تا ۲روز پیش تازه زنگ زدند برای رسیدگی اما الان؟
بعد از تماس از نهاد ریاست جمهوری ایا اعلام کردید که روند رسیدگی درست نبوده و شما اعتراض داشتید بله گفتند اگه درخواستی دارید حتما به تهران بیایید و ما هم درخواست حکم متهم اصلی را کردیم
در مورد خانواده نوید بگید الان با از دست دادن نان آور خانواده زندگیشان چطور می‌گذره؟
در مورد مادرشان بگید؟ خیلی بد. مادرش افسردگی گرفتن و هر روز از ساعت ۱ بعد از ظهر تا ساعت ۵ عصر سر مزار نوید هستن به گفته خواهرش زندگیمان شده قبرستان توی خونه هم همه جارو تاریک می‌کنیم نوید برای ما تمام زندگیمان بود
به نظر شما مقصر اصلی کیه متهم اصلی یا اجرا نشدن درست قانون؟ متهم اصلی، اون با پول خودش رو نجات داد
فکر نمی‌کنید گناه کسی که با گرفتن پول جان بی‌گناهی رو گرفته بیشتره تا کسی که پول داده؟ نوید توی دفتر خاطرات زندان نوشته که من واقعا بی‌گناهم
ایا نوید و یا خانواده‌اش از لحاظ مالی مشکل داشتند برای زندگی؟ نه زیاد، مستمری می‌گیرند حدودا ۷۵۰ هزار تومان
درباره شب اعدام توضیح می‌دهی؟ چه احساسی داشتی؟ من نرفته بودم اما خواهرش می‌گفت «ما شبی که نوید دیدیم داغون شدیم، نوید نمی‌تونست درست حرف بزنه و خیلی سعی می‌کرد خودش رو کنترل کنه اما گریه کرد
اگه متهم اصلی حکم اعدام بگیره خوشحال می‌شید؟
بله اگه متهم اصلی حکم اعدام بگیره کمی از داغ دل خانواده نوید کم می‌شه
صحبتی برای بقیه که ممکن مشکل شمارو داشته باشند دارید؟
بله می‌خوام بگم فکر نکنید ضرب المثل‌های قدیمی هنوز پابرجاست، ما با خیال اینکه بی‌گناه تا پای دار می‌ره، بالای دار نمی‌ره تکیه کردیم اما نوید بی‌گناه تا پای دار رفت بالای دار هم رفت ما تا صبحی هم که رفتیم جنازه‌اش رو تحویل بگیریم هم هنوز دلخوش بودیم که نوید اعدام نشده ما خیلی امیدوار بودیم که نوید اعدام نمی‌شه همش منتظر عفو از طرف ریس جمهور و عفو ۲۲ بهمن بودیم.
پاینوشت: اعدام برای هیچکس
“صدای بی صدایان “در دفاع از محکومان به اعدام و زندانیان غیر سیاسی و خانواده های آنان

۱۳۹۲ اسفند ۱۰, شنبه

مختصری در باره ما و سایت عصر آنارشیسم

با نگاهی به تاریخ اندیشه میتوان ریشه های آنارشیسم را به عنوان نگرشی آزادی خواهانه تا مکتب فکری “لائوتسه” پی گرفت، مکتبی فلسفی و طبیعت گرا که بر اصالت فرد تاکید داشت. آن طور که شاعر آزاد اندیش “احمد شاملو” میگوید آنارشیسم«انسانی‌ترین آرمانی است که دو هزار و پانصد سال پیش برای آسایش انسان‌ها و رسیدن آدمی به کمال مطلوب عرضه شد».
در قرن هجدهم اما برای اول بار نام “آنارشی” جان گرفت و بسیاری خود را “آنارشیست” نامیدند و در راه آزادی و آرمانهای انسانی مبارزه کردند؛ با این وجود، هیچ دورانی مانند عصر حاضر و قرن اخیر آمادۀ رشد اندیشه‌ها و آبستن امکانات آنارشیستی نبوده است. به کلام دیگر اینک عصر آنارشیسم است.
چرا آنارشیسم؟ 
در پاسخ باید اذعان داشت که دولت ها و حکومت‌ها در جهان خصوصا در سال های اخیر بنا به اشتباهات فاحش، دردآور و مرگ آفرین خود، وجهۀ پیشین خویش را از دست داده و روز به روز از سوی مردم غیر قابل اطمینان تر ارزیابی میشوند. امروز مردم و حتی رای دهندگان به دولت ها بیش از پیش به نواقص و کاستی‌های سیستم های حاکم بر جهان واقف میشوند. دولتهای به اصطلاح چپِ سوسیالیستی و سوسیالیسمِ واقعا موجود نیز که امید تازه ای برای بخش هایی از جامعۀ انسانی به حساب می آمدند با پیروی از ساختار قدیمیِ پدرسالارانه به قبضۀ قدرت پرداختند و مسیر محتومِ انحطاط را یکی بعد از دیگری پیموده و مبدل به دولتهای راست شدند.
اکنون مردم اسارت در چنبرۀ دولت های راست و فوق راست را به طور مستمر احساس میکنند. پیشرفت سریع تکنولوژی خصوصا در زمینۀ ارتباطات ضمن کاربردهای مفید آن برای جامعه و فراهم آوردن امکان آگاهی یابی عمومی و دسترس پذیر کردن انبوهی از اطلاعات، از دیگر سو وسیله‌ای است در دست دولت‌ها تا با گذراندن قوانین عجیب و غریب، بدون اجازه و اطلاع افراد وارد حریم خصوصی شهروندان شده و معلوماتی که خود می‌پسندند را دریافت، جمع آوری و آرشیو کنند. به زبان دیگر نوعی تازه از کنترل پلیسیِ فرا‌تر از مرز و در ظاهر تحت عنوان مبارزه با خلاف و تروریسم بر مردم اعمال می‌شود. افشاگری‌های اخیر “ادوارد اسنودن” عمق فاجعه را نشان میدهد که چگونه دولتهای مدعی دموکراسی حتی اگر منافع آن‌ها مستقیما هم در خطر نباشد! برای کنترل و نفوذ و مهندسی بیشتر افکار عمومی در جهت منافع الیگارشی، آزادی و حریم خصوصی مردم را براحتی محدود و نقض می‌کنند.
چنانکه آشکار است، دولت‌ها از منافع و سیاست خودساختۀ خویش در مقابل خاستگاه حقیقی انسان و انسانیت حمایت می‌کنند. برای نمونه در بحران‌ اقتصادی اخیرِ سرمایه داری، بدهی بانک‌ها و مراکز مالی – اقتصادی با کمک دولت‌ها از جیب مردم پرداخت شد. همینطور نقش مخرب دولت‌ها در براه انداختن جنگ‌های داخلی و خارجی که در نقاط مختلف و متعدد زمین درگیر است و به بیراهه بردن مبارزات مردم خاورمیانه و دیگر مناطق و حمایت دولت‌های موجود از دیکتاتوری‌ها تا آخرین روز زمامداریشان قابل انکار نیست.
برای نمونه ای دیگر نگاه کنید به وضعیت پناهجویان که از دست دولتی به دست دولتی دیگر! پناه میبرند. قدرت های غربی که خود بخش مهمی از مسولیت تیره روزی این مردم به گردن آنهاست اما، از ورود ایشان به کشورهای غربی و اروپائی جلوگیری میکنند و موجبات تلفات، آوارگی و غرق شدن پناهجویان را فراهم میکنند.
نگاه کنید به فساد گسترده و مافیایی دولت‌ها و بسیاری موارد دیگر که بین تمامی دولتهای دنیای کنونی مشترکند.
در آغاز قرن اخیر ما همچنان شاهد انباشت ثروت و تمرکزِ قدرت با چاشنی سلطۀ سرسام آور مذهب بر اندیشه و زندگی انسان، و ادامۀ نابودی محیط زیست و خطر انقراض هزاران گونۀ جانوری‌ و گیاهی هستیم که سیستم‌ها برای سود آوری بیشتر در حال بهره وری لجام گسیخته از آن‌ها هستند.
ضبط اموال و منابع و ثروتهای عمومی که متعلق به تمامی مردم جامعه است تحت عنوان فریبندۀ خصوصی سازی، و سرازیر نمودن این ثروت‌ها به جیب‌ها و حسابهای بانکی اقلیتی از نخبگان، نزدیکان و وابستگانِ حکومتی دزدی آشکاری در روز روشن است. در چنین دنیایی حتی حکومت آخوندی ایران برای عقب نماندن از قافلۀ جهانیِ دزدان به این به اصطلاح “خصوصی سازی” لبیک گفته و در حال شدت بخشیدن به این روند ویرانگر است.
آنارشی، بدیل وضع موجود
با توجه به شرایط امروز جهان و خصوصا ایران ضروری است که اپوزیسیونِ حکومتِ امروز ایران مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد. اپوزیسیون فعلی شامل ده‌ها سازمان و گروه می‌شود که بخشی از آنها به دنبال تشکیل دولت کمونیستی هستند و کمونیستهای دولتگرا محسوب می‌شوند. بخش دیگری به دنبال تشکیل دولتهای راست لیبرالیستی هستند و نیروهای راست دولتی محسوب می‌شوند. ناگفته نماند کم نیستند هواداران حکومت‌های استبدادی از نوع نظامی و حتی دینی. ۳۵ سال است که جمهوری اسلامی همچنان بر اریکه قدرت است اما چپ‌های دولتگرا و راست‌های دولتگرا در حالیکه بر سر شیوه حکومتداری دعوا دارند، هر یک خود را بدیل وضع موجود معرفی می‌کنند. از اینرو در اولین قدم باید معنای حقیقی “بدیل” و تفاوت آن با شیوه های “حکومتداری” روشن شود. شیوهٔ حکومتداری امری تئوریک و انتزاعی است که جمعی از نخبگان سیاسی بر اساس آموزه‌های خود و نه لزوماً واقعیات و معضلات جامعه، در اتاقهای فکری خویش آن را فرمولبندی کرده و سپس با شیوه‌ها و یا بهتر است بگوییم با حقه‌های مختلف سعی در به کرسی نشاندن آن در جامعه می‌کنند.
اما حاصل و نتیجهٔ چنین رویکردی بجز حاکمیت عده‌ای قلیل و به اصطلاح “نخبگان سیاسی” بر جامعه چیست؟ در چنین شرایطی با تصور جایگزین کردن یکی از جریانهای مخالف بر کرسی حکومت، رویای تغییر جهان در جهت بهبودی تا چه میزان می‌تواند جامۀ عمل به خود بپوشاند؟ پاسخ این پرسش در گرو درک تمایز میان شیوهٔ حکومتداری و بدیل یا به عبارتی تئوری و عمل است.
اگر تئوری در اتاقهای فکر و در غیاب مردم فرموله می‌شود، بدیل در بطن واقعیت و با حضور مردم ساخته می‌شود. بدیل و تغییر از جنس عمل است.
آیا بدون عمل جهان تغییر خواهد کرد؟ خیر. بدون عمل بدیلی ساخته نخواهد شد. اما این تغییر جهان از کجا شروع می‌شود؟ از داخل همایش‌ها برای پیدا کردن اشتراکات و رسیدن به توافقات بیشتر؟ یا از دل جایی که بیکاری و فقر بیداد می‌کند؟ ناامنی و استثمار بیداد می‌کند؟ بدیل آن کنشی است که در واقعیت سیاه جهان نمود پیدا می‌کند و واقعیتی تاریک از جهان را به سمت روشنایی تغییر می‌دهد.
طبیبعی است که جریانهای سیاسی مختلف می‌توانند بی‌وقفه بر سر آنچه خود بدیل می‌نامند، مناقشه داشته باشند. اما -تا ابد- هیچ تغییری در جهان ایجاد نخواهند کرد. حتی اگر این اقبال را بیابند که کرسی حکومت را به نفع خود بربایند؛ نخواهند توانست جامعه را در جهت رفع معضلات (نمونه کشورهای اروپای شرقی…) هدایت کنند. زیرا عامل تغییر دهنده و نیروی بدیل ساز یعنی مردم هیچ نقش و جایگاه تغییردهندگی و بدیل سازی در تئوریهای اتاق فکر آن‌ها ندارد. آنچه اکنون وجود ندارد یا به شدت مورد غفلت است این است که چگونه نظم حاکم و وضع موجود در عمل و واقعیت (و نه تئوری محض) کنار زده شود و جامعۀ آزاد و انسانی جایگزین گردد؟
نظام سرمایه داری جدا از تئوری‌ها و افتراق‌ها و اشتراکاتی که مسلماً در حیطه تئوری و هم در عمل با آن‌ها دست به گریبان است، یک واقعیت است! بنابراین بی‌مورد نخواهد بود بدیل سرمایه داری نیز رخ نشان دهد! به این اعتبار، اگر نظم کنونی در تسلط سرمایه و سرمایه داری است، در عمل می‌باید دنبال‌‌‌ رها شدن از این نظم مسلط باشیم و در ایجاد جامعۀ آزاد انسانی بکوشیم. بدیل واقعی رویکردیست که میگوید چیزی را که در واقعیت وجود دارد باید در واقعیت شروع به کنار زدن و جایگزین نمودن کرد نه در سخن سرایی های بی‌نتیجه و بی‌انتها.
آنچه در پایان باید گفت این است که هدف از انتشار این تارنما، وارد شدن به مباحث آنارشیستی و نگاهی به بخشی از اخبار و تحلیل مسائل خبری سیاسی روز است. در این تارنما کوشش شده است که مخاطبان با ادبیات آنارشیستی آشنا شوند و خود به قضاوت واقعیت آنارشی و آنارشیسم بنشینند.
پس از انتشار آزمایشی سایت عصر آنارشیسم برای مدت کوتاهی اما اینک با تغییرات جدید در سایت، مجددا آغاز بکار می‌کنیم.
تارنمائی که در پیش رو دارید ثمرۀ کار جمعی عده‌ای از دوستانی است معتقد به فرهنگ آزادمنش و آنارشیستی که مبلغ رفتاری متمدنانه با همه موجودات زنده و طبیعت هستند.
از آنجائی که هیچگونه ادعائی دال بر آگاه بودن به تمامی مسائل جنبش نداریم، لذا علاقمندان را به کار مشترک و همکاری در زمینه تفکر آزادمنش فرا می‌خوانیم.
لازم به ذکر است که مسئول محتوای مطالب نوشته شده ارسالی به سایت نیستیم و مقالات منتشر شده به معنای رد یا تائید محتوای مقالات یا تائید یا رد نویسند یا مترجم مقالۀ درج شده نیست.
لطفا با طرح نظرات و انتقادات خود از طریق ایمیل برای بهبود سایت به ما کمک کنید. 

