۱۳۸۹ تیر ۷, دوشنبه

جنسیت، زن، زندان

با سلام به حضار شرکت کننده در این مراسم!

من در این چند دقیقه می خواهم به سه نکته که برایم مهم است بپردازم.

نکتۀ اول:

من خودم را با هویت زندانی سیاسی تعریف نمی کنم .

نکته دوم:

در مورد آپارتاید جنسیتی است که رژیم می خواست از همان ابتدای به روی کار آمدن، در جامعه پیاده کند و زنان را بویژه بوسیلۀ حجاب به زیر سلطه بکشد.

نکته ی سوم:

استفادۀ رژیم های توتالیتر و ایدئولوژیک از زندان برای سرکوب و آزمایش کردن مناسبات و ساختارهائیکه می خواهند در جامعه پیاده کنند. زندان بهترین آزمایشگاه برای رژیم های توتالیتر است.

نکته ی اول برایم خیلی مهم است و می خواهم روی آن تاکید کنم که هویت من زندانی سیاسی نیست. من خودم را با هویت زندانی سیاسی تعریف نمی کنم. من قبل از زندان، فعال جنبش چپ بودم و هویت کنونی خود را فعال جنبش زنان می دانم. در واقع به زندان افتادن، یکی از عواقب فعالیت سیاسی من بود. مقوله ی زندانی سیاسی به خودی خود گویای همه ی مسائل نیست.

در زندان من کنار یارانم زندگی کردم، اشک ریختم و خندیدم، لودگی کردم و ترسیدم. ولی خیلی درسها از آنجا آموختم و حالا دارم تمام آن آموخته ها را به کار می برم، از جمله اینکه زندگی با تمام پستی و بلندیهایش برایم زیباست، یاد گرفتم که چطور با خودم و دیگری در مورد قدرت طلبی، عشق، و دوستی رفتار کنم و برای تمام این واژهای خوب ارزش قائل باشم. و اینکه نگاه ام به انسان به عنوان نیرو، ابزار، یا عنصر نباشد. یاد گرفتم بدون هیچ چشم داشتی عشق بورزم، و همین عشق ورزی به تمام وجوه انسانی و طبیعی را دوست بدارم. و این جنبه های انسانی و طبیعی است که به من نیرو و انرژی می دهد تا بتوانم روی پاهای خودم به درستی به ایستم.

نکته ی دوم که همه ی شما ها آن را می دانید و فکر می کنم تکراری باشد. ولی من معتقدم آنقدر باید تکرار کرد و گفت و روی آن نقاط منفی ومثبت کوبید تا همگان بشنوند و آنهاییکه نشنیده اند هم بشنوند، تا بصورت خودآگاهی همگانی در آیدمثلاً در مورد اعدام. من امروز مثل بسیاری از شما آموخته ام که اعدام عملی ضد بشریست. اگر 32 سال پیش من، به عنوان زن چپ از همان فردای انقلاب آگاه به این مسئله بودم، به همۀ آن اعدام های وحشیانه اعتراض می کردم تا به اینجا نرسد که الان رسیده است. دیگر خودی و غیرخودی نمی کردم. مانند امروز که ما هنوز زنانی را می بینیم و می شنویم که با صدای بلند می گویند الان وقتش نیست که مطالبات زنان را مطرح کنیم، مانند آن زمان که دوستان سیاسی مرد ما می گفتند رفیق الان وقتش نیست که در مورد حجاب حرف بزنیم. اگر من زن در آن دوره همین آگاهی نسبی را داشتم که امروز در مورد حجاب و مطالبات زنان به آن رسیده ام، حتماً سعی می کردم به عنوان یک زن سیاسی چپ آن دوره مطالبات زنان را در درجه ی اول قرار دهم. مانند کولنتای که در آن دوره در مقابل لنین ایستاد ولی متاسفانه او را به یک کشور دیگر تبعید کردند و گفتند تو سفیر این کشور باش مسئله ی زنان با این انقلاب حل شده است.

متاسفانه با گذشت 32 سال از عمر رژیم اسلامی هنوز هم بخشی از زنان ما می گویند که هنوز وقتش نیست که ما زنان، مطالبات خودمان را مطرح کنیم.

وقتی به مسائل دیگر از جمله خواسته های دمکراتیک می پردازیم، هم زنان و هم مردان براحتی از این خواسته ها دفاع می کنیم، اما در مورد مسائل زنان اما و اگر پیش می آید.