نه خدا
نه رهبر
نه مرز

 آدرس تماس info@asranarshism.com

عصر آنارشیسم

 http://asranarshism.com/

 دوشنبه، ۲۱ بهمن ۱۳۹۲


 

قسمت دوازدهم : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 " حکایت ترکش های خمپاره و مار"




یکروز در اثر اصابت ترکش خمپاره و گلوله‌های توپ به سیم‌های مخابرات گردان ارتباط ما از طریق تلفن با خط قطع شد و عده‌ای از سنگر مخابرات برای ترمیم و پیدا کردن سیم‌های قطع شده به سمت خط راه افتادیم و می‌بایست تمام مسیر سر سیم را می‌گرفتیم تا به نقطه یا نقاطی برسیم که سیم قطع شده بود. عمدتا مسیر سیم‌ها از کنار جاده بود که از طرفی جاده مطمئن بود و منطقه فاقد مین محسوب می‌شد ولی خارج از جاده همیشه خطر بودن مین وجود داشت هر چند که معمولا میادین مین بین ۲ خط وجود دارد ولی احتمال دارد که در سالهای طولانی جنگ مناطق مختلف مین گذاری شده باشد چراکه مرتب می‌توانست مناطق دست به دست شده باشد و خط بار‌ها تغییر کرده باشد ولی کلا مناطقی که مین داشت توسط باندهای مخصوص یا سیم خاردارهمیشه علامت گذاری می‌شد. از طرفی دیگرامنیت سیم‌ها به لحاظ شنود احتمالی (نیروهای نفوذی سازمان مجاهدین به پشت خط ما که در جبهه مقابل حضور داشتند) بیشتر حفظ می‌شد ولی از آنطرف هم جاده‌ها (اگر در دید و تیر رس نیروهای دشمن باشد) همیشه زیر آتش دشمن است چون هم نیرو از آن تردد می‌کند و هم اینکه همه تدارکات از طریق جاده صورت می‌گیرد و هم اینکه نیروهای نفوذی دشمن می‌توانستند با دنبال کردن سر سیم به محل پاسگاه فرماندهی برسند ولی چون به هر حال نیرو‌ها مرتب در حال عبور از جاده‌ها هستند دشمن چنین ریسکی را نمی‌کرد و از متدهای دیگری که قبلا اشاره کردم مانند منور زدن در روز برای شناسائی محل پاسگاه فرماندهی استفاده می‌کردند که بتوانند پاسگاه را زیر آتش سلاح‌های سنگین قرار دهند.

هر چند که رو سیم‌ها خاک مختصری ریخته شده بود که تا حدی از ترکش‌های خمپاره در امان باشند و از طرفی دیگر هم سیم‌ها دیده نشوند چون نیروهای نفوذی احتمالی از سازمان مجاهدین که احتمال عبور آن‌ها از خط به پشت مواضع ما می‌رفت نتوانند با استفاده از بخشی از سیم‌های تلفون شنود احتمالی کنند یا به پاسگاه فرماندهی و دسته خمپاره ضربه‌ای وارد کنند.

پس از دنبال کردن سر سیم که نگاه می‌کردیم که کجا‌ها قعطی دارد در مسیر به جایی رسیدیم که یک مار بسیار بزرگ روی سیم‌ها چنبره زده بود که ما گفتیم همین یکی را کم داشتیم که ماری به این بزرگی همه جا را ول کرده و درست روی سیم‌های ما خوابیده است. یکی از سرباز‌ها گفت صبر کنید من می‌دانم که با مار چکار باید کرد و با بیل به سمت مار رفت ولی مار هیچ حرکتی از خود نشان نمی‌داد که ناگهان دوست ما گفت مار مرده است و نترسید و بیایید جلو و ما به سمت مار رفتیم که واقعا عجیب بود که مار مرده بود و کوچک‌ترین زخمی در بدن مار نبود و ما مار را با خود بردیم تا به دوستان دیگر هم نشان دهیم. سپس به کار خود ادامه دادیم و نقاط قطع شده را درست کردیم و به پاسگاه برگشتیم.

بعد از برگشت من پیاده به سمت خط جبهه گردان ۱۸۵ راه افتادم تا از آنجا به گردان ۱۷۶ بروم و سری به دوستانم بزنم که با هم در پادگان ۰۵ کرمان بودیم. راستش حس بدی داشتم که بیشتر دوستان من در خط مقدم هستند و من در پاسگاه فرماندهی گردان هستم. در مسیر بخشی زیر آتش خمپاره ۶۰ عراق بود و بخشی زیر آتش خمپاره ۱۲۰ و خمپاره ۸۱ بود و تا رسیدن به دوستانم بار‌ها باید بعد از شنیدن آمدن خمپاره بر روی زمین خود را پرت می‌کردم و دراز می‌کشیدم تا ترکش‌ها بر روی زمین پرتاب شود و سپس به راه خود ادامه می‌دادم. خوبی خمپاره ۸۱ و خمپاره ۱۲۰ آن بود که وقتی به سمت آدم می‌آمد سوت می‌کشید و کاملا می‌توانستیم متوجه شویم که در نزدیکی ما فرود خواهد آمد ولی خمپاره ۶۰ با اینکه خیلی کوچک است درست است که برد زیادی ندارد ولی سوت نمی‌کشد و تا نزدیک شدن به زمین بی‌صدا است و فقط صدای به زمین خوردنش شنیده می‌شود. خاطرات ادامه دارد..........


قسمت اول : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67-65 "ما مرده گان زنده"


قسمت دوم : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67-65 "پادگان آموزشی05 کرمان" 



قسمت سوم : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 " سخنی با وارطان که دیگر سخن نگفت"



 قسمت چهارم: خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 "این سرزمین ماتم زده , هر گوشه اش اشک و خون است"



قسمت پنجم: خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 "پدر در کرخه و من در فکه" 



قسمت ششم : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 " گشت شناسائی در خط فکه " 


قسمت هفتم : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 " فکه شمالی , شیار «بجلیه» " 

 

قسمت هشتم : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 "حمله سنگین توپخانه به پاسگاه فرماندهی "

 

قسمت نهم : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 " خاطرات رودخانه دویرج"

 

قسمت دهم : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 "تلفات سنگین در دسته خمپاره " 

 

قسمت یازدهم : خاطرات یک سرباز زمان جنگ 67 - 65 "آتش مرگبار سلاح های سنگین "

پاینوشت : 


پیج فیسبوکی بازماندگان شهدا ,جانبازان ,آزادگان و رزمندگان 8 سال جنگ خانمان سوز

۱۳۹۲ اسفند ۹, جمعه

علیه امپریالیسم٬ فصل ششم- مواد مخدر، دروغ، و جنگ های ویدئویی: مایکل پرنتی٬ برگردان: آمادور نویدی