من در اینجا از همه ی دوستان سئوالی دارم. مگر مطالبات زنان دموکراتیک نیست ؟من نمی دانم چطور در کشورما وقتی این مطالبات مطرح می شود می گوییم الان نه! من می پرسم پس کی؟

نکته سوم

رژیم توتالیتر و ایدئولوژیک اسلامی از همان فردای به قدرت رسیدن رسیدن، زنان را تحت انقیاد، سرسپردگی، اطاعت و فرمان برداری در آورد تا بدین وسیله تمام جامعه را تحت سلطه ی خود در آورد. ما زنان سازمان های سیاسی چپ و غیر چپ بصورت فردی در مقابل رژیم مقاومت کردیم، و می بینیم که چطور جنبش زنان در ایران سیاسی تر از سایر جنبش های دیگر است. البته من نمی خواهم سایر جنبش های دیگر را نادیده بگیرم یا اینکه برای آنها ارزش قائل نباشم. ولی همان طور که همه ی شما به خوبی می دانید و به یاد دارید از همان فردای روزیکه خمینی دستور داد همه زنان حجاب داشته باشند، آن 8 مارس بیاد ماندنی سال 58 بوجود آمد.

همه ی ما بخوبی می دانیم که تمام رژیم های دیکتاتوری نیازمند یک توجیه ایدئولوژیک هستند. از جمله رژیم اسلامی که فرهنگ و اسلام را در جامعه ی ما در هم تنیده و از آن یک ایدئولوژی حکومتی درست کرد و توانست با این حربه به توجیه آدم کشی های خود بپردازد. هر رژیمی برای ماندگاری خود باید بتواند مردم را خوب توجیه کند. زیرا باید از خود مردم که به ماندن رژیم کمک می کنند، استفاده کند. باید از آنها آدم کشهای خوب تربیت کند، تا این آدم کشها با توجیه دفاع از اسلام یا سرزمین اسلامی، خودشان را فدای دیکتاتورهای حاکم کنند. بله رژیم توانست از این حربه ها استفاده کند این زنان و مردانی که امروزه دارند زندان ها را می چرخانند باید برای آدم کشی های خود شان توجیهی داشته باشند. این توجیهات چیست؟ یک روز ما داریم با عراق می جنگیم پس برای دفاع از سرزمین اسلامی باید عده ای را بکام مرگ فرستاد. روز دیگر با مخالفان داخلی روبرو هستیم باید این توجیه را آورد که این زندانی ها منافق و چپ بی خدا و بهایی هستند، یا اینکه این ها آدمها ی غیر اخلاقی هستند و... بله باید این حرف ها را بزنند تا بتوانند آدم کشی هایشان را توجیه و منطقی جلوه دهند. رژیمهای توتالیتر و ایدئولوژیک خوب می توانند انسان ها را شست و شوی مغزی بدهند، ما نمونه های زیادی از آن را می شناسیم، مانند آلمان هیتلری، که هنرمندان و نظریه پردازان خودش را داشت که به توجیه کردن رفتارهای فاشیستی می پرداختند. خوب یک رژیم توتالیتر و هار تمام آن حاکمیتی را که می خواهد در جامعه پیاده کند، می تواند در زندان آزمایش کند. حالا من زن در دست او اسیر هستم و خیلی راحت به عنوان یک موش آزمایشگاهی در سیستم ایدئولوژیک و توتالیتری او مورد آزمایش قرار می گیرم. او می خواهد روی من زن زندانی به صورت عریان و خشن آزمایش کند.

آنها می خواهند من زن را تحت سلطه ی بی چون چرای خود در آورند. اعمال قدرت بصورت مطلق! می خواهند جدایی جنسیتی را بطور مطلق در تمام محورهای جامعه به وجود بیاورند. می خواهند در ندامتگاه خودشان مرا تربیت ایدئولویک نمایند.

تربیت ایدئولوژیک در زندان یعنی چه؟

من زن هستم در دستان او اسیر، اصلن در این رژیم زنانگی من به رسمیت شناخته نمی شود چه به رسد به اینکه از لحاظ قانونی به عنوان یک زندانی حقوق قانونی من به رسمیت شناخته شود. من زن پریود می شدم، حتی بعضی از ما بر اثر شکنجه های زیاد همیشه دچار خونریزی بودند. و ما همیشه با کمبود نوار بهداشتی روبرو بودیم، امکان حمام کردن در هفته یک بار و آن هم فقط 20 الی 30 دقیقه برای تعدا زیاد بود که ما این مدت را برای کودکان و مادران حامله و پیر و بیماران در نظر می گرفتیم حالا تصورش را کنید که چه فاجعه ای بوجود می آمد. تمام بند را شپش و بیماری گال فرا می گرفت. تقریبن تمام ما موهایمان را کوتاه می کردیم .