علیه امپریالیسم 

michael parent

نوشته: مایکل پرنتی

برگردان: آمادور نویدی

فصل ششم- مواد مخدر، دروغ، و جنگ های ویدئویی

دلایل ارائه شده برای توجیه مداخلات امپریالیستی همانگونه که متعدد هستند ساختگی- جعلی نیز میباشند. چنانچه در فصل قبل ذکر شد٬ آنها شامل «دفاع از دمکراسی»٬ «حفاظت از منافع آمریکا»٬ «انجام مسئولیت های ما بعنوان رهبر جهان» و «ممانعت ار تهدید فتح جهانی شوروی» بودند. در اینجا بهانه های اضافی را بررسی میکنیم.
راندن شیاطین- دیوها
یکی از راههای متقاعد کردن آمریکایی ها که بقای آنها توسط دشمن شرور تهدید شده است آنست که شرورت را بفردی نسبت دادن (جنبه شخصی دادن) است. برای سالها شیطان- دیو برتر دیکتاتور شوروی یوسف استالین بود. در دوران پس از جنگ جهانی دوم٬ منتقدان سیاست خارجی آمریکا٬ که بسیاری از آنها محافظه کار بودند٬ از درگیریهای خارج کشور و خطرات مربوط به تورم٬ دولت بزرگ و بدهی فراوان هشدار دارند. در پاسخ٬ رزمندگان جنگ سرد در واشنگتن همواره شبح ترس از استالین را داشتند. هر زمانی دوباره موقع رأی دادن به کنگره می آمد٬ محافظه کاری مالی ثابت کرد که هیچ رقیبی برای هزینه بزرگ٬ بودجه کمرشکن نظامی وجود ندارد و لحظه ای که مخارج نیروی های مسلح خود یک کشتی یا یک هواپیما را تکذیب میکردیم مداخلات تشویقی- برای برانگیختن تصویری ذخیره شده از استالین، آماده حمله با چنگال به ما بود.
علاوه بر کمونیستها٬ رهبران خلقی کشورهای جهان سوم،  بعنوان شیاطین دیگر تعریف می شوند. برای مثال، سرهنگ جمال عبدالناصر در سال ۱۹۵۲ در مصر یکی از این شیاطین بود. او سلطنت کمپرادور فاسد را سرنگون کرد و برای اولین بار در تاریخ مصر آموزش عمومی رایگان برای مردم فراهم کرد. ناصر مدعی کانال سوئز شد٬ خواستار آن شد که آن را مصر اداره کند و عوارض آن را اخذ نماید، نه بریتانیای کبیر و فرانسه. او همچنین جنبش غیرمتعهد را در دوران جنگ سرد بوجود آورد. این تحول از کشوری دست نشانده و گوش بفرمان به کشور مستقل باعث شد که وزیر امور خارجه جان فوستر دالس (John Foster Dulles) به رئیس جمهور ناصر لقب «هیتلر نیل» دهد و او را تهدیدی برای ثبات خاورمیانه بحواند.
در سال ۱۹۵۷، کنگره آمریکا قطعنامه ریاست جمهوری را بنام «دکترین آیزنهاور» تأئید کرد٬ که خاور میانه را بعنوان منطقه ای حیاتی برای منافع ملی آمریکا تعریف کرد. طبق گفته تحلیگر سیاسی ویلیام بلوم(William Blum) این قطعنامه نیز مانند  دکترین مونرو و دکترین ترومن٬ «حق قابل توجه و دلخواهی برای مداخله نظامی به دولت آمریکا» باز هم در منطقه ای دیگر از جهان اعطا کرد. بلافاصله پس از آن٬ سیا عملیاتی را برای سرنگون ساختن دولت دمکراتیک منتخب سوریه شروع کرد و یک سری توطئه برای ریشه کن کردن ناصر و ناسیونالیسم آزاردهنده اش آغاز کرد. اگر کسی مثل هیتلر- هیتلروار خاورمیانه را بی ثبات میکرد٬ این، رئیس جمهور ناصر نبود.
اگر ما به رهبران آمریکا و کارشناسان رسانه ها باور کنیم٬ معمر قذافی لیبی یک دیو دیگر٬ «قاتلی» است که گفته میشود از «جنون هیتلری» رنج میبرد. میهمان مفسر در برنامه نایت لاین ای بی سی (۴ دسامبر ۱۹۸۱) همچنین بر او برچسب «درغگوی پاتالوژیک» و «مرد دیوانه» زد. گناه واقعی قذافی این بود که٬ در سال ۱۹۶۹، گروه حاکم ثروتمند زشت و ناپسند را سرنگون کرد٬ و با استفاده از بخش بزرگی از سرمایه و نیروی خود کشور برای نیازهای عمومی به سمت یک جامعه مساوات طلبانه تر حرکت کرد. او همچنین صنعت نفت لیبی را ملی کرد. در نتیجه٬ در سرتاسر سالهای۱۹۸۰ و۱۹۹۰، لیبی هدف اقدامات تحریک آمیز آمریکا٬ حملات هوایی٬ تحریم ها٬ و محل نبرد عملیات طولانی بود که برای متقاعد کردن مردم آمریکا طراحی شده بود. بعبارت صریحتر، گویا یک کشور سه میلیونی٬ با یک ارتش نسبتا مجهز ۵۵۰۰۰ نفری٬ تهدیدی مرگبار برای آمریکا شده بود.
رئیس جمهور پاناما٬ مانویل نوریگا(Manuel Noriega) بعنوان یکی دیگر از رهبران  شرور و اهریمن خوانده شد. در سال ۱۹۸۹، در آستانه حمله آمریکا به پاناما٬ توسط میزبانان خبری تلویزیون، او یک «مار مکار جنگل» و «موش باتلاق» خوانده شد. بنا بر گزارش سربازان آمریکایی اشیای افسونگری، صد پوند کوکائین٬ و تصویری از هیتلر در میان اموال نوریگا کشف شد. تحقیقات بعدی نشان داد که اشیای افسونگری٬ کنده کاریهای سرخپوستان(Indian carvings) بود؛ «کوکائین» ذخیره اضطراری آرد نان ذرت مکزیکی؛ و تصویر هیتلر یک عکس تایم- زندگی(Time-Life) تاریخ جنگ جهانی دوم بود.
سال بعد٬ صدام حسین به صورت مشابهی تحت قلع و قمع قرار گرفت٬ بهمانصورت کاخ سفید و رسانه ها جنگ تبلیغاتی خود را برعلیه عراق شروع کردند. صدام حسین «قصاب بغداد»٬ یک «مرد دیوانه»٬ «روانی تغییر شکل داده»٬ و «جانور» نامیده شد. رئیس جمهور بوش (پدر) او را بعنوان کسیکه کارهایی «بدتر از هیتلر» انجام داده، تشبیه کرد. رهبر کشور مورد هدف نه فقط شرور و اهریمن، بلکه بعنوان تجسمی از کشور خود درنظر گرفته میشود. مردم یک کشور برابر با رهبر خود شده٬ بطور نیابتی شرور و اهریمن خوانده میشوند و با اطمینان کامل، به بهانه منصفانه برای هر یورشی تبدیل میشوند.
به سمت چپ نگاه کردن دنبال تروریست گشتن
دشمنان شرور اغلب به تروریسیم متهم میشوند. در طول سالهای زیادی دولت ریگان٬ اتحاد شوروی را بمثابه رهبری یک شبکه تروریستی جهانی محکوم کرد. متعاقب آن، خبرگزاریهای عمده، از جمله، واشنگتن پست (۲۷ ژانویه٬ ۱۹۸۱) شوروی و متحدانش را به عنوان «منشاء اصلی ترور در جهان» متهم نمودند. وال استریت ژورنال (۲۳ اکتبر٬ ۱۹۸۱) در سرمقاله ای شوروی ها و کوبایی ها را به «مشارکت گسترده در تروریسم در آمریکا» متهم کرد. یک فرد راستگرا مانند کلیر استرلینگ (Claire Sterling) در کتاب نوشت که گروههای تروریستی عرب٬ ایرلندی٬ باسک٬ ژاپنی٬ آلمان غربی٬ و ایتالیایی با مسکو ارتباط دارند. کوچکترین چیزی که از این همه اتهامات غایب بود، فقدان مدرک در تأئید اتهامات وارده بود.( پس از سقوط شوروی و باز شدن پرونده ک گ ب٬ بازهم هیچ مدرکی در اثبات این اتهامات پیدا نشد).
 لیبیایی ها بارها و بارها از طرف آمریکا به تروریسیم متهم شده اند. اخیرا در اوایل سالهای ۱۹۹۰، دولت آمریکا بدون ارائه حتی هیچ سندی دال بر ارتباط لیبی و متهمان عملیات با سازمانهایی در ایران یا سوریه، لیبی را عامل سقوط پرواز ۱۰۳ پان آمریکن برفراز لاکربی اسکاتلند و کشته شدن ۲۷۰ نفر معرفی کرد.
 در سال ۱۹۸۱، لیبی توسط کاخ سفید و نوکران وفادارش در رسانه های خبری متهم شد که برای کشتن رئیس جمهور یک تیم ضربت فرستاده است. اخبار بکرات  از داستانهای تلاش برای ترور قریب به اتفاق، پر و اشباع شده بود. بسته به اینکه کدام منبع خبری را کدام شخص قبول داشته باشد٬ یک یا دو تیم ضربت وجود داشتند که متشکل از سه٬ پنج٬ ده٬ دوازه یا سیزده نفر تروریست از کانادا یا مکزیک٬ متشکل از لیبیایی٬ و ایرانی٬ شاید در همکاری با آلمان شرقی یا سوریه ای یا لبنانی یا فلسطینی می آمدند. هرگز یک تیم تروریستی  پیشاپیش چنین دستورالعملی را دریافت نکرده بود. این تبلیغات باید برای جلوگیری از حمله وحشی ترین سگها کافی بوده باشد. تیمیهایی که هرگز وجود نداشتند و هیچ اتفاقی نیافتاد.
در همین حال٬ اقدامات تروریستی واقعی راستگرایان٬ مانند بمبگذاری در یک هواپیمای کوبایی که منجر به از دست دادن جان بسیاری شد٬ بمبگذاری نژادپرستانه در دیسکو- سالن رقص چند نژادی در آلمان غربی٬ و صدها حمله تروریستی و جنایات ناشی از نفرت در آمریکا توسط گروههای راستگرای وطنی٬ برعلیه اقلیتهای قومی و مذهبی٬ همجنسگرایان٬ و درمانگاه های سقط جنین٬ بسختی باعث  موج نگرانی واشنگتن شده است.
دولت آمریکا٬ دولت امنیت ملی با تعریف خودش بعنوان یک قهرمان برعلیه تروریسم٬  می خواهد توجه عموم را از شبکه جهانی تروریستی خودش منحرف سازد. نازی های سابق  و داوطلب برای کمپین های تروردر آمریکای لاتین و جاهای دیگر در آمریکا پناه داده میشوند٬ نیروهای نظامی و شبه نظامی، جوخه های مرگ که جامعه  خود را در مقیاس بزرگ تهدید و ارعاب می کنند، در ده ها کشور آموزش دیده٬ مجهز٬ و بوسیله سیا و پنتاگون حمایت مالی میشوند. آنها در کشورهایی مثل گواتمالا٬ موزامبیک٬ و هائیتی در عرض فقط یک هفته بیشتر از همه مقتولان ده سال بدست گروههای «تروریست» عرب٬ باسک٬ و ایرلند شمالی آدم کشتند.
حفاظت از آمریکائیان در خارج از کشور
رسانه ها اغلب درباره آمریکایی هایی که در کشورهای خارجی  زندانی میشوند، گزارش میدهند. بدون استثنا٬ در همه این داستان یک مقام آمریکایی به شهروندان ما هشدار میدهد که آنها نباید فرض کنند که دولتشان قادر خواهد بود راهی برای نجاتشان بیاید. اما چرا آمریکایی های زیادی این تصور اشتباه را دارند؟ شاید پاسخ این باشد که دو دولت آمریکایی وجود دارد: یک دولت درمانده که اعتنایی ندارد و هشدار می دهد: «وقتی که شما بخارج سفر میکنید٬ مسئول خودتان هستید»؛ و دیگری که با قاطعیت ادعا میکند: «در حالی که جان آمریکایی ها در خطر است٬ ما نمیتوانیم بیکار بنشینیم. ما تفنگداران دریایی اعزام می کنیم». بعد از شنیدن بیشتر از یک قرن ترجیع بند دوم٬ آمریکایی ها میتوانند فکر کنند وقتی که به خارج از کشور سفر می کنند، در صورت زندانی شدن، توسط قدرت کامل و عظیم آمریکا محافظت و آزاد میشوند.
«حفاظت از جان آمریکایی ها» بارها و بارها بعنوان بهانه ای برای حمله و اشغال  کشورهای دیگر بکار گرفته شده است. در سال ۱۹۵۸، برای توجیه پیاده کردن ۱۰۰۰۰ تفنگدار دریایی در لبنان (برای نجات  دولت کمپرادور٬ طرفدار سرمایه داری و ممانعت از قیام ملی)٬ رئیس جمهور آیزنهاور ادعا کرد که شهروندان آمریکایی باید تخلیه و بجای امن فرستاده شوند. در واقع٬ به آنها قبلا هشدار داده شده بود که از سفر به لبنان پرهیز کنند و اکثر شهروندان آمریکایی قبل از اینکه تفنگدارن دریایی برسند، آن کشوررا ترک کرده بودند.
در سال ۱۹۶۲، در جمهوری دومینیکن٬ پس از سی سال حمایت آمریکا از دیکتاتوری رافائل تروجیلو (Rafael Trujillo)٬ در نتیجه یک انتخابات آزاد و عادلانه خووان باش (JuanBosch) بریاست جمهوری رسید. باش انجام اصلاحات ارضی٬ کاهش اجاره مسکن٬ ملی کردن بعضی شرکتهای کسب و کار٬ پروژه های خدمات عمومی٬ کاهش واردات اقلام لوکس٬ و آزادیهای مدنی برای همه گروههای سیاسی را برای کشور در برنامه خود گنجانده بود. واشنگتن با دیده تردید به باش می نگریست و او را بعنوان آذوقه رسان «سوسیالیسم خزنده» میدید. تنها پس از هفت ماه از شروع دوره ریاست جمهوری٬ اوتوسط ارتش مورد حمایت آمریکا سرنگون گردید. سه سال بعد از کودتا٬ عناصر طرفدار قانون اساسی در نیروهای مسلح دومینیکن٬ تشویق شده توسط غیرنظامیان مسلح٬ تلاش کردند تا باش (Juan Bosch) را به کرسی ریاست جمهوری برگردانند. در طول مبارزه٬ نیروهای طرفدار قانون اساسی همکاری کامل خود را برای کمک به تخلیه هر تبعه آمریکایی که خواستار ترک کشور بود، عملی کردند. در واقع٬ به هیچ آمریکایی صدمه ای وارد نشد و کاخ سفید هم نگران نبود که کسی در خطر باشد. اما زمانیکه مشخص شد که دولت نظامی سرنگون خواهد شد٬ رئیس جمهور لیندون جانسون(Lyndon Johnson) نیروهای نظامی آمریکایی  را «برای حفاظت از جان آمریکایی ها» فرستاد. جای تعجب است که چرا ۲۳۰۰۰ پرسنل نظامی برای نجات تعداد نسبتا کمی آمریکایی لازم است٬ هیچ آمریکایی هم تقاضای کمک نکرده بود٬ در واقع بعضی از آمریکایی ها هم به هواداران قانون اساسی کمک میکردند. در حقیقت٬ در یک عملیات امداد و نجات نیروی اشغالگر دخالت داشت- نه تنها اتباع آمریکایی، حتی طرفداران خونتای نظامی راستگرا٬ با تهیه سلاح و بودجه٬ و بطور مستقیم در سرکوب خونین طرفداران قانون اساسی شرکت داشتند. پرسنل نظامی آمریکا تقریبا برای مدت پنج ماه، یعنی خیلی بیش از آنکه برای کمک به تخلیه هر آمریکایی لازم بود، در جزیره (دومنیکن- م) باقی ماندند. این پنجمین بار در این قرن بود که آمریکا برای جلوگیری از تغییرات اجتماعی مردمی و تقویت استبداد طبقاتی موجود حمله کرده بود.
در سال ۱۹۸۳، زمانی که رئیس جمهور ریگان کشور کوچک گرانادا (با جمعیت ۱۲۰۰۰ نفر) را با یک حمله بی اساس و نقض قوانین بین المللی اشغال کرد، بار دیگر جلوگیری شناخته شده از«به خطر افتادن جان آمریکایی ها» اجرا شد و تعدادی از مدافعان این جزیره را کشت. کاخ سفید ادعا کرد هدف عملیات نجات جان دانشجویان آمریکایی در دانشکده پزشکی سنت جرج (St. George MedicalSchool) است که گویا در اثر درگیری بین جناح های حاکم در این جزیره بخطر افتاده بودند. در واقع٬ همانگونه که رئیس دانشکده شهادت داد٬ هیچ دانشجویی مورد تهدید قرار نگرفته بود و چند تایی میخواستند بروند. بعد از هشدار قریب الوقوع حمله، بسیاری از دانشجویان تصمیم خود را تغییر دادند. تمایل آنها برای تخلیه بمنظور خارج شدن از جلو راه اقدام ارتش آمریکا اکنون بعنوان توجیهی برای خود اقدام بنظر میرسید. گناه واقعی گرانادا آن بود که جنبش انقلابی قصد داشت جواهر تازه (revolutionary New Jewelmovement) خودش را با یک سری اصلاحات مساوات طلبانه٬ از جمله آموزش رایگان در مدرسه ابتدایی و آموزش متوسطه ٬ درمانگاههای بهداشت عمومی (اکثرا با کمک پزشکان کوبایی)٬ و توزیع رایگان مواد غذایی به نیازمندان همراه با ارائه تسهیلاتی برای بهبود خانه های مسکونی عرضه نماید. دولت همچنین زمینهای بلا استفاده را برای تأسیس تعاونیهای زراعتی کرایه داده بود٬ بسوی کوتاه کردن دست شرکتهای صادرکننده محصولات از کشاورزی، پول نقد و به سمت خودکفایی تولید مواد غذایی پیش میرفت. بعد از اشغال٬ این برنامه ها لغو شد و بیکاری و خواسته های اقتصادی بشدت افزایش یافت. جزیره از ادامه راه جایگزین توسعه منع گردید.
توضیحی برای حسن ختام: در اواسط سالهای ۱۹۸۰، زمانیکه دولت ریگان مسئله حمله به نیکارگوئه مطرح کرد٬ گروه بزرگی از شهروندان آمریکایی در آن کشور٬ که از دولت ساندنیستی طرفداری میکردند٬ بیانیه روشنی مبنی بر این که جانشان در خطر نیست، صادر کردند. بنابراین، بهانه «نجات آمریکایی ها»، یک بهانه آشنا بود٬ و آنها با پیشبینی استفاده واشنگتن از آن، سعی کردند بهانه نادرست آنرا افشاء کنند.
دنبال بهانه گشتن
هنگامیکه بعضی افراد برای توجیه یک عمل خاص از راه طرح و توضیحات جدید و متفاوت سعی میکنند٬ باحتمال زیاد آنها دروغ میگویند. همین گونه در مورد سیاستگذاران صادق است. انقلاب ۱۹۱۷ روسیه٬ رعشه بر اندام نظام سرمایه داری انداخت. حزب بلشویک٬ با پشتیبانی طبقه قوی کارگران-  زحمتکشان٬ استبداد تزاری را سرنگون ساخت٬ املاک دولت را اجتماعی اعلام کرد٬ اموال کلیسا را مصادره، بانکها و شرکتهای خصوصی را ملی کرد٬ و خودش را دولت کارگران اعلام نمود. برای نخبه گان طبقه سرمایه داری جهان غرب٬ یک کابوس واقعی پدید آمده بود. در طول چند ماه٬ آمریکا و چهارده کشور سرمایه داری دیگر به روسیه حمله کردند. به مردم آمریکا گفته شد که (۱) این اقدام نظامی برای جلوگیری از کمک دولت بلشویکی به آلمان ها است٬ که هنوز متحدان غربی با آنها در جنگ بودند. در واقع بلکشویکها قرارداد صلح جداگانه ای با آلمانها بست ولی هیچ تمایلی به کمک به قیصر- صدراعظم آلمان نشان نداد. هنگامیکه جنگ با آلمانها پایان یافت٬ بهانه جدیدی مورد نیاز بود. حالا رئیس جمهور وودرو ویلسون(Woodrow Wilson) اعلام کرد که (۲) نیروهای مهاجم برای برقراری نظم و جلوگیری از شقاوت لازم بود.او براحتی این واقعیت را که مداخله گران و متحدان گارد سفید سلطنتی خودشان باعث اختلال و ارتکاب بسیاری اعمال سبعانه بودند، نادیده گرفت. سپس گفته شد که(۳) مداخله برای مجبور کردن بلشویکها به بازپرداخت وامهایی است که رژیم تزاری سابق از اروپا قرض گرفته است. در نهایت٬ رئیس جمهور ویلسون قبول کرد که دلیل اصلی:(۴) او این است که نمیتواند بلشویکها را تحمل کند. اما هرگز توضیح نداد که چرا آنها قابل تحمل نبودند. هدف واقعی از مداخلات متحدین براندازی حکومت جدید در حال ظهور٬ آشکارا ضد نظام سرمایه داری بود.
اولین انقلاب پرولتری موفق در تاریخ جهان باید برگشت پذیر میشد٬ تا مبادا بعنوان الگوی خطرناکی برای مردم عادی در کشورهای دیگر٬ از جمله در آمریکا شود. رهبرانی مثل لانسینگ(Lansing)٬ وزیر امور خارجه و خود ویلسون این نگرانی را در مکاتبات خصوصی خود بیان کردند. اما هرگز به مردم عادی در این یا هر کشور سرمایه داری دیگری نگفتند که چه چیزی واقعا باعث نگرانی آنها شده است.
بهانه گرفتن های زیادی را در طول جنگ ویتنام در سالها ی ۱۹۶۰،  شاهد بودیم. در مراحل اولیه جنگ٬ مقامات واشنگتن گفتند که دخالت آمریکا (۱) برای ایجاد ثبات در دولت ویتنام جنوبی لازم بود. سپس(۲)جلوگیری از حمله ویتنام شمالی را بهانه کرد. همانقدر که تلفات افزوده میشد، هدف سیاست ادعایی برای (۳) نجات همه جنوب شرقی آسیا از«کمونیسم آسیایی با دفتر مرکزی آن در پکن» واضح تر می گردید. در سالهای آخر جنگ٬ بهانه های ادعائی چیزی کمتر از(۴) امنیت و افتخار آمریکا و بقای جهان آزاد نبود.
به گرانادا برگردیم٬ قبلا اشاره کردیم که چگونه دولت ریگان (۱) برای حمله از بهانه نجات دانشجویان پزشکی استفاده کرد. سپس ریگان ادعا کرد که (۲) گرانادا به زرادخانه بسیار عظیم سلاح تبدیل شده که میتواند تهدیدی برای دیگرکشورهای کارائیب باشد٬ و (۳) با ساختن بندری برای لنگرگاه زیردریایی ها و یک فردوگاه نظامی برای هواپیماهای شوروی ابزار قدرت شوروی شده- که همه دروغ بود. همچنین بما گفته شد که (۴) جزیره یک «نقطه کور» آسیب پذیر را به مسیر حمل و نقل دریایی ما وصل کرده؛ بعبارت دیگر٬ گرانادای کوچک ممکن است آمریکا را با قطع خطوط دریایی بزانو درآورد. مهاجمان وقتی که جزیره را در کنترل گرفتند٬ دولت «بازار آزاد» بریاست مالی آمریکا حزب جدید ملی را بنا نهاده٬ درنتیجه به هدف واقعی حمله رسیدند: ممانعت از حضور هر کشوری در کارائیب که بخواهد سیستم شرکتهای بزرگ جهانی را با چالش مواجه سازد.
 اظهارات رسمی در ارتباط با جنگ کنترای مورد حمایت آمریکا برعلیه نیکاراگوئه در سالهای ۱۹۸۰ الگوی مشابهی را بهانه کرد. در ابتدا بما گفته شد که حملات (۱) برای جلوگیری از ارسال سلاحهای ماناگوا(Managua) به شورشیان السالوادور در نظر گرفته شده بود. هرگز توضیح داده نشد که چرا جبهه فارابوندو مارتی (FMLN) السالوادور نباید در مبارزه برعلیه یک دیکتاتور جانی کمک شود. سپس بما گفته شد که مداخله برعلیه ماناگوا (۲) برای وادار کردن نیکاراگوئه به انتخابات آزاد طراحی شده بود- چیزی که آنها در سال ۱۹۸۴ انجام داده بودند. سپس این بود که(۳) برای ممانعت نیکاراگوئه از تبدیل  شدن به اقمار شوروی بود٬ در نهایت٬ آن بهانه قرار گرفت که(۴) برای جلوگیری نیکاراگوئه از صدور انقلاب خود به همه آمریکای مرکزی و تهدید امنیت خود آمریکا است. همچنانکه مداخله در حوزه و هزینه رشد میکند منطق تمایل به توسعه دارد.