نشانه های زنانگی و جوانی ما، که همان تن وبدنمان بود با فشار طاقت فرسایی انکار می شد. چه گونه؟ ما حق پوشیدن لباس تنگ یا شلوار تنگ و کوتاه نداشتیم. ما حق استفاده از رنگهای شاد و زنده را نداشتیم. تا آنجاییکه برای آنها مقدور بود می خواستند ما زیبا و سر زنده نباشیم. ولی زندان بان نمی توانست در همه ی عرصه ها بتازاند ما مقاومت می کردیم به خانواده با ایما و اشاره می گفتیم لباسهایی با رنگهای شاد بفرستید. یا بعنوان نمونه یکی از دوستان مرد که درزندان قزل حصار دوران زندان را گذرانده بود تعریف می کرد که در یکی ازمصاحبه های اجباری، یک زن زندانی بنام شهرنوش پارسی پور هنگام مصاحبه از پوشیدن چادر اجتناب می کند و تنها با مانتو و روسری حاضر به مصاحبه می شود که مسئولان قبول می کنند.

ما به عنوان زن زندانی همیشه از تجاوز ترس داشتیم به خصوص در روزهاییکه زیر بازجویی بودیم. خودم با چشمان بسته و گوشهای باز شاهد بودم که بازجو حامد چگونه می خواست به دختر بچه ی 12 یا 13 ساله ای که به خاطر خواهران و برادرانش گروگان گرفته شده بود، تجاوز کند . زن زندانی به خصوص در سلولهای انفرادی بیشتر در معرض این خطر قرار داشت.

داشتم از تربیت ایدئولوژیک می گفتم. از وقت نماز صبح تا نماز مغرب و عشا، مدام از بلندگو سرودهای جنگ ونوحه های آهنگران پخش می شد. و از تلویزیون مدام فیلم هاییکه که می توانست به توبه کردن ما کمک کند پخش می کردند. تئوریسین های تواب از چپ و راست که با زندانبانان به یک تفاهم ضمنی رسیده بودند، در یک هم کاری تنگاتنگ وخشونت بار می خواستند هر چه بیشتر ما را در هم شکنند. البته بعضی مواقع موفق بودند و بعضی مواقع هم دچار شکست می شدند و این بیشتر دیکتاتورها و توابین بیچاره را وادار به خشونت در تمام عرصه ها می کرد. آنها هم از لحاظ روحی و هم از لحاظ جسمی از هیچ کاری دریغ نمی کردند. هر شب باید به زور با چادر و چشم بند در صف، به حسینیه می رفتیم به قصد تواب پروری. تا به مزخرفات برادرهای تئوریسین حزب الله گوش کنیم. یا روزهایی که باید از تلویزیون مدار بسته به مزخرفات سران برگشته ی تمام سازمان ها گوش می کردیم و بیچاره بچه های کوچولو را باید تمام مدت ساکت نگه می داشتیم. و در بیشتر این مصاحبه ها موضوع اصلی مسئله زنان بود و ادعای این که زنان با مردان در سازمانها یا خانه های تیمی رابطه نا مشروع داشتند.

دیگر بیشتر از این نمی خواهم بگویم زیرا همه ی شما بعد از 32 سال درنوشته های بی شماری که بصورت خاطرات زندان منتشر شده است، با این مسائل آشنا هستید. بیش از این وقت شما عزیزان را نمی گیرم.

من امروز می توانم با تمام سلولهای وجودم اسیرانی را که در بند رژیم آدمکشان هستند، حس کنم. امیدوارم که روزی در دنیا مسئله ی شکنجه، زندان و اعدام از بین برود و ما در این سالن ها ننشینم تا در مورد این مسائل صحبت کنیم.

در خاتمه شعری را که روی دیوارسلول حک شده بود و من آن را مانند تشنگان به روحم تزریق می کردم برایتان بخوانم. با این شعرها روحم جان می گرفت.

شبانه شعری چگونه توان نوشت

تا هم از قلب من سخن گوید، هم از بازویم؟

شبانه

شعری چنین

چگونه توان نوشت؟

من آن خاکستر سردم که در من

شعله ی همه ی عصیان هاست.

من آن دریای آرامم که در من

فریاد همه ی طوفان هاست،

من آن سرداب تاریکم که در من آتش همه ی ایمان هاست.

در خاتمه ممنون از شما عزیزان که با صبر و شکیبایی به دادنامه ی من گوش کردید.

اکرم خرداد2010

۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه

چند پرسش پیرامون عدم تحمل نقد و انتقاد در سطح جامعه


پس از عکس العمل ها و برخورد های صورت گرفته در مقابل کارتون نیک آهنگ کوثر در مورد موسوی و تجربیات شخصی و تا کنونی خودم در عرصه سیاست و در وبلاگ نویسی که با نگاهی انتقادی و نقد گونه نوشته می شود , سئوالاتی به ذهن من خطور کرده است , از جمله اینکه :
آیا عدم تحمل نقد و انتقاد می تواند به یک ناهنجاری گسترده اجتماعی تبدیل شود ? چه موقع می توان گفت که عدم تحمل نقد و انتقاد به یک ناهنجاری گسترده اجتماعی تبدیل شده است ? آیا عدم تحمل نقد و انتقاد می تواند تبدیل به یک فرهنگ شود ? چه موقع می توان گفت که عدم تحمل نقد و انتقاد تبدیل به یک فرهنگ شده است ? آیا عدم تحمل نقد و انتقاد و عدم اجازه به طرح آن , ربطی به افکار استبدادی دارد ? آیا پاشنه آشیل دیکتاتوری در ایران عدم تحمل نقد و انتقاد است ? اصلا نقد چیست ? انتقاد چیست ? آزادی بی قید و شرط چیست ? آزاد منش بودن چیست ? آزاد اندیش بودن چیست?


کاریکاتور چیست و به چه منظور کشیده می شود ? اصلا خصوصیت کاریکاتور چیست ? آیا اصلا کاریکاتور انتقادی است ? آیا کاریکاتور فقط برای خنده است ? آیا کاریکاتور فقط فکاهی تصویری است ? آیا کاریکاتور یعنی فقط نقد دشمن ? اصلا چه کسی برای کاریکاتوریست مرز مشخص می کند , خودش یا ما یا دیگری یا حکومت ? آیا برای حمایت از کاریکاتوریست و شکست تفکر نفد ناپذیری و اثبات تحمل و انتقاد پذیری و اعتقاد به آزادی بیان با ایجاد یک کمپین عمومی کاریکاتور من را نیز بکشید ، می توان تحمل پذیری منتقد را در جامعه بالا برد و یا چه راه حل دیگری وجود دارد؟


آیا یک وبلاگ انتقادی و نقد گونه , از زاویه افکار نویسنده آن است یا از زاویه خواننده های وبلاگ ? آیا می توان با توجه به افکار خاص نویسنده وبلاگ , نقد و انتقاد را با توجه به افکار خواننده های متنوع و گوناگون وبلاگ نوشت ? آیا مجبور کردن یک وبلاگ نویس به سکوت در هر موردی و به هر شکلی , اصلا درست است ? آیا نوشتن در یک وبلاگ و تبلیغ نوشته های آن سر هر موضوعی برای بیشتر خوانده شدن , اصلا حق وبلاگ نویس است ? آیا می توان به یک وبلاگ نویس گفت بس است و دیگر راجع به این موضوع یا آن موضوع ننویس , اصلا چه کسی باید تصمیم بگیرد ? آزادی بیان چیست و مرز آن تا کجا است و چه کسی تعیین می کند ?


آیا یک خبر نگار , کار و وظیفه اش خبر نگاری و انعکاس همه اخبارو وقایع است یا اینکه باید اخبار را به دستورو خواست دولت ها یا باید و نباید های فرهنگی , مذهبی یا اجتماعی یا سود سرمایه یا کلا قدرت حاکم یا رئیس خبرگزاری یا نیرو های نظامی یا گروه های فشار و... سانسور کند ? آیا گردش آزاد اطلاعات و خبر رسانی وظیفه یک خبرنگار هست یا نه ? آیا مردم هم در سانسور خبری نقش دارند ? آیا گردش آزاد اطلاعات و وقایع به نفع مردم است یا به ضرر آنان ? آیا عدم تحمل نقد و انتقاد در سانسور خبری و سرکوب خبرنگاران نقش دارد?