قتلعام جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ نمونه برجسته ای ازچگونگی همدستی دروغ و جنگ بود. در اواخر سال ۱۹۸۹، عراق پس از حصول اطمینان از مقامات آمریکایی در مورد بیطرفی واشنگتن، به کویت حمله کرد. در پاسخ٬ دولت بوش در همکاری با دیگر کشورهای عضو سازمان ملل متحد٬ نیروهای اشغالگر عراقی را در کویت و جمعیت غیرنظامی عراق٬ از جمله شهر بغداد را یک ماه تمام زیر حملات هوایی شدید قرار داد. عراق پس از تبادل نظر با اتحاد شوروی٬ با خروج از کویت در طول سه هفته موافقت کرد. اما دولت بوش فقط یک هفته به عراقی ها مهلت داد. خروج عراق با حملات هوایی آمریکا و کشتار پرسنل نظامی در حال عقب نشینی همراه گشت. بیش از ۱۰۰۰۰۰ عراقی٬ از جمله بسیاری از شهروندان در این جنگ یکطرفه کشته شدند. تلفات آمریکایی  چند صد نفر بودند. جنگ خلیج فارس (یا «طوفان صحرا»٬ آنگونه که توسط مقامات نامیده شد) نشان داد که یک رهبر خارجی احتیاج ندارد که کمونیست باشد تا فشار کامل امپریالیسم آمریکا را احساس کند.
اگرچه صدام بهتر از حد متوسط استاندارد زندگی را برای مردم خود به ارمغان آورد و سیاست های توسعه  ملی را پی گرفت٬ او کمی هم انگیزه های مساوات طلبانه ایدئولوژیک بنمایش گذاشت که برای مدافعان سرمایه داری خیلی نفرت انگیز بود. او تعداد زیادی کمونیست و مخالفان چپ را شکنجه و بقتل رساند٬ سیاستی که معمولا باعث استقبال گرم و ریسه رفتن واشنگتن برای هر دیکتاتوری میشود. تا اندکی قبل از جنگ خلیج فارس٬ صدام یکی از دریافت کنندگان کمکهای نظامی منظم آمریکا بود. پس چرا رئیس جمهور بوش(پدر) با عراق چنین سختگیری کرد؟
دروغ های جنگ خلیج فارس
اولین بهانه ایکه توسط دولت بوش(پدر- م) مطرح شد، این بود که (۱) نیروهای آمریکایی در خاورمیانه برای دفاع از عربستان سعودی در برابر حمله قریب الوقوع عراق لازم بودند. اما اگر عراقی ها در نظر داشتند عربستان سعودی را تصرف کنند٬ پس چرا آنها بلافاصله پس از اشغال کویت و قبل از رسیدن پرسنل نظامی آمریکا اینکار را نکردند؟ برخلاف شایعه این دروغ٬ خبرنگاران نتوانستند هیچ تجمعی از سربازان عراقی را در مرز سعودی مشاهده کنند. بوش(پدر- م) ادعا کرد که فقط پس از «ماه ها فعالیت دیپلوماتیک سیاسی تقریبا بی پایان و ثابت» حمله خود را به عراق آغاز کرد. اما (۲) عراق هیچ علاقه ای به حل و فصل سیاسی نشان نداد. این یک دروغ آشکار بود. بیکر(Baker)٬ وزیر امور خارجه در  نشستی «دیپلوماتیک» که با عراقی ها در ژنو داشت٬ بسادگی به آنها دستور داد که کویت را ترک کنند. بیکر بحساب خودش٬ هیچ تلاشی برای کشف نارضایتی عراق از کویت نکرد. هنگامیکه عراقی ها مسئله دیده بانان صلح باقیمانده از سال ۱۹۹۰ را مطرح کردند٬ توسط کاخ سفید نادیده گرفته شد. دولت بوش(پدر- م) برای جنگ یکطرفه خرابکاری میکرد. سخنگویان کاخ سفید خروج عراق از کویت را همچون یک «سناریوی کابوس» توصیف میکردند. چرا چنین؟
آیا اجتناب از سناریوی جنگ یک رؤیا نبوده است؟ سیاستگذاران فهمیده بودند که خروج صلح آمیز، رئیس جمهور را از «یک پیروزی باشکوه در برابر تجاوز» محروم میسازد. رئیس جمهور اظهار داشت که او نگران (۳) حفاظت از حقوق بشر در کویت و در دیگر کشورهای خاورمیانه بود. ولی در هیچیک از امارات های فئودالی و استبدادی منطقه حداقل دمکراسی با ارزشی وجود ندارد. در عربستان سعودی٬ زنان هنوز به اتهام رابطه جنسی قبل از ازدواج سنگسار میشوند. در کویت٬ شوراهای دمکراتیک و دیگر گروه های سیاسی سازمان یافته بطور منظم نابود میشوند. یک خانواده ثروتمند کثیف زندگی سیاسی اقتصادی کشور را کنترل میکند. ادعا شده است که (۴) آمریکا  از تعهد سازمان ملل برای دفاع از کشورهای عضو در برابر تجاوز حمایت میکند. اما چرا فقط در این مورد؟
اسرائیل و سوریه٬ هردو٬ به لبنان حمله کرده و هنوز بخشهایی از آن کشور را اشغال کردند؛ ترکیه نصف قبرس را تصرف کرد؛ مراکش جنگ تهاجمی برعلیه صحرای غربی براه انداخت؛ اندونزی به تیمور شرقی حمله و آنرا با کشتار بزرگ تیموری ها ضمیمه اندونزی کرد. با این حال واشنگتن به روابط نزدیک و حمایت از این متجاوزان ادامه میدهد. چند سال قبل از جنگ خلیج فارس٬ وقتی که عراق به ایران حمله کرد٬ واشنگتن به هر دو کشور کمکهای نظامی فرستاد. خود نظامیان آمریکا به گرانادا و پاناما حمله کردند. در واقع با شک و تردید میتوان بر عدم تحمل ناگهانی و بسیار اصولی واشنگتن در برابر تجاوز نگاه کرد.
در ماه اوت ۱۹۹۰، بوش(پدر- م) اظهار داشت که (۵) او سعی کرد که جلو صدام را از انحصاری کردن «همه ذخایر بزرگ نفت جهان» بگیرد. این بهانه حداقل ما را به حقیقت نزدیکتر میکند: قطعا نفت مورد توجه بود. اما اتهام دروغ است. هیچ تولید کننده ای٬ حتی کنسرسیوم قدرتمندی مثل اوپک (OPEC)٬ بازار جهانی نفت را نمیتواند به تنهایی کنترل کند چه رسد به یک رهبر منفردی مانند صدام.
حتی در اثر تحریم سال ۱۹۹۰ که صادرات نفت عراق را قطع کرد٬ تولید خالص نفت تغییر چندانی نکرد. کاخ سفید سپس عراق را متهم کرد که (۶) یک تهدید هسته ای است. این بحث و جدل به لیست دلیل و بهانه های بوش(پدر- م) ماه ها پس از آنکه او مداخله علیه عراق را آغاز کرده بود و بلافاصله پس از آنکه نظرسنجی ها نشان داد که آمریکایی ها با نگرانی به احتمال قابلیت عراق  درتوسعه هسته ای پاسخ دادند ضمیمه شد.
در هر صورت٬  با اعمال تحریم ها٬ برای عراق غیر ممکن بود لوازم مورد احتیاج برای ساختن بمب هسته ای را بدست بیاورد. در ماه نوامبر ۱۹۹۰، بیکر وزیر خارجه استدلال کرد که (۷) مداخله باعث حفظ مشاغل در داخل آمریکا میشود. این برای اولین بار بود که کسی از میان همراهان امنیت ملی بوش بروشنی نگران نیروی کار کشور شده بود. هیچ کسی مشخص نکرد که چگونه یک قتلعام پرهزینه در خاورمیانه باعث حفاظت مشاغل در داخل کشور میشود. در واقع٬ پس از جنگ٬ بیکاری کمی افزوده شد. علاوه بر این٬ راه های مؤثرتر و کمتر وحشتناک برای استخدام آمریکایی ها تا تخریب آشکار کشور دیگری وجود دارد.
بعضی دلایل واقعی
تعدادی از ملاحظات فوری و فوتی برای جنگ برعلیه عراق بودند که دولت بوش ترجیح داد از آنها اسم نبرد. اول٬ صدام حسین سعی کرد از کویت در حفاری در معادن شیب نفت جلوگیری کند و در تلاش تقویت قیمت نفت تا آنجایی بود که بتواند بگیرد . جسارت او در قرار دادن ملاحظات در باره اقتصاد کشور خود پیش از منافع کارتل های نفتی بین المللی او را ناگهان به شخصیتی منفور در واشنگتن تبدیل ساخت. دوم٬ به لطف شبکه های بزرگ٬ جنگ خلیج فارس بعنوان یک رویداد تبلیغاتی ویدئویی برای مجتمع های نظامی- صنعتی٬ عملیات امداد و نجات برای بودجه بزرگنمایی امور دفاعی خدمت کرد. در ژوئیه ۱۹۹۰، برای اولین بار پس از سالها٬ رهبری حزب دمکرات در کنگره درباره  کاهش واقعی هزینه های نظامی صحبت کرد. شادمانی جنگ خلیج فارس کنگره را بطور ملایم به روی خط برگرداند. سوم٬ یک پیروزی سریع و آسان یک رویداد تبلیغاتی برای خود مداخله گران بود٬ درمانی برای «سندروم ویتنام»( که٬ عمدتا مخالف دخالت نیروهای نظامی آمریکا در درگیریهای خارج است). جنگ خلیج فارس بنظر میرسید که مشکل مداخله گران آمریکایی را که مدتها با آن روبرو بودند حل کرده است: که چگونه در یک عملیات نظامی بدون تلفات – از دست دادن جدی جان آمریکایی ها شرکت کنند.(نگرانی آنها بیشتر دلایل سیاسی داشت تا انساندوستانه. تلفات سنگین مردم آمریکا را نسبت به مداخله منفور میکند.) راه صرفه جویی در جان آمریکایی ها آن بود که از آنچنان قدرت شلیک هوایی٬ زمینی و دریایی برتر استفاده شود که بتواند ظرفیت نظامی٬ زیرساخت حریف را نابود سازد٬ و سیستم پشتیبانی بدون هرگونه تعهد زیادی از پرسنل آمریکایی باشد.
آنگونه که از طرف فعالان ضد جنگ ادعا میشود٬ صحت ندارد٬ که  بمباران عراق را به قرن نوزدهم بعقب برگرداند. عراق قرن نوزدهم یک پایگاه تولیدی تقریبا متناسب با نیازهای مردم- جامعه آنزمان بود. تخریب ایجاد شده بحرانی بمراتب بیشتر- بزرگتر از آن است. در ماه مارس ۱۹۹۱، مأموریت سازمان ملل به عراق گزارش داد که درگیری «شبیه به آخرالزمان را ساخته» با تخریب «بیشترین خدمات زندگی مدرن»٬ عراق را به «دوره ماقبل صنعتی، اما با همه عجز وابستگی پساصنعتی بر استفاده شدید انرژی و فن آوری» برگردانده است. بی دلیل نبود که نظامیان آمریکایی حملات «جراحی- هوشمندانه» را به رخ میکشیدند. درست٬ بسیاری از بمبها سقوط آزاد کرده بودند و مردم را بدون کنترل و توجیهی میکشتند. اما هزاران حمله هوایی «جراحی- هوشمندانه» سیستم برق رسانی را تخریب کرد و بطور جدی به سیستم کشاورزی آسیب رساند. بدون برق٬ نمیتوان آب را تصفیه کرد٬ فاضلاب را نمیتوان درست کرد. گرسنگی٬ وبا٬ و بیماریهای دیگر رونق گرفتند.
جنگ خلیج فارس با تحریم کینه جویانه سازمان ملل همراه شد که چند سال بعد هنوز عراق را از دستیابی به منابع تکنولوژیک برای بازسازی تولید مواد غذایی خود٬ ابزار و تجهیزات پزشکی٬ و تأسیسات بهداشتی محروم ساخت. در اواخر سال ۱۹۹۳، سی ان ان(CNN) گزارش داد که نزدیک به ۳۰۰۰۰۰ کودک عراقی از سوء تغذیه رنج میبرند. «تحت تأثیر فقر، آمار مرگ و میر اغلب از میان کودکان٬ نوزادان٬ بیماری مزمن٬ و سالمندان سالانه ۱۲۵۰۰۰ افزایش یافت و از میزان طبیعی گذشت» (لس آنجلس تایمز٬ ۲۲ فوریه۱۹۹۴٬). شهروندان عراقی٬ که قبلا از یک استاندارد زندگی مناسب برخوردار بودند٬ به فقیر تبدیل شده اند. بنابراین یکی از اهداف تاریخی امپریالیسم تحقق یافت: ناتوانی و فقر همه مخالفان بالقوه و تازه به دوران کاهش یافت. چهارم٬ بحران خلیج فارس به دولت آمریکا اجازه داد حضور نظامی خود در خاورمیانه٬ منطقه دارای رژیمهای مشکل دار و سرشار از ذخایز فراوان نفت را طولانی مدت سازد. نیروهای آمریکایی حال میتوانند سریعتر و مؤثر از خودکامگان حاکم در برابر مردم شورشی خود محافظت کند. پنجم٬ آلکساندر هامیلتون(Alexander Hamilton) در شماره ۶مجله فدرالیست نوشت: بسیاری جنگها بخاطرمنافع سیاسی رهبران شروع شده اند. آنها با غرق شدن در درگیریهای خارج ازکشور٬ دنبال کاهش تأثیر مشکلات سخت در داخل کشور، و در نتیجه، تأمین سرنوشت امنیت سیاسی خود هستند.