چرا یک نویسنده به خود سانسوری متوسل می شود ? آیا به غیر از نقش دولت ها در تحمیل خود سانسوری , ما مردم نیز نویسنده را به هر دلیل مجبور به خود سانسوری می کنیم ? با چگونه برخوردی می توانیم نویسنده را در شکست سانسور یا خود سانسوری یاری کنیم ? آیا عدم تحمل نقد و انتقاد موجود در جامعه یا توسط دولتها و....در مجبور کردن نویسنده به خود سانسوری و فشار های وارده بر او نقش دارند ?


آیا یک طنز نویس منتقد نیز با خود سانسوری مواجه است ? چه کسی یا کسانی خود سانسوری را به یک طنز نویس تحمیل می کند ?
آیا عدم تحمل نقد و انتقاد موجود در جامعه یا توسط دولتها و....در مجبور کردن طنز نویس منتقد سیاسی , اجتماعی و فرهنگی به خود سانسوری و فشار های وارده بر او نقش دارند ?

نظام جلالی 25.06.2010

۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

گزارش و نقد گردهمایی جوانان و دانشجويان موج سبز ـ کلن در یکشنبه ۳۰ خرداد (۲۰ یونی)

گزارش : این برنامه با حضور حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر و با پخش خرما ، حلوا ، شعله زرد ، شمع و عکس با روسری ندا و با حمایت ۷ تشکل دیگر ( 1- حاميان مادران عزادار در ايران - مادران صلح دورتموند 2- جمعيت کردهای مدافع حقوق بشر - کلن 3- چپ دمکرات آذربايجان - هئيت تحريريه سايت آذربايجان 4- جمعی از ايرانيان Ruhrgebit
۵- ما هستیم6- اتحاد برای ايران کلن – بن7- جمعيت پشتيبانی از مبارزات دموکراتيک مردم ايران ـ کلن ) بر گذار شد .
در بیانیه آنان می خوانیم :
ندا جان گرچه فریاد آزادی خواهانه ات بیرحمانه در سینه خفه شد ، ولی بدان که ندای آزادی خواهانه ات جهان را به لرزه درآورده است .در روز یکشنبه ۳۰ خرداد (۲۰ یونی) بزرگداشت شهدای راه آزادی ایران و سالگرد به شهادت رسیدن ندای آزادیخواهی ملت ایران ندا آقا سلطان توسط جوانان و دانشجویان سبز کلن (آلمان) برگزار خواهد شد. به مناسبت مراسم سالروز قتل ندا صالحی آقا سلطان در تهران و دیگر شهرهای جهان، ما نیز برای همبستگی با خانوادۀ او و گرامیداشت خاطرۀ جاودانش در کلن گرد هم میآییم تا یاد او، سهراب، اشکان، مسعود، ترانه، کیانوش و همۀ کشته شدگان وقایع اخیر در ایران را زنده نگاه داریم .از همهٔ دوستان با هر مرام مسلکی دعوت می‌کنیم تا با حضور خود در این مراسم، خود را در غم خانوادگان این شهیدان راه آزادی میهن شریک دانسته و همزمان ندای ازادیخواهی ملتمان را به گوش سنگین جهانیان برسانیم.

نقد : درست است که این تشکلات بخش راست جامعه را نمایندگی میکنند و این نیرو ها سکولار نیستند ولی پنهان کردن چهره به شدت مذهبی آنها در فراخوان خطاب به مردم ، عدم برخورد صادقانه با مردم است . استفاده از نام ندا و دیگر کشته شدگان راه آزادی و ارائه یک برنامه مذهبی ، دادن آدرس غلط به مردمی است که می دانند راه آزادی در گذر از هر نوع حکومت مذهبی است . مردمی که مبارزه می کنند ، میخواهند از حکومت و دخالت مذهب آزاد و رها باشند . به هر حال اینگونه برنامه ها هم به چهره مبارزات آزادیخواهانه مردم در جهان لطمه وارد می کند و هم به اعتماد مردم لطمه می زند و هم باری دیگر مورد سوء استفاده و عدم صداقت بخشی دیگر از نیرو های مذهبی جامعه در عمل قرار می گیرند .
لازم به ذکر است که این برنامه اعتراض و نارضایتی بسیاری از شرکت کنندگان را فراهم کرد .


۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

قابل توجه کاربران مذهبی غیر حکومتی در بالاترین

نکاتی سیاسی و امنیتی
همانطور که میدانید حکومت اسلامی ایران که ریشه اش در مذهب و ترویج خرافات است و از آن تغذیه می کند و از آنجا نیرو و حامی جذب می کند ، چه در ایران و چه در عرصه جهانی ، در همه زمینه ها پول زیادی را هزینه میکند تا به کمک متخصصین ویژه و حرفه ای و تئوریسین های مزدور خود ، کاملا حساب شده ، هر حرکتی را به کنترل خود در آورد . جمهوری اسلامی علاوه بر آنکه تا کنون بیش از ۱۶ میلیون وبلاگ و سایت را فیلتر و هک کرده است . ده ها هزار آخوند و بسیجی را آموزش داده و استخدام کرده است که شبانه روزی در عرصه اینترنت و وبلاگ نویسی فعال باشند تا رژیم بتواند به اهداف سیاسی ، تبلیغی و امنیتی خود برسد . یکی از مکان هایی که مورد توجه رژیم بوده و هست بالاترین است .بالاترین را حدودا ۱ ماهی از کار انداختند ، سایت با اسم مشابه (والاترین) زدند وتعدادی از عوامل خود را در این مدت به عنوان کاربر بدرون بالاترین فرستادند . قاعدتا در بالاترین یکی از عرصه هایی که رژیم میتواند کسانی را با خود غیر مستقیم همراه کند در زمینه مذهب است . وقتی یک لینک مذهبی فرستاده میشود ، دوستان مذهبی ما به دلیل اعتقاد قلبی خود به آن مثبت میدهند ، بدون آنکه به دلیل و انگیزه های سیاسی آن کاربر خاص توجه کنند و وارد هر سایت و وبلاگ مذهبی که در اختیار نهاد های امنیتی میتواند باشد میشوند و اگر وارد نباشند ، اطلاعات شخصی کامپیوتر خود را در معرض خطر دستبرد دزدان سایبری دستگاه امنیتی رژیم می گذارند. عوامل رژیم با فرستادن لینک های غیر سیاسی به شکل مکرر تلاش میکنند اخبار سیاسی مهم ، در لابلای آن خبر های ارسالی گم شود . آنها تلاش می کنند تا مخالفین مذهبی خود را با دمیدن به اعتقادات پاک مذهبی آنها ، کانالیزه کنند . بنابرین باید هر چه بیشتر هوشیار بود تا ترفند های رژیم را خنثی کنیم .

۱۳۸۹ خرداد ۲۸, جمعه

باید و نباید های طنز فرهنگی ما




یکی رقص مفهومی میکند ، می گویند چرا رقصید ، به جای آنکه قرص سیانور بخورد .
یکی کاریکاتوریست است و کاریکاتور میکشد ، می گویند ، چرا کاریکاتور چیز را کشیدی .
یکی طنز نویس است و راجع به ما طنز می نویسد ، می گویند بازی ، بازی با دم شیر هم بازی .
یکی منتقد است و نقد ما می گوید ، می گویند از خط قرمز عبور کردی ، این کردی و آن کردی .
یکی لاک میزند و مویش بیرون است ، در نماز جمعه حکم اعدامش صادر میشود .
یکی مریض جنسی و روانی است ، امام جمعه می شود و حکم اعدام صادر می کند.

طنز نویس فصلی

۱۳۸۹ خرداد ۱۹, چهارشنبه

دعوت به همکاری : پزشک جهت معاینه و پیگیری درمانی کودکان

جمعیت دفاع با زیر پوشش قرار دادن 350 کودک که بیشتر کودک کار و یا وابستگان این کودکان هستند از اعضا فیس بوک خود تقاضا دارد که در صورت داشتن تخصص لازم در زمینه دندان ، چشم ، پوست و یا در رده پزشکی عمومی جهت همکاری با اتاق بهداشت جمعیت اعلام آمادگی کند
نکات زیر قابل توجه است
1-همکاری می تواند بصورت حضوری در محل پروژه واقع در نعمت آباد باشد و یا پذیرش این کودکان در محل معرفی شده از طرف داوطلب باشد
2-همکاری بهتر است قانونمند و دارای برنامه منظم باشد تا در زمینه ها مختلف بتوان پیش بینی های لازم صورت بگیرد
3-معرفی درمانگاه های اشنا یا بیمارستان هایی که با معرفی از طرف شما می توانند در ماه به حدود 5 تا 10 نفر از این کودکان سرویس های درمانی رایگان بدهد بسیار کارگشا و عملی است
ایده های دیگری از طرف شما قابل بررسی است
با تشکر
مدیر سایت فیس بوک جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان
http://www.facebook.com/friends/?ref=tn#!/group.php?gid=55746206870
http://www.koodakekar.org/MainPage/default.ngo