 جنگ برعلیه عراق در میان یک بحران اقتصادی جدی، بحرانی که رئیس جمهور بوش(پدر- م) بیشتر علاقمند به نادیده گرفتن تا حل و فصل آن بود، بوقوع پیوست. در ژوئیه ۱۹۹۰، محبوبیت او نیز بخاطر ذخیره و رسوایی وام بطور بدی کاهش یافت. هر شب٬ برنامه های خبری تلویزیون از لایه های پی در پی فساد٬ دزدی٬ رشوه٬ و غارت بیت المال٬ از آنچه که بزرگترین توطئه مالی در تاریخ جهان بشمار می رود، پرده برمیدارد. اما پس از آنکه رسانه ها سرگرم فروش جنگهای ویدئویی با تکنولوژی بالا تبدیل شدند٬ مشکل ذخیره و وام از اخبار شب حذف گردید. پیروزی در جنگ خلیج فارس نیز آنرا برای بررسی دخالت آشکار بوش در توطئه ایران کنترا٬ بنظر همچون محبوب نجسی که قابل دسترسی نبود، سخت تر کرد.  در حالی که جنگ هنوز در حال پیشروی بود٬ من در بولتن اطلاعاتی عملیات مخفی(Covert Action Information Bulletin) در (بهار ۱۹۹۱) نوشتم: «صبح روز بعد از پیروزی٬ بیشتر مردم آمریکا ممکن است متعجب شوند که آیا خونریزی و صورتحساب ۸۰ میلیارد دلاری ارزش آنرا داشت. آنها ممکن است بخاطر بیاورند که تنها جنگی ارزش حمایت دارد که بنجامین فرانکلین (BenjaminFranklin) آنرا «بهترین جنگ» خواند٬ جنگی که هرگز  جنگیده نشده است». در واقع٬ ارتکاب کشتار برعلیه عراق و همه شادمانی همراه آن برای بردن بوش(پدر- م) به انتخاب مجدد سال بعد کافی نبود.
«جنگ بر علیه مواد مخدر»: پوشش داستانی- داستان بزرگ
در میان جنگهای صلیبی مختلف ساخته و پرداخته رهبران ما، یکی هم «جنگ برعلیه مواد مخدر» است. سخنگویی از دیده بان آمریکا در رادیو پاسیفیکا (PacificaRadio) در (۳۱ اکتبر٬ ۱۹۹۰ ) تصریح کرد که چگونه آمریکا به گروه های نظامی و شبه نظامیان کلمبیا ظاهرا برای جلوگیری از قاچاق مواد مخدر کمکهای مالی ارائه میدهد. در عوض٬ این نیروها کوشش خود را برای شکنجه و کشتن اعضای چپ قانونی٬ کسانیکه برای اصلاحات اجتماعی و چالش انتخابات صلح آمیز کار میکنند اختصاص میدهند. نماینده دیده بان آمریکا نتیجه گیری کرد که «متأسفانه» سیاست آمریکا «خطا» است. خود واشنگتن با عجله برای جنگ برعلیه مواد مخدر٬ « پول را به مردم خطاکار داد». در واقع٬ دولت (آمریکا- م) پول را به مردم درستی میداد که٬ آنرا دقیقا برای استفاده همان کاری که واشنگتن علاقمند بود بکار ببرند. دوباره فرض شده بود که رهبران آمریکا گمراه شده بودند در حالی که آنها ما را گمراه کرده بودند. کلمبیا در رأس نقض کنندگان حقوق بشر در نیمکره قرار دارد و٬ در دولت کلینتون٬ در ردیف دریافت کنندگان کمکهای نظامی آمریکا بود. به همینگونه هم در پرو(Peru)٬ تحت پوشش مبارزه با قاچاق مواد مخدر٬ نیروهای آمریکایی عمیقا درگیر مبارزه برعلیه شورشیان سیاسی شد که جان هزاران نفر را گرفت. کمکهای مالی آمریکا برای آموزش و تجهیز پرسنل نظامی پرویی بکار برده شد که٬ بیرحمانه در مناطق مظنون به همکاری با چریکهای شورشی استفاده شد.
کاخ سفید میخواست که ما قبول کنیم که هدف از حمله سال ۱۹۸۹ به پاناما، دستگیری رئیس جمهور مانوئل نوریگا(Manuel Noriega)٬ بود که گویا با نقض قوانین آمریکا در خرید و فروش مواد مخدر دست داشته و بنابراین قوانین آمریکا را نقض کرده بود. در اینجا آمریکا تحت اصل قابل توجهی عمل کرده که طبق قوانین داخلی خود بر رهبران کشورهای خارجی در کشور خود صلاحیت  قضایی دارد . آیا آن قانون دوطرفه کار میکند؟ آیا یک رئیس جمهور آمریکا را میتوان بعلت عدم رعایت قوانین خود دستگیر کرد و برای مجازات به یک کشور بنیاد گرای اسلامی منتقل کرد؟
تاخت و تاز نیروهای آمریکا پس از دستگیری نوریگا شدت گرفت. آنها با زور محله کارگری پایگاه طرفداران نوریگا در شهر پاناما را تخلیه و بمباران کردند. آنها هزاران نفر از مقامات٬ فعالان سیاسی٬ و روزنامه نگاران را دستگیر نموده٬ و اتحادیه های کارگری و دانشگاه ها را از هر کسی که گرایش چپ داشت پاکسازی کردند. آنها دولتی برهبری کمپرادوری ثروتمند٬ همچون رئیس جمهور گیلرمور ایندارا(Guillermo Endara)٬ بر سر کار آوردند که٬ با شرکتها٬ بانکها٬ و افراد عمیقا مشغول به قاچاق مواد مخدر و پولشویی حاصل از مواد مخدر رابطه نزدیکی دارد. مقدار مواد مخدری که از طریق پاناما می آید نشادن داده شد، اما بخش کوچکی از کل  آن در آمریکا توزیع میشود. مشکل واقعی پاناما این بود که یک دولت مردمی ملی بود. نیروی دفاعی پاناما یک ارتش چپگرا بود. ژنرال عمر توریخوس(Omar Torrijos)٬ سلف نوریگا که اجرای چند طرح اجتماعی مساوات طلبانه را آغاز کرده بود، در یک سانحه هوایی مرموز که برخی تحلیلگران سازمان سیا را مقصر آن میدانند، کشته شد. بر خلاف نارضایتی جناح راستگرای آمریکایی، دولت توریخوس مذاکره برای انعقاد معاهده کانال پاناما را آغاز کرد و به تداوم رابطه دوستانه با کوبا و ساندنیستهای نیکاراگوئه علاقه مند بود. نوریگا اکثر اصلاحات توریخوس را حفظ کرده بود. پس از حمله آمریکا٬ بیکاری در پاناما افزایش یافت؛ بخش دولتی بشدت کاهش یافت؛ و حقوق بازنشستگی و سایر مزایای کاری لغو شد. امروز پاناما یکبار دیگر یک دولت دست نشانده٬ در آغوش آهنین امپراتوری آمریکا قرار دارد.
آقایان٬ کدام طرف هستید؟
دولت امنیت ملی آمریکا برای جلوگیری از تجارت جهانی مواد مخدر نه فقط به هیچ اقدامی دست نزد، حتی و بیشتر به آنها کمک کرده است. بعضی از مردم به کنایه میگویند که سی آی ای- ”CIA” مخفف «ارتش بین المللی سرمایه داری»(Capitalist’s International Army) است. بعضی های دیگر میگویند که مخفف «آژانس واردات کوکائین»( Cocaine Import Agency) است.
در لائوس(Laos) در اوائل سالهای ۱۹۶۰، آژانس با هردو فعالیت می کرد. بزرگترین درآمد سیا در گرفتن قبایل میو(Meo tribes)  بخدمت در ارتش برای مبارزه برعلیه نیروهای ضد سرمایه داری و ضد امپریالیستی داری بود. پاتیت لائو(PathetLao) قادر بود که محصول بزرگ تریاک قبایل میوها را از روستاهای دورافتاده به بازارهای اصلی از طریق هواپیمایی آمریکا٬ یک شرکت هواپیمایی عملیات سیا٬ حمل و نقل کند. زمانیکه این حادثه به آگاهی عموم رسید٬ سیا اذعان داشت میداند که میوها تریاک را در هواپیمای آمریکایی حمل و نقل میکردند و ادعا کرد که برای جلوگیری از این کار آنها سعی کرده٬ ولی٬ این کار آسانی نبود. در واقع٬ خلبانان سیا مکررا گزارش دادند که آنها با دستور از مافوق خود موظف به اختلال در حمل و نقل تریاک نبودند. همانگونه که آلفرید ماکوی(Alfred McCoy) مستند کرد٬ تولید تریاک توسط جنگ سالاران سیا در جنوب شرقی آسیا پس از وارد شدن سیا ده برابر شده است. [آلفرید ماکوی٬ سیاست هروئین: همدستی سیا در تجارت جهانی مواد مخدر(نیویورک:انتشارات لورنس هیل) ] .
در اوائل سالهای ۱۹۷۴-۱۹۵۰، سیا مافیاهای سیسیلی و کورسیها(Sicilian and Corsican mafia) را بخدمت گرفت٬  به آنها (مافیاها) پول و اسلحه  داد تا اعتصاب طولانی مدت کارگران فرانسه و ایتالیا برهبری اتحادیه های کارگری کمونیستی را در هم بشکنند. در مقابل٬ به سندیکاها(سندیکاهای مافیایی- م) برای حمل و نقل هروئین که بیشتر آن نهایتا به آمریکا رسید، کمکهای فراوان ارائه داد.
در سال ۱۹۸۰ در بولیوی(Bolivia)٬ سیا در سرنگونی دولت منتخب دمکراتیک٬ اصلاح طلب کمک کرد و یک خونتای نظامی راستگرا بر سر کار آورد. دولت جانشین که با دستگیریهای گسترده٬ شکنجه٬ و کشتار مشخص میشد٬ بعنوان «کودتای کوکائین» معروف شد که همکاری آشکار حاکمیت جدید با اربابان کوکائین رسما تأئید شد.
در سال ۱۹۸۸، شاهدان در کمیته فرعی (Subcommittee) مجلس سنا در برابر سناتور کری (Kerry) بر تروریسم٬ مواد مخدر٬ و عملیات بین المللی از عملیات گسترده مواد مخدر که سیا و دیگر کارکنان دولت همراه با مقامات اجرایی بالا و رهبران نظامی تعدادی از کشورهای آمریکای لاتین درگیر بودند٬ شهادت دادند. مأمورات عملیاتی سیا از پول انباشت شده از قاچاق مواد مخدر برای یارانه ارتشهای ضد انقلابی سراسر منطقه و در بعضی موارد به نفع جیب خود استفاده میکردند.
یک دستیار اطلاعاتی سابق به نوریگا٬ خوزه بلاندون(José Blandon)٬ به کمیته کری گفت که از باند هوایی- پرواز کاستاریکایی(Costa Rican) برای تحویل سلاح به کنتراهای نیکاراگوئه و نیز برای حمل کوکائین  به آمریکا استفاده میشد.
یک مقام کمیته تحقیق در کاستاریکا با آوردن اتهامات برعلیه جان هال(John Hull)٬ یک دامدار آمریکایی که به سیا و تجارت مواد مخدر وصل بود، شکایت کرد. مقامات کاستاریکا درخواست (ناموفق) کردند که آقای هال بدلیلی که او درگیر در قتل و قاچاق اسلحه و مواد مخدر در کشور آنها متهم شده٬ استرداد شود.
در همدستی با هال، آنها از سرهنگ اولیور نورت(Oliver North) و راب اوون(Rob Owen)٬ دان کویل (Dan Quayle) دستیار وقت سناتور سابق، از ایندینا (Indiana) نام بردند. هال همچنین در تقلب جنایی٬ ممانعت از اجرای عدالت٬ و قاچاق در این کشور دست داشت٬ با این حال وزارت دادگستری هیچ اقدامی برعلیه او بعمل نیاورد. او به کاستاریکا هم تحویل داده نشد.
در سال ۱۹۸۹، مأموری از اداره مبارزه با مواد مخدر در السالوادور٬ سیلیرینو کاستیلو سوم(CastilloIII)٬ جزئیات تحویل مقدار زیادی مواد مخدر و سلاح قاچاق را که توسط اولیور نورت و سیا در فرودگاه نظامی السالوادور که خود کاستیلو کشف کرده بود، گزارش داد. در یک کنفرانس مطبوعاتی در واشنگتن٬ دی.سی٬ ۲ اوت ۱۹۹۴، کاستیلو اطلاعات بدست آورده را تکرار کرد که نورت میدانست که مواد مخدر از پایگاه هوایی در ایلوپانگو(Ilopango) خارج میشود: «همه خلبانان او قاچاقچیان مواد مخدر بودند. او میدانست که آنها چکار میکنند و حاضر نبود با آنها برخورد کند». ادوین کورر(Edwin Corr)٬ سفیر وقت آمریکا در السالوادور٬ به کاستیلو گفت که این «یک عملیات مخفیانه کاخ سفید است که بوسیله سرهنگ اولیور نورت انجام شده و ما باید از آن فاصله بگیریم (سان فرانسیسکو هفتگی٬ ۱۸ مه٬ ۱۹۹۴).
هر دو گزارش کمیته کری و گزارش نهایی مشاور مستقل لاورنس والش(Lawrence Walsh) در مورد ایران کنترا حاوی شواهد مهم- بحرانی برعلیه نورت بود که بجای زندان رفتن درکاندیداتوری برای مجلس سنا شرکت کرد. به کیفرخواست کاستاریکا برعلیه هال و اتهامات عنوان شده برعلیه نورت تقریبا هیچ توجهی در رسانه های اصلی نشد٬ فقط چند خط هو-همهمه(نامفهوم- م) در یک صفحه داخل نیویورک تایمز بود- دریافت کرد. اگر یک رهبر مترقی مثل جسی جکسون(Jesse Jackson) با سندنیستها در تجارت مواد مخدر و اسلحه وصل شده بود٬ از آن بعنوان یک داستان بزرگ برای هفته ها تا پایان بازی کرده بود. اگر جنگ برعلیه مواد مخدر بازنده شده است٬ برای این است که دولت امنیت ملی در سمت – همراه قاچاقچیان قرار دارد.
مواد مخدر بعنوان سلاح کنترل اجتماعی
علاوه بر تأمین هزینه جنگها و پولشویی، مواد مخدر در عبن حال یک ابزار بسیار مؤثر برای کنترل اجتماعی بشمار می رود. با افزایش مواد مخدر در آمریکا، مصرف آن بطور چشم گیری افزایش یافته است. تقاضا ممکن است عرضه ایجاد کند٬ اما عرضه نیز تقاضا را بوجود میآورد. تولید انبوه و فراهم کردن امکان دسترسی مردم به آن، اولین شرط مصرف عمومی مواد مخدر است. چهل سال پیش٬ جوامع داخلی شهر فقط فقیر بودند همانگونه که اکنون هستند٬ اما آنها مواد مخدر تا این سطح مصرف نمیکردند برای اینکه مواد مخدر به این اندازه فراوان و با قیمت ارزان و قابل دسترس مثل امروز در جامعه آنها- شایع نشده بود. آنهایی که میخواهند ماریجوانا را قانونی کنند باید بجای استفاده از اصطلاح «دراگز- drugs» (مواد مخدر)٬ استفاده از «ماریجوانا- علف» را بطورمشخص اعلام نمایند٬ برای اینکه خیلی از مردم دراگز را بمعنی کراک (crack)٬ آیس (ice)٬ داروهایی که با نسخه گرفته میشود(PCBs) می فهمند. هروئین٬ یکی دیگر از انواع  بسیار مختلف مواد مخدر است که اثرات جدی بر جوامع آنها گذاشته است. اگر آمریکا مجدانه تلاش نکند و اگر کشورهایی مانند پاکستان٬ افغانستان٬ تایلند٬ کلمبیا٬ پرو و بولیوی با قاچاقچیان مواد مخدر بهمان صورتی که با دهقانان٬ دانشجویان٬ و کارگران خواهان بهبود اجتماعی سختگیرانه برخورد می کنند، رفتار نکنند٬ یک جنگ بین المللی موفق برعلیه مواد مخدر امکانپذیر نیست.
سیاست آمریکا معطوف به جنگ برعلیه مواد مخدرنیست. زیرا استفاده از مواد مخدر و قاچاقچیان مواد مخدر در جنگ ابدی امپراطوری برای کنترل اجتماعی در خانه و خارج از کشور میباشد. همانند نازی ها سابق که ثابت کردند در جنگ برعلیه کمونیست مفید هستند٬ قاچاقچیان مواد مخدر (که بعضی از آنها با سازمانهای فاشیستی ارتباط دارند) در کنار سیا(CIA) هستند. پیتر دیل اسکات(Peter Dale Scott) و جاناتان مارشال(Jonathan Marshall) در سیاستهای کوکائین(۱۹۹۱) مینویسند٬ «برای اینکه سیا شبکه های بین المللی مواد مخدر را فعال سازد»٬ «منابع اطلاعاتی مهم، اهرم سیاسی٬ ومنابع مالی غیرمستقیم عملیات جهان سوم خود را از کار می اندازد». این، چیزی کمتر از «یک تغییر کامل مسیر سازمانی» نیست. در حالی که درباره مبارزه با مواد مخدر صحبت زیادی میشود٬ رئیس جمهور ریگان یک سوم بودجه آژانس قانون فدرال برای مبارزه با جرایم سازمان یافته را کاهش داد. کاهش ۱۲ درصدی بودجه آژانس مبارزه با مواد مخدر باعث اخراج ۴۳۴ کارمند دی ایی ای( DrugEnforcement Agency)٬ از جمله ۲۱۱ مأمور شد. گارد ساحلی کاهش یافت٬ در نتیجه نظارت های ساحلی بر قاچاق تضعیف گردید. کاهش شدید شمار کارکنان دادستانی آمریکا٬ باعث کمبود وکلا و در نتیجه، وزارت دادگستری مجبور به چشم پوشی از ۶۰ درصد موارد جنایی و مواد مخدر گردید.
همه اینها باعث شد که دان مولدیا (Dan Moldea) محقق جرایم و جنایات سیاست مواد مخدر٬ ریگان را «یک شیاد» توصیف کند. و تام لیوز(Tom Lewis)، عضو کنگره آمریکا اظهار داشت که « ما فقط دله دزدها٬ ماهی های کوچک را صید میکنیم. چرا ما کله گنده ها را دستگیر نمیکنیم؟» دولت بوش(پدر) هیچیک از کاهش هزینه های ریگان را ترمیم نکرد و هیچ استراتژی برای مبارزه با مواد مخدر یک مبارزه واقعی تنظیم نکرد. در واقع٬ بوش(پدر) با کاهش همین تعداد کم مرزبانان، باعث شد که نیویورک تایمز(۲۷ اوت٬ ۱۹۸۹) نتیجه گیری کند که٬ « بودجه پیشنهادی بوش(پدر) برای سال مالی ۱۹۹۰ حتی باعث حضور کمرنگ مأمورین [مبارزه با مواد مخدر] در مرزها گردید». همچنین، دولت کلینتون در عرصه های دیگر سیاست عمومی٬ هیچکار قابل توجهی در جنگ با مواد مخدر انجام نداد.
در اواسط قرن نوزدهم٬ زمانیکه بریتانیایی ها مقادیر زیادی تریاک به چین بردند٬ در پاسخ به درخواست  چینی ها نبود. این٬ یک راه شیطانی مناسب برای ایجاد بازار جدید و کسب سود خوب از محصول تولید شده در یک کشور مستعمره(هند) برای بریتانیایی ها بود. در حالی که تبلیغ آرامش وار در میان جمعیت بالقوه زیاد در یک مستعمره دیگر(چین) میکرد. جنگهای تریاک، در واقع، تلاش چینی ها برای مقاومت در برابر قاچاق مواد مخدر بود که از طرف بریتانیایی ها حمایت شده بود. چینی ها میدانستند که «فقط بگویند نه» کافی نبود. آنها همچنین میدانستند که قانونی کردن(تریاک – م) راه حل نبود٬ برای اینکه٬ دراصل٬ بریتانیا تجارت مواد مخدر را قانونی کرده بود- و این مشکل بود. احتیاج به قبول تئوری توطئه نیست که متعجب شویم اگر سیاستگزاران راستگرا همان نوع بازی را با قاچاق مواد مخدر با کشورآمریکا نمیکنند. سازمانهای اعتراضی جوامع لاتین٬ آمریکایی های آفریقایی آفریقایی تبار در سالهای ۱۹۶۰ بطور سیستماتیک توسط پلیس و مقامات فدرال نابود شدند٬ رهبران آنها کشته یا با اتهامات واهی زندانی شدند. بلافاصله٬ فروشندگان مواد مخدر برای قلع و قمع آن سازمانها دست بکار شدند. قاچاقچیان مواد مخدر بدون ترس از طرف مقامات فدرال اجازه داشتند محموله را به کشور وارد کنند. ساکنان داخلی شهرهای امروز٬ بجای بسیج و مبارزه برای  مشکلات نان و آب مورد نیاز خود، برعلیه هجوم مواد مخدر مبارره میکنند. کسانیکه استدلال میکنند که برای حل مسئله مواد مخدر آنرا قانونی کنیم، درک نمی کنند که مواد مخدر در حال حاضر عملا قانونی است٬ و این مشکل است. مواد مخدر با کمترین مخالفتی از طرف مجریان قانون و اغلب با همکاری فعال آنها در جوامع توزیع می شود. پلیس ها مکررا در لیست حقوق بگیران مافیای مواد مخدر هستند و باحتمال زیاد برعلیه شهروندانی که در برابر مواد مخدر مقاومت میکنند، عمل میکنند تا برعلیه خود قاچاقچیان مواد مخدر.
  بعضی از مفسران محافظه کار هوادار قانونی کردن مواد مخدر، مانند ویلیام باکلی جونیور (William Buckley, Jr)٬ بطور منتاقضی ادعا میکنند که مسئله مواد مخدر جدی نیست و در عین حال برای اینکه خیلی گسترده است، غیرقابل کنترل است. ادعای این محافظه کاران٬ که برعلیه پوسیدگی ارزشهای آمریکایی صحبت میکنند٬ درباره اثرات مخرب مواد مخدر بطور عجیبی ضعیف بنظر میرسند. طبعا٬ آنها بمراتب علاقمندند که ببینند سکوت جوانان کم درآمد در اثر هجوم مواد مخدر بهتر از آن است که برای مبارزه مردمی علیه توزیع مجدد منابع عمومی بسیج شوند. آنها ترجیح میدهند که جوانان شهرها درباره انقلاب صحبت نکنند- همانگونه که همتایان نسل پیشین آنها که به عضویت لردهای جوان٬ جنگلبانان بلک استون٬ و پلنگهای سیاه  پیوستند- اما در عوض به تزریق  مواد به خودشان و با اسلحه  به تیراندازی به یکدیگر مشغول شوند. هنگامی که رهبران خیایانی برای برقراری مصالحه بین گانگسترها فعالیت میکنند و انرژی خود را در مسیر سیاسی سازمان یافته صرف می کنند٬ آنها با سرکوب فراقانونی سرکوب می شوند نسبت به زمانیکه آنها در فعالیتهای باند معمولی رها باشند. [یک مثال: در سال ۱۹۹۴ یکی از رهبران سابق باندها در لس آنجلس- رهبر تقدیر جامعه و رئیس مصلح دیووان هولمز(Dewayne Holmes) به اتهام سرقت ۱۰ دلار از کسی که باعث اختلال در یک دیسکوی رقص متعلق به  هولمز شده بود، زندانی شد. او هفت سال در زندان ماند. برای جزئیات مراجعه کنید به کریستین پارنتی٬ «بنیانگذار باند آتش بس باتهام ساختگی متهم شد»٬ مجله ز٬ نوامبر ۱۹۹۳].  مواد مخدر ابزار مهم سرکوب و کنترل اجتماعی است. امپریالیستهای بریتانیایی اینرا میدانستند و کارشناسان محافظه کار٬ پلیس٬ سیا٬ و کاخ سفید نیز بهمین صورت اینرا میدانند. از هارلم (Harlem) تا هندوراس (Honduras)٬ امپراتوری از هر دستگاهی که در چنگ خود دارد، برای تضعیف روحیه مردم سرکش و ایجاد اختلال در جامعه استفاده میکند.

 پایان فصل ششم 


پای نوشت : انتشارمقالات دریافتی دیگر دوستان وبلاگ نویس دروبلاگ شاهین شهر-اندیشه های(سیاسی) نوین و مترقی
، الزاماً بمعنای تائید آنها نیست